در چهارمین روز ماه مبارک رمضان، خبرنگار ایکنا از اصفهان در ادامه گفتوگو با علیاکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآن طی سلسله گفتوگوهای قرآنی ویژه این ماه با موضوع «حیات قرآن از ازل تا ابد»، مرحله حاکمیت قرآن در زمان حیات دنیوی پیامبر اکرم(ص) را بررسی میکند. در ادامه، متن شماره چهارم این گفتوگو تقدیم نگاه شما میشود.
ایکنا ـ اگر بخواهیم مرحله حاکمیت قرآن در زمان حیات دنیوی پیامبر اکرم(ص) را از زوایای گوناگون بررسی کنیم، باید چه مطالبی را مورد ارزیابی قرار دهیم؟
در شرح مرحله چهارم یعنی حاکمیت قرآن در زمان حیات دنیوی پیامبر اکرم(ص)، به نظر میرسد که لازم است به چند موضوع کلیدی پرداخته شود. با توجه به محدودیتهای مصاحبه، به اختصار به این مباحث میپردازیم و کار را برای تحقیقات پژوهشگران آسان میکنیم. ۱ ـ توسعه و تشریح بحث نزول قرآن که در بخش قبلی اشاراتی به آن داشتیم و پرداختن به شرایط زمانی، مکانی، کیفیات نزول وحی، انواع و کیفیت دریافت آن از سوی پیامبر(ص) ۲ ـ نحوه انتقال وحی از جانب پیامبر(ص) به مردم (قرائت قرآن) ۳ ـ نحوه دریافت وحی از پیامبر(ص) از سوی مردم، ثبت و ضبط آن (کتابت قرآن از سوی کاتبان وحی) ۴ ـ تعلیم قرآن از جانب پیامبر(ص) و صحابه به مردم ۵ ـ حفظ آیات قرآن در سینهها ۶ ـ کیفیت جمع آیاتی که صحابه بهطور مستقیم از پیامبر(ص) شنیده و مکتوب کرده بودند ۷ ـ جمع قرآن و تدوین آن بهمثابه یک کتاب در زمان حیات پیامبر(ص) ۸ ـ جایگذاری توقیفی آیات و سورهها به دستور و نظارت پیامبر(ص) ۹ ـ تبیین (تفسیر) قرآن از سوی پیامبر(ص) و بررسی امکان تفسیر و تبیین قرآن از سوی صحابه با حضور پیامبر(ص) ۱۰ ـ بررسی وجود یا نبود اختلاف قرائات در زمان پیامبر(ص).
۱۱ ـ بررسی همهجانبه موضوع تواتر در نقل آیات قرآن ۱۲ ـ مراتب تحدی و برخورد مدعیان با مبارزهطلبی قرآن ۱۳ ـ طرح جنبههای اعجازی قرآن در عصر نزول بهویژه مباحث ادبی، بلاغی و اخبار از آینده ۱۴ ـ عکسالعمل گروههای گوناگون مردم به نزول وحی اعم از مردم عادی و مخالفانی همچون مترفین، مشرکین، منافقین و اهل کتاب ۱۵ ـ شئون و اسباب نزول آیات در شرایط گوناگون جنگ، صلح و جوابگویی به سؤالات ۱۶ ـ چگونگی ابلاغ احکام بهویژه احکامی که با فرهنگ اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی (خاصه زنان) مردم عصر نزول در جزیرةالعرب ناسازگار بود، با توجه به اشکال گوناگون مقاومتها و مخالفتهای قبیلهای ۱۷ ـ تشریع احکام تأسیسی بهویژه احکام حکومتی در مدینه و وجوب اطاعت از پیامبر(ص) ۱۸ ـ تبیین و توجیه آیات ناسخ و منسوخ ۱۹ ـ بررسی خطابات قرآن به پیامبر(ص)، اهل ایمان و سایر مردم ۲۰ ـ بررسی آیات خاص در موضوعات چالشی مانند هجرت، جهاد، قتال و موضوعات مرتبط با آنها چون برخورد با اسرای جنگی، بردهداری، پرداخت خمس، زکات، انفاق، قرض، برچیدن ربا و... ۲۱ ـ توصیههای پیامبر(ص) در خصوص پاسداشت قرآن و عترت در مواضع و مواقع گوناگون.
