به گزارش ایکنا از اصفهان، 1379 سال از واقعه عاشورا میگذرد و نام و یاد این واقعه همچنان بر سر زبانهاست. در طول تاریخ خوانش و قرائتهای متعددی از واقعه عاشورا ارائه شده و هر متفکری براساس مستندات تاریخی و همچنین انتظارات و پیشفرضهای ذهنی خود تفسیری از حرکت امام حسین(ع) در سال 61 هجری ارائه داده است، اما امروز و در عصر مدرن باید دید چه خوانش و قرائتی از عاشورا میتواتد پاسخگوی نیازها و مطالبات انسان و جامعه امروز باشد، آن هم در شرایطی که امروز انسان جامعه مدرن با خلا و بحرانهایی نظیر معنویت، اخلاق و هویت مواجه شده است. در همین رابطه خبرنگار ایکنا گفتوگویی با استاد سیدمحمدعلی ایازی، مفسر، قرآنپژوه و استاد حوزه و دانشگاه انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید با این توضیح که دیدگاهها و موضوعات مورد اشاره در این مصاحبه تنها نقطه نظرات مصاحبه شونده گرامی است و ایکنا درصدد تأیید و یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست.
ایکنا: اگر از منظر تاریخی، انسانی، اخلاقی و قرآنی بخواهیم به قضیه عاشورا نظر کنیم، به نظر شما مهمترین اهداف و پیامهای عاشورا چه بود؟
ایازی: اساس پیام انبیا اصلاح معنوی و رویکردی اخلاقی و تربیتی دارد، در واقع هرچیزی که در حوزه احکام و عقاید مطرح میشود با رویکردی اصلاح و اخلاق قابل تفسیر است، این مسئله در رابطه با قیام امام حسین(ع) نیز صدق میکند. اگر ما او را فردی بدانیم که در مقابل ظلم ایستادگی کرد، باز هم این مفهوم اخلاقی در مورد ایشان صدق میکند. زمانی که عدالت را یک مفهوم اخلاقی بدانیم، ظلم که ضد آن است هم نوعی رفتار ضد اخلاقی دارد. در واقع آموزها و رویکردهای اخلاقی امام حسین در عاشورا در هفت محور برجسته و در سخنان ایشان تأکید شده که عبارتند از: آزادگی؛ انسانیت؛ عزت و تن به ذلت ندادن؛ عدم وابستگی به تعلقات دنیا و مادی پرستی؛ روحیه از خود گذشتگی؛ فداکاری؛ احترام به کرامت انسان و مسئولیت¬شناسی.این هفت محور به طور مشخص در کلمات و خطبههای امام حسین (ع) وجود دارد.
اولین مفهوم آزادگی است؛ بهعنوان مثال امام حسین(ع) درباره آزادی در تعبیری معروف فرمودند: «اِن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعادَ فکونوا احراراً فی دنیاکم» این سخن نشان میدهد که اولاً مسئله حریت و آزادگی مسئلهای اساسی در حماسه حسینی است. آزادگی (احراراً فی دنیاکم) یعنی آزادگی از قیود نفسانی است. حیات انسان به گونهای باشد که غرایض انسان مانند طمع، حرص و تعصب او را محدود نکرده و از ارزشهای والا دور نکند.
مولفه دوم انسانیت است؛ این محور در برابر روح حیوانی و صفت وابستگی به چیزهائی است که انسان را در محدوده جاندار بودن قرار دهد. یعنی فکر و اندیشه و عقلانیت و مهمتر معنویت و اخلاق از صفات برجسته انسان به حاشیه برود و زندگی انسان در خوردن و شهوات مادی محدود شود. درباره محور دوم در همین خطبه امام (ع) میفرمایند: «ان لم یکن دینٌ»، یعنی حتی اگر دین، مذهب و یا اعتقادی ندارید، دست¬کم انسان باشید و انسانیت داشته باشید و در همه حال بدانید که شما یک انسان هستید، نه حیوانی که تنها میخورد و میخوابد. انسان موجودی دارای عقل و اندیشه است و این عقل اقتضا میکند که مسیر او از موجودات دیگر متفاوت باشد.
عزت محوری محور سوم در سخنان حضرت است؛ وقتی انسان به شخصیت خود بها داد دست به هرکاری نمیزند پیش هرکسی تسلیم نمیشود و برای هرکسی تملق نمیگوید و خود را به هرچیزی نمی-فروشد. عزتمحوی یکی از پیام¬های اخلاقی امام حسین در عاشورا است. حضرت فرمودند: «قد ترکني (قد رکزني) بينالسِلة و الذلة، و هيهات له ذلک مني، هيهات منا الذلة»، یعنی دولت اموی من را میان دو انتخاب قرار داد، یا باید مرگ و کشته شدن را انتخاب کنم یا ذلت را که همان بیعت کردن با یزید است را بپذیرم و هیهات از این که من بخواهم تن به ذلت بدهم. ذلت یعنی انسان به زبونی کشیده شده و به هرکاری تن دهد. انسان در هر شرایطی باید عزت نفس خود را حفظ کند.