ایکنا ـ وحی یا نزول آیات به پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند چگونه انجام میشده است؟
از آیات قرآن اینطور به دست میآید که در بعضی از اوقات، وحی مستقیماََ از جانب خداوند به رسول اکرم(ص)، گاهی از سوی روح که از سایر فرشتگان بزرگتر است، در بعضی از اوقات از سوی جبرئیل که عظیمترین ملک از ملائکه سماوی است و نیز در پارهای از زمانها از سوی فرشتگان وحی که بسیار و تحت مأموریت جبرائیل بودهاند، انجام میشده است.
البته طبق ادله فلسفی در حکمت متعالیه، صراحت آیات قرآن کریم، شواهد عرفانی در مشاهدات سری ملکوتی و همچنین تواتر آثار و اخبار معصومین(ع)، روح، جبرائیل و سایر فرشتگان ابداََ از خود، هستی و بود مستقلی ندارند و آنچه هست و بوده، خداوند است و در عالم وجود و در دایره وسیع جهان هستی، هیچ ذاتی جز ذات اقدس وی نیست و هیچ اسم و صفتی غیر از اسما و صفات او وجود ندارد و غیر از فعل او فعل دیگری موجود نیست. بنابراین هر سه نوع وحی، غایةالامر به خداوند میرسد و همهاش وحی خداست، ولی عکسالعمل پیامبر(ص) در مواجهه با این انوع وحی متفاوت بوده است.
در روایت آمده که از حضرت صادق(ع) میپرسند رسول خدا(ص) تاب دیدار جبرئیل را نداشت و از خود بیخود میشد و غش میکرد. حضرت در پاسخ فرمود: «این در حالی بود که خداوند متعال خودش بر رسولش تجلی و با او تکلم میکرد و رسولش بدون واسطه، مخاطب خداوند بود. در غیر این صورت، جبرائیل مانند عبدی مملوک میایستاد، اجازه میگرفت و سپس سخن میگفت. در این نوع از وحی، حال پیامبر(ص) متغیر نمیشد و این دلالت بر علو مقام و مرتبت رسول خدا(ص) دارد و به عبارتی دیگر، حقیقت جبرائیل و سایر فرشتگان درواقع نوعی تجلی وجودی از خود آن حضرت بوده است.»
در این مقال، حرف بسیار است که از آن میگذریم. در دوران نبوت رسول الله(ص) در بعضی از اوقات، جبرئیل امین بهصورت شخصی به نام «دحیه کلبی» بر آن حضرت ظاهر میشد. دحیه، مردی مسلمان و بسیار زیبا بود، کتابت هم میدانست و بعضی از نامههای پیامبر(ص) را مینوشت. وقتی جبرئیل به شکل دحیه ممثل میشد، مردم متوجه حضور جبرئیل نمیشدند و گمان میکردند که دحیه بوده و برای انجام مأموریتی به خدمت پیامبر(ص) رسیده است. نکتهای که در اینجا باید به آن تصریح کنیم، این است که قرآن به لفظ و معنا هر دو با هم از جانب خداوند بر پیامبر(ص) نازل شده است. پیامبر(ص) لفظ را بر مردم میخواند و کتاب وحی مینوشتند، ولی معنای آن را در حد و اندازه قابلیت و ظرفیت مخاطب در مقام تبیین و تفسیر منتقل میکرد.
رسول خدا(ص) جبرئیل را میدید و سخنش را میشنید، البته بدون آنکه حس باصره و سامعه خود را اعمال کند و از این دو حس مادی بهره بگیرد. همچنانکه روایت شده است، در حال وحی، حالتی شبیه به اغما به آن حضرت دست میداد که به آن «برحاء الوحی» یعنی شدت، سختی و ناراحتی که از لوازم نزول وحی بوده است، میگویند. به هنگام نزول وحی، کسانی که در اطراف پیامبر(ص) بودند، چیزی از وحی را ادراک نمیکردند، نمیدیدند و نمیشنیدند.
ایکنا ـ برخورد مردم پس از نزول قرآن با پیامبر(ص) در زمان حیاتشان چگونه بود؟
قرآن مجید آیه آیه و یا سوره سوره نازل میشد و آوازهاش به سبب بلاغت و فصاحت خارق عادتی که داشت، در میان اعراب که عنایت خاص و شگفتآوری به بلاغت و فصاحت داشتند و شیفته آن بودند، روز به روز بلندتر میشد، به گونهای که برای استماع چند آیه از راههای دور، خدمت پیامبر(ص) میرسیدند و چند آیه میشنیدند و فرا میگرفتند.
بزرگان مکه و قریش که بتپرست و از دشمنان سرسخت دعوت اسلام بودند، تا میتوانستند مردم را از نزدیک شدن به پیامبر(ص) منصرف میکردند و با بیان اینکه قرآن، سحر و جادو است، اعراب را از گوش دادن به آن میترسانیدند و دور میکردند. آنها با آوازخوانی بلند و کف زدن مانع از رسیدن صدای قرائت آیات قرآن به گوش مردم میشدند. با این همه در شبهای تاریک از ظلمت و سیاهی شب استفاده میکردند و بهطور پنهان از همدیگر و بستگان خود در نزدیکی خانه پیامبر(ص) مینشستند و به قرآنی که آن حضرت تلاوت میکرد، گوش میسپردند و آهسته به یکدیگر میگفتند: «این سخن را سخن مخلوق نمیتوان گفت.»
قرآن کریم در آیات ۱۷ و ۱۱ سورههای اسراء و هود به این واقعیتها اشاره کرده است: «نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَىٰ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا» و «أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ...». متأسفانه در تاریخ صدر اسلام، اخبار فراوانی دیده میشود که حاکی از اذیت، آزار، تکذیب و استهزای وجود شریف پیامبر اکرم(ص) و یاران مؤمن ایشان است. گروهی از مؤمنان به رسول خدا(ص) از فرط شکنجههایی که بر آنها وارد شده بود، به «معذَبین» مشهور شده بودند، از جمله بلال، یاسر، سمیه و خَبّاب.
داستان رفتن رسول خدا(ص) و مسلمانان به شعب ابیطالب و تحریم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنها و همچنین هجرت مسلمانان به حبشه و سپس به مدینه، از جمله فصول سخت و مشقتبار صدر اسلام است. پیامبر(ص) و یاران وفادار، صبور و مقاومش تمام این رنجها را تحمل میکردند، با اخلاص تمام به دعوت دیگران به اسلام ادامه میدادند و شکایت این مردم نادان را نزد خدا میبردند.
وفات حضرات خدیجه(س) و ابوطالب(ع) که از بزرگترین حامیان پیامبر(ص) بودند، مصیبت عظیمی برای ایشان و اسلام بود و شرایط برای اذیت بیشتر پیامبر(ص) و یارانش تا آنجا رسید که دشمنان جسور و بیحیا، خاک و مشیمه بر سر اشرف مخلوقات ریختند. در چنین شرایط سخت و طاقتفرسایی، مسلمانان در یاد گرفتن آیات و سورههای قرآن و حفظ و ضبط آنها نهایت جدیت را به خرج میدادند. این روش پس از هجرت و ایجاد جامعه مستقل اسلامی، بهطور منظمتر و متشکلتر ادامه داشت و به دستور پیامبر(ص)، جمع قابل توجهی از یارانش به قرائت، تعلیم و تعلم قرآن و احکام اسلام موظف و مشغول شدند. کسانی را که به این کار اشتغال داشتند، «قاری» مینامیدند که در واقعه بئر معونه، 70 تن از آنها یکجا به شهادت رسیدند.
ایکنا ـ ضبط و ثبت قرآن در زمان پیامبر(ص) چگونه صورت گرفت؟
پیامبر(ص) آنچه از قرآن نازل میشد، بر مردم میخواند. آنها که سواد داشتند و کتابت میدانستند، آیات را بر الواح سنگی، چوبی، استخوان کتف شتر، سَعَف خرما، پارههای چرمی و نظایر آنها مینوشتند و به این وسیله قرآن ضبط میشد. آنچه هرگز قابل تردید نیست و نمیتوان انکار کرد، این است که اکثر سورههای قرآن قبل از شهادت پیامبر(ص) در میان مسلمانان دایر، رایج و معروف بودهاند.