وابسته به دنیا نبودن چهارمین محور است؛ منظور از این عنوان استفاده از دنیا نکردن نیست، از نعمات دنیا بهره-نبردن نیست، بلکه منظور دنیاپرستی و گرفتن دنیا به هرقیمتی است. اینکه برای داشتن پست و مقام تن به هرکاری بدهم، ظالمی را تأیید کنم، استبدادی را بپذیرم، هرگونه خلافی را برای رسیدن به دنیا انجام دهم، مال حرامی را بخورم، از اجحاف و زورگوئی حمایت کنم تا جایگاه خودم را حفظ کنم منظور و مصداقی از دنیاگرائی است. درباره محور چهارم، امام در خطبههای زیادی مسئله مرگ را مطرح میکنند، مثلا این جمله از امام که فرموده است: «إنی لا اری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین إلا؛ من مرگ را خوشبختی می¬دانم و زندگی با ستمکاران را خاری و ذلت». چراکه انسان جان شیرین و حیاتش را دوست دارد، اما تعلقات و حیات دنیا نباید انسان را به جایی بکشاند که به هر کاری تن دهد. در خطبهای دیگر امام(ع) مرگ را به گردنبندی تشبیه میکنند که در گردن دختر جوانی آویزان شده است. ایشان در تعبیر دیگری بیان میکنند که تعلقات دنیا نباید مانع شناخت درست حقیقت شود. گاهی ما انسانها به خاطر پست و مقام و یا به خاطر دنیا حاضر هستیم، اصول زیادی را زیر پا گذاشته و حقایق را انکار کنیم. اما امام حسین (ع) به ما یاد میدهند که دنیا نباید ما را طوری شیفته کند که نتوانیم موضع درستی بگیریم.
محور پنجم خودگذشتگی است؛ این صفت اخلاقی همیشه کاربرد ندارد، اما جاهائی که بهکار میآید در طول زندگی انسان سرنوشتساز است. در فراز و شیب زندگی گاهی انسان مجبور می-شود که یک بار «نه» بگوید. قدرت بر «نه» گفتن همان اهمیتی دارد که ما همواره «آری» میگوییم. در تربیت اخلاقی شجاعت «نه» گفتن در زندگی بسیار مهم است که رودربایستی پیدا نکنیم که در برابر خلاف و ناحق و ظلم و استبداد بتوانیم به گونهای خود را تربیت کنیم که این کلمه را ادا کنیم. روحیه از خود گذشتگی که نوعی شهامت و شجاعت است، تربیتی اخلاقی است که امام حسین(ع) در حماسه خود به صورت عملی به ما یاد داد که در برابر همه آری گفتن دیگران، «نه» بگوید. ایشان میتوانستند مانند بسیاری از مردم زمان خودشان سکوت کنند. در دوره ایشان مردم زیادی در مدینه، حکومت یزید و معاویه را قبول نداشتند، ولی از طرفی جرات ایستادگی در مقابل آنها را نیز پیدا نکردند. یکی از ویژگیهای این حماسه، برجسته شدن نقش شجاعت و روحیه از خودگذشتگی برای دیگران است. ایشان به ستمگران جواب «نه» دادند و این جواب باعث شد که مردم جرات اعتراض پیدا کنند و قیامهایی مانند قیام توابین و حرکت مختار و مبارزات پس از ایشان شکل بگیرد. در خود صحنه کربلا نیز ایشان از خودگذشتگی را به حد اعلا نشان دادند. در میان یاران ایشان نیز بهطور مثال، ابوالفضل، علی اکبر یا قاسم از خودگذشتگی زیادی را به ما نشان دادند. در سایه این خودگذشتگی فداکاری رخ داد. فداکاری و یا به تعبیر قرآنی «ایثار» در آیه 9 سوره حشر اینگونه معنا شده است: « وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خویش مقدم میدارند (و جانشان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است)». نمونه این آیه را در عاشورا زمانی میبینیم که صحابه امام همگی خود به آب احتیاج داشتند، اما آن را به دیگران میبخشیدند. خود این دفاع و ایستادگی کردنها نیز خود نوعی ایثار بود که امام (ع) آن را به بشریت آموخت.