در صدها حدیث از طرق اهل سنت و شیعه، اسامی سورههایی که در وصف تبلیغ پیامبر(ص) یا اصحابش پیش از رحلت و نیز نمازهایی که خوانده و سیرهای که در تلاوت قرآن داشت، ذکر شده است. نامهایی که برای گروه گروه سورهها در صدر اسلام رایج بوده، مانند سور طوال، مئین، مثانی و مفصلات در احادیثی که از زمان حیات پیامبر اکرم(ص) حکایت میکند، بهوفور به چشم میخورد. اسم سوره حمد با عنوان «فاتحةالکتاب» که در زمان حیات مبارک پیامبر اکرم(ص) مشهور بوده، از مهمترین دلایلی است که نشان میدهد مجموعه آیات و سورههای نازلشده بهصورت یک کتاب بوده که فاتحهای داشته، وگرنه این نام، بدون مسمی و نعوذ بالله مهمل تصور میشود.
بنابر اسناد محکم و متعدد، پس از شهادت پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین امام علی(ع) که به نص قطعی تصدیق خود پیامبر(ص) از همه مردم به قرآن مجید آشناتر بود، در خانه خود منزوی شد و قرآن را به ترتیب نزول در یک مصحف جمع کرد. هنوز شش ماه از رحلت نگذشته بود که از جمع قرآن فراغت یافت و مصحف را بر شتری بار کرد. مردم آن را آوردند، ولی مقام خلافت نپذیرفت. بنابراین جمع و تدوین قرآن برخلاف مطالبی که در بعضی از کتابها نوشته و درواقع خواستهاند برای برخی از افراد فضیلتتراشی کنند، در زمان حیات مبارک خود پیامبر اکرم(ص) و همانطور که گفتیم، سپس از سوی قرآن ناطق، امیرالمؤمنین امام علی(ع) صورت پذیرفته است.
ایکنا ـ چرا وقتی مصحف امیرالمؤمنین(ع) پذیرفته نشد، ایشان سکوت کرد؟
به جرئت میتوان گفت که سکوت امیرالمؤمنین امام علی(ع) در قبال پذیرفته نشدن مصحف ایشان که یکی از مهمترین ویژگیهایش، ترتیب سورهها بر اساس ترتیب نزول بود، دو دلیل داشت؛ اول حفظ وحدت امت اسلام و دوم اینکه در مذاق اهل بیت(ع)، تفسیر قرآن به قرآن معتبر است که در این روش تفسیری، ترتیب سورهها و آیات مکی و مدنی نسبت به مقاصد عالیه قرآن تأثیری ندارد و در تفسیر هر آیه، مجموع آیات قرآن باید در نظر گرفته شود؛ زیرا کلامی که جهانی، همیشگی و همگانی باشد، در کلیات مقاصد و مطالب آن نباید خصوصیات زمان، مکان و حوادث وقت نزول که اسباب نزول نامیده میشود، مؤثر افتد.
گرچه دانستن این خصوصیات، متضمن فوایدی از قبیل روشن شدن تاریخ پیدایش معارف، احکام و قصص جزئی مقارن با نزول و نشان دادن کیفیت پیشرفت دعوت اسلامی در مدت 23 سال روزگار درخشان بعثت بود و برای فهم قرآن و تجزیه و تحلیل مفاهیم آن میتوانست مفید و مؤثر واقع شود، با این حال بهدلیل هواهای نفسانی صاحبنفوذان صدر اسلام با کمال تأسف اکنون از آن خصوصیات و جزئیات قرآنی، محروم و بیبهرهایم.
ایکنا ـ چگونه میتوانیم ثابت کنیم که قرآن موجود، همان قرآنی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است؟
میشود گفت که تنها راه ثبوت قرآن برای ما تواتر است؛ یعنی افرادی که قرآن را با الفاظ، عبارات و حرکاتش نقل کردهاند، در کثرت به اندازهای هستند که احتمال توطئه و توافق به دروغ درباره ایشان متصور نیست، مانند وجود شهر مکه یا مدینه و وجود مقدس حضرت رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) که برای ما به تواتر ثابت است.
علمای عامه و اساطین شیعه اتفاق نظر دارند که راه ثبوت قرآن منحصراََ در تواتر است و آنچه در اخبار واحده وارد شود، گرچه در اعلی درجه از صحت باشد، قرآن نیست. از این نظر، تمام روایاتی که در زیاده و یا نقصان آیه و یا عبارتی از قرآن وارد شده، همگی مطرود است و قابل تمسک و اعتماد نیست. آنچه عرض کردم، فرمایش بزرگانی مانند سید مرتضی، علامه حلی، علامه شعرانی، آیتاللهالعظمی خوئی و علامه طهرانی(ره) است.
از زمان پیامبر اکرم(ص) تاکنون هر کس قرآن میخوانده، لازم بوده است که عین کلمات و حروف را یا از خود حضرت و یا از واسطهای که یقین به صدور آن پیدا کرده، شنیده و فرا گرفته باشد. هر کس قرائت غیرمعروفی میخوانده، مورد طعن و سرزنش قرار میگرفته و دست رد بر سینهاش میخورده است. در زمان رسول اکرم(ص)، جمعی بودند که قرآن را از آن حضرت اخذ میکردند و به مردم میآموختند که از همه مشهورتر، «ابیّ بن کعب» و «عبدالله بن مسعود» بودند. این افراد هر کدامشان مصحفی جداگانه داشتند و قرائتشان با هم اختلاف داشت.
رسول خدا(ص) هم از اختلاف قاریان خبر داشت و در بعضی از مواقع، منع میکرد و گاهی اوقات، امضا یا به عبارتی به آن قرائت اجازه میداد. قرائتی که امروز برای ما متواتر محسوب میشود، منحصر در مصحف «زید بن ثابت» بوده که درواقع از مصحف امیرالمؤمنین(ع) است. البته این موضوع با پذیرفته نشدن مصحف امام علی(ع) منافاتی ندارد، زیرا پذیرفته نشدن غیر از مطابق بودن مصحف زید با مصحف آن حضرت است؛ یعنی آن مصحف نزد امام(ع) ماند، ولی قرائتش مطابق مصحف زید باقی و این مفهوم آیه ۹ سوره حجر است که میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».
انشاءالله در جای خودش درباره قرائات گوناگون و قرای سبعه و عشره صحبت خواهیم کرد. فقط توجه به این نکته را لازم میدانم که تواتر قرآن با تواتر قرائات فرق میکند و نباید خلط شود. آنچه ما تاکنون از تواتر گفتهایم، مربوط به قرآن و نه قرائات است.
ایکنا ـ درباره جایگاه تفسیر آیات در درک صحیح قرآن توضیح دهید.
درباره تبیین و تفسیر آیات قرآن مجید از سوی خود پیامبر اکرم(ص) که درواقع تحققش، اطاعت امر حق تعالی بوده است، خداوند در آیه ۴۴ سوره نحل خطاب به حبیبش میفرماید: «...وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» و از سویی هم وظیفه امت را مشخص میکند: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا...» (حشر/ ۷). علاوه بر اینکه بهطور مکرر در قرآن، مردم را به اطاعت از خود و پیامبرش امر میکند، نکته بسیار مهم و قابل توجه در اینجا، ضرورت و لزوم تبیین و تفسیر آیات قرآن است. به عبارت دیگر، فهم قرآن بدون آگاهی از تفسیر، ناقص و گاهی منحرفکننده است و کسی نمیتواند فقط به اتکای دیدن یا دانستن ترجمه آیات و حتی علم به صرف و نحو و لغت و بدون علم به تفسیر به حقیقت مراد کلامالله برسد و در این راستا باید از ابزار حدیث و علوم لازم برای تفسیر برخوردار باشد و یا از تفسیر علمای واجد شرایط بهرهمند شود.