مسئولیتشناسی محور و مولفه ششم است؛ این صفت اخلاقی در برابر ولنگاری و بیتفاوت به وضعیت موجود است. بیقید بودن در برابر خلاف، اسراف، انحراف است. دستور امربه معروف و نهی از منکر از این روحیه بر میخیزد. حضرت آنگاه که درباره موضع و حرکت خود سخن میگوید از این صفت مسئولیت شناسی سخن میگوید: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امة جدی و أن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر...» من بیهوده و برای فساد کردن بیرون نیامدم، به قصد اصلاح امت جدم خودم از مدینه بیرون آمدم، حرکت کردم تا در برابر ظلم یزید و انحراف استبداد او امر به معروف و نهی از منکر کنم. هدف ایشان تعلیم این صفت به جامعه مسلمان است که نسبت به وضعیت جامعه خود احساس مسئولیت کنند و بیتفاوت نباشند.
محور نهایی و هفتم در داستان کربلا تکیه بر کرامت انسان است؛ در قرآن کریم بر کرامت، گرامیداشت و بزرگواری انسان تاکید شده است که امام حسین آن را نیز به حد اعلا در عاشورا نشان داد. کرامت در واقع یعنی انسان شخصیتی بزرگ و بزگوار آفریده شده و باید این بزرگی و ارجمندی خود و جامعه ارج بگذارد و اگر مورد تهدید واقع شد از آن دفاع کند. جامعه مستبد جامعه تحقیر شده است. جامعه مورد ستم قرار گرفته و حق او را به رسمیت نشاختن جامعهای است که کرامت ندارد. امام حسین این اصل را با دفاع جانانه به ما نشان دادند، آن هم صرف نظر از تعلقات مذهبی، نژادی و یا حتی جغرافیایی. امام (ع) در صحنه کربلا همانطور که یک انسان آزاد را تکریم کرد، یک غلام و بنده را هم تکریم میکرد و یا برای خانواده و زنانشان نیز احترامی درست مانند مردان قائل بودند.
ایکنا: با توجه به این سخن امام حسین (ع) که میفرمایند:« اگر دین ندارید، آزاده باشید». فکر میکنید چه رابطه و نسبتی میان دین و اخلاق وجود دارد؟
ایازی: اخلاق امری ماقبل دین است؛ یعنی انسان به خاطر فطرت خودش و حتی بدون دین، مسائل اخلاقی را درک میکند، مثلا انسان مواردی مانند خوب بودن، احسان و عدالت و ادب را درک میکند، و امر ذاتی است، اما دین اینها را کامل کرده و توسعه میدهد. پیامبر(ص) در حدیثی معروف میفرمایند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من مبعوث شدم تا این مکارم اخلاقی که بشر هم از آن آگاه است و میان همه اشتراک دارد را کامل کنم». یعنی دین، اخلاق را از جهتی کامل میکند و هم میخواهد که مردم به آن جامه عمل بپوشانند.
ایکنا: عصر امروز که به عنوان عصر مدرنیته شناخته میشود چه خصوصیاتی دارد و انسانی که در این جامعه زندگی میکند از چه ویژگیهایی برخوردار بوده و چه خطراتی این انسان و جامعه را تهدید میکند؟ پیامهای عاشورا چگونه و تا چه اندازه میتواند پاسخگوی بحرانهایی مانند بحران هویت و اخلاق در جامعه امروز باشد؟
ایازی: حماسه عاشورا تلفیقی از عاطفه و عقلانیت است؛ بُعد عاطفی آن زمانی است که انسان درباره این حادثه مسائلی را شنیده و متأثر میشود، اما آن بعدی که فلسفه این حرکت بوده و پاسخ میدهد که چرا امام حسین(ع) حاضر نشدند بیعت با یزید را بپذیرند، بُعد عقلانیت ماجرا است. اگر بخواهیم پاسخی برای انسان که در این دنیا به یک ماشین تبدیل شده و تنها به فکر مسائل اقتصادی و سیر کردن شکم خودش است، بدهیم، باید گفت حادثه عاشورا میخواهد عقلانیت بشریت را توسعه داده و کاری کند که انسان اولاً انسان باشد و در مقابل ظلم و استبداد بایستد. بی¬تفاوت نسبت به وضعیت کنونی خود نباشد و مأیوس هم نباشد که نمی¬تواند کاری بکند. بحران هویت به این معنا است که انسان نداند کجاست و جایگاه خودش را نشناسد، آن هم در یک نظام ماشینی و شهری که فرد در آن لِه می¬شود. درس عاشورا بیشتر پیامش جنبه اجتماعی دارد. حماسه عاشورا به ما یک تاریخ و پشتوانهای از یک فرهنگ را نشان میدهد و مشخص میکند که انسان متکی بر حرکاتی از گذشته است که امروزه «نوستالژی» نام دارد. یعنی انسان باید از وضعیتی که در گذشته اتفاق افتاده است، برای زندگی امروزش یک هویت و تاریخ و فرهنگ بسازد. اگر انسان خود و جایگاهش را نشناخته است، این حادثه به او کمک میکند که جایگاه و موقعیتش را بشناسد.