پیامبر اکرم(ص) در مواقع و مواضع گوناگون، توصیههایی مؤکد در خصوص پاسداشت قرآن و در کنار آن عترت داشته که معروفترین آن، حدیث متواتر ثقلین است: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی...». همچنین شیخ کلینی(ره) با اسناد خود از حضرت صادق(ع)، ایشان از پدرش و آن حضرت از پدرانش روایت کرده است که قال رسول الله(ص): «ایها الناس...فاذاالتبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع، وماحل مصدق، ومن جعله امامه قاده الجنه، ومن جعله خلفه ساقه الی النار...له ظهر وبطن، فظاهره حکم، وباطنه علم، ظاهره انیق وباطنه عمیق...» (کافی، ج ۲، ص ۵۹۸).
داستانها و قصصی که در قرآن آمده و شرح حال پیامبر(ص) و یا امت او را بیان میکند، ابداََ به آنها اختصاص نداشته است، بلکه شامل یکایک حال افراد قبل از آن پیامبر و افراد بعد از آن پیامبر خواهد شد. این مطلب به چند دلیل قابل اثبات است؛ وقتی ما طبق امر خداوند حکیم، مأمور به قرائت قرآن هستیم و بخش قابل توجهی از قرآن، قصص گوناگون است، پس این قصهها حاوی مطالب و حکمتهاییست که منحصر به افراد در زمان خاصی نبوده است. از سویی در جاهای متعدد، خداوند با امر «وَاذْکُر» ما را به این قصص متذکر میشود و متنبه میکند. آدرس این آیات، اغلب سورههای مریم(س)، ص و احقاف است. همچنین قرآن قصص خود را عبرتی برای صاحبان عقل معرفی میکند: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ...» (یوسف/ ۱۱۱).
علاوه بر این دلایل، روایتی از امام محمد باقر(ع) درباره قرآن وجود دارد که میفرماید: «...منه مامضی ومنه مالم یکن بعد، یجری کما یجری الشمس والقمر، کلما جاء شیء وقع؛ مفاد بعضی از آیات قرآن گذشته و بعضی از آنها هنوز نیامده است. قرآن همچون خورشید و ماه که در گردشند، در گردش است؛ هر وقت چیزی پدیدار شود و حادثهای پیش آید، قرآن خود را بر آن واقعه میاندازد و منطبق میکند.» (تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۷) این فرمایش امام باقر(ع) شامل تمام آیات قرآن کریم از جمله آیات مشتمل بر قصص قرآن است.
ایکنا ـ به نظر شما جای آیات و سورهها و تعیین آنها از جانب شخص پیامبر(ص) بوده است؟
در مورد توقیفی بودن جای آیات و سورهها و تعیین آنها از جانب خود پیامبر(ص) به امر خداوند، نظرات گوناگونی وجود دارد. برخی با ضرس قاطع میگویند که توقیفی است؛ یعنی جای تمام آیات و سورهها از طریق وحی و با دستور و نظارت شخص پیامبر(ص) بوده، بنابراین بلاتغییر است. برخی هم این نظر را قبول ندارند، ولی صراحتاً ابراز نمیکنند چه کسی برای اولین بار این کار را انجام داده است و بر عهده صحابه و مصحفنگاران و اجتهاد آنها میگذارند.
برخی هم نظریهای میانه دارند و میگویند که بعضی از سورهها و یا اکثر آنها توقیفی و تعدادی با اجتهاد صحابه است. گروه دیگری تمام سورهها به جز دو سوره انفال و توبه را توقیفی میدانند. ما در این قسمت، انشاءالله این مطلب را تبیین و توقیفی بودن تمام آیات و سورههای قرآن را بدون استثنا به دلایل زیر اثبات میکنیم.