از سوی دیگر برای برطرف کردن بحران اخلاقی و بازسازی اندیشهها میتوانیم از الگوها استفاده کنیم، یعنی درست است که این حادثه 1400 سال پیش اتفاق افتاده است، اما قدرت بازسازی در خلال آن مفاهیم هفتگانه برای ما وجود دارد. این مفاهیم هفتگانه میتواند نقش پررنگی در زندگی امروز ما پیدا کرده و زندگی ما را معنادار کند. یکی از مشکلاتی که در مدرنیته وجود دارد مسئله قداستزدایی است، البته قداستزدایی به این معنا که ما نوعی عقلانیت داشته باشیم، اشکالی ندارد، اما اگر به این معنا باشد که به گذشته و فرهنگ خودمان بی توجه باشیم، درست نیست. فرهنگ، گذشته و تاریخ برای همه جوامع دنیا اهمیت زیادی دارد، در جامعه ما نیز باید اینگونه باشد. باید از آن حادثه درس بگیریم و در زندگی خود مناسب با این شرایط استفاده ببریم.
ایکنا: با توجه به بحث پیامهای عاشورا و توضیحاتی که دادید، فکر میکنید چرا امروزه در جامعه ما به آرمانها و اهداف متعالی عاشورا عمل نمیشود؟
ایازی: دو مسئله در این رابطه نقش دارند؛ اولین مسئله این است که این حادثه دو بُعد عاطفی و عقلانی دارد که معمولا در جامعه ما بیشتر روی بُعد عاطفی تکیه شده است که گواه آن مجالس عزاداری و گریه کردنها است. این مسئله باعث شده که پیامهای عاشورا به کلی شناخته نشود. مسئله دیگر این است که متاسفانه در این چند دهه اخیر رسانههای رسمی بیشتر روی همین جنبه تبلیغ و تاکید داشتهاند؛ تا جایی که شاهد دو اتفاق جدی هستیم: یکی اینکه ابعادی برجسته شده است که اصل نیست و جنبه فرعی دارد. امام علی(ع) در بحث تمدنها میفرمایند: «انحطاط جوامع به چهار عامل بستگی دارد؛ اصلها ضایع شده و فرعها بزرگ میشوند». امروزه جوامع سنتی و رسانههای رسمی روی ابعاد فرعی عاشورا تاکید بیشتری دارند، اما هدفشناسی و فلسفه عاشورا کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مسئله دیگری که مرحوم شهید مطهری نیز روی آن تاکید داشتند، بحث تحریفات در داستان عاشورا است، تحریفاتی که در این باره به وجود آمده باعث شده که هدف و عقلانیت عاشورا به حاشیه برود، چرا که کسانی به غلط مسائلی را برجسته و یا تحریف کردهاند. ما میخواستیم که عاشورای درستی داشته باشیم، که هم در آن گریه و عزاداری باشد و هم هدفشناسی و عقلانیت؛ اما امروز اصل آن به حاشیه رفته و روز به روز اموری برجسته شده که برخی از آنها دروغ و انحراف و تحریف و یا پررنگ شدن است و همین هم باعث شده که کسانی در اصل کارکرد آن دچار شک شدهاند. و به همین دلیل این شیوه از پاسداری از عاشورای حسینی میتواند مشکلات زیادی ایجاد کند. در این رابطه برخی مداحان بیسواد و بیمسئولیت نقش پررنگی در ترویج این نوع تحریفها داشتهاند. در واقع عاشورا به نوعی ماهیت دولتی به خود گرفته است که این میتواند باعث بدفهمی و ارائه تفسیر غلط از عاشورا شود.
ایکنا: آیا فکر میکنید روشنفکران جامعه و روحانیت نقش خودشان را برای معرفی و تبیین ابعاد و پیامهای عاشورا به جامعه و آگاهیبخشی آنها به درستی ایفا کرده است؟
ایازی: مشکل ما این است که زمانی که دین بیش از حد جنبه دولتی به خود بگیرد، دیگر اندیشههای نواندیشان و روشنفکران دینی را برنمیتابند و در نتیجه روشنفکران حضوری در رسانههای رسمی نداشته و بعضا جلوی سخنرانی آنها گرفته میشود. در این شرایط تنها، صدای غالب دین دولتی شنیده میشود. در اصطلاحی در روانشناسی میگویند اگر میخواهی چیزی را خراب کنی، بد از آن تعریف کن. یکی از مواردی که باعث شده است عاشورا به درستی تبیین نشود، دفاعهای غلط از این مسئله است که آثاری منفی به جای میگذارد. بهطور کلی بعضی از اشتباهات انجام شده هم ناآگاهانه بوده و بعضی از آنها هم عامدانه بوده است.
انتهای پیام