۱ ـ اهتمام پیامبر(ص): بعد از عمری تلاش، مجاهدت و رنجهای فراوان که آن وجود نازنین برای اسلام و دریافت وحی متحمل شد، دین خاتمی که آورد و کتابی که بهمثابه معجزه جاودان خود ارائه کرد تا جن و انس را تا ابدیت کفایت کند، کدام عقل سلیم و منطق قویمی میپذیرد که ایشان کار تنظیم و تدوین قرآن را به پس از حیات مبارکشان و به دیگرانی بسپارند که به خوبی آنها را میشناسد؟
این موضوع بسیار شبیه به جریان غدیر و نصب امیرالمؤمنین امام علی(ع) به مقام ولایت، امامت و جانشینی پیامبر(ص) است. مگر ممکن است پیامبری که بینهایت به امتش محبت و عنایت دارد، آنها را بدون رهبر و ولیّ رها کند و برای خود، دینش و حفظ مجاهدتهایش، وصی و جانشینی شایسته معرفی نکند؟ بنابراین با اطمینان میگوییم که جمع، تدوین و تنظیم قرآن عظیم عزیز در حیات مبارک خود پیامبر(ص) و با نظارت شخص ایشان و رهنمود وحی الهی انجام شده است.
۲ ـ در بحث نزول قرآن به نزول انزالی در لیلةالقدر اشاره کردیم. چنانچه قرآن بهصورت مجموعهای واحد در زمان خود پیامبر(ص) متشکل نشده باشد، نزول انزالی که حقیقت مسلم قرآنی است، مخدوش میشود. ۳ ـ روایاتی که میفرماید هر سال، یک بار و در سال آخر عمر پیامبر(ص)، دو مرتبه قرآن بهطور کامل بر ایشان نازل میشده، بیاعتبار میشود. ۴ ـ روایاتی که دال بر ختم قرآن در عصر پیامبر(ص) موجود است، زیر سؤال میرود. ۵ ـ روایاتی که افراد مشخصی را جمعکنندگان قرآن در زمان پیامبر(ص) معرفی کردهاند، مانند امام علی(ع)، ابی بن کعب، زید بن ثابت و... غیرمعتبر میشود.
۶ ـ روایاتی که گروههای سورههای قرآن مانند طوال، مفصلات، مئین، مثانی، فاتحةالکتاب و... را معرفی کرده، نقض میشود. ٧ ـ سکوت رضایتمند ائمه(ع) بر وضعیت منظم و مدون قرآن، مهر تأییدی بر ادعای توقیفی بودن است. ۸ ـ افراد بسیاری بوده و هستند که با عنایت خاصی، حافظ قرآن میشوند که نمونه عیانشده آن، «مرحوم کربلایی کاظم ساروقی» است. این بزرگواران، قرآنی که با عنایت غیبی میخوانند، همین آیات و سورههاییست که ما در میان دو جلد ملاحظه میکنیم.
۹ ـ ذکر و تکرار کلمه «سوره» در خود قرآن، مانند «فَأتُوا بَسورَةٍ بِعَشْرٍ سُوَر» از دلایل محکم دیگریست که نشان میدهد، مفهوم سوره مصداق خارجی داشته است. در قرآن کریم، ۹ بار کلمه سوره و یک بار کلمه سور (جمع سوره) آمده است. ۱۰ ـ موضوع تحدی در قرآن که با مراتب گوناگونش آمده، دلیل محکم دیگری بر تعیین تمام آیات و سورههای قرآن در عصر پیامبر(ص) است، وگرنه تحدی معنا ندارد؛ یعنی ابتدا باید سورههای مورد ادعا با آیاتش شکل گرفته باشد تا مدعیان را به آوردن مانند آنها دعوت کند، وگرنه تحدی کاری تصوری، خیالی و بیهوده تلقی میشود.
۱۱ ـ حدیث متواتر ثقلین که با صراحت تمام میفرماید «کتاب الله»، به خوبی نشان میدهد که در زمان حیات مبارک پیامبر اکرم(ص)، قرآن بهصورت کتاب مدون و قابل ارائه بوده است. ۱۲ ـ روایات متعدد دیگری که از پیامبر اکرم(ص)به ما رسیده و در آنها از قرآن بهصورت کلی نام برده شده است، به ما میفهماند که منظور ایشان، اوراق و الواح پراکنده نبود، بلکه منظورشان همین قرآن مدون، مجتمع، منسجم و مرتب است. با توجه به این دلایلی که عرض شد، توقیفی بودن تمام آیات و سورههای قرآن مجید قطعی به شمار میرود.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام