به گزارش ایکنا از استان مرکزی، حضرت زینب (س) که تالیتلو معصوم است، در خانهای متولد شده که خداوند از آن به بیوت رفعت و محل نزول وحی و فرشتگان یاد میکند. ایشان از اهلبیتالنبوه (ع) هستند گرچه بهعنوان چهارده معصوم از اهلبیت(ع) از عصمتی مطلق برخوردار نیست که نیاز مقام نبوت و امامت است، اما چنانکه گفته شد تالیتلو معصوم(ع) است.
آن حضرت(س) پس از کربلا پرچمدار قیام شد و با راهنمای نهان و هویدای امام سجاد(ع) مسئولیت اطلاعرسانی از نهضت کربلایی را به عهده گرفت و در برابر شبهه پراکنی و تشکیکهای دشمن برای مخدوش کردن چهره جهادی آمران به معروف و ناهیان از منکر نهضت عاشورا، با موضعگیریهای عملی و سخنرانیهای مستدل و برهانی ایستاد. زینب کبری(س) درمجاهدت خود برای رسوایی دشمنان بهویژه یزیدیان همواره در فرصتهای پیشآمده به معرفی اهلبیت(ع) و جایگاه مهم آنان در پیشگاه خالق و نقش آنان در میان خلق میپرداخت.
زینب(س) سخنگوی اهلبیت(ع)
گزارشهای تاریخی نشان میدهد تا پیش از واقعه عاشورا حضرت زینب(س) حضوری پررنگ و جدی در عرصه اجتماعی نداشته است؛ اما پس از عاشورا بر اساس مقتضیات زمان و مکان وارد صحنه اجتماعی شده و نقش فعال سیاسی اجتماعی خود را در قالب سخنگوی کاروان اهلبیت(ع) و اسیران ایفا کرده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان تا پیشازاین هیچ نقش اجتماعی نداشته و در عرصههای آن ورود نداشته است؛ بلکه به این معناست که ایشان پس از عاشورا در جایگاه و مسئولیتی قرارگرفته بود که توانسته استعدادها و قدرت الهی خود را به نمایش گذارد و بهخوبی از عهده مسئولیت اجتماعی سیاسی خود برآید.
بر اساس گزارشهای تاریخی، هر دو دختر امیرمومنان (ع) در این حرکت نقشآفرین بوده و در جایگاه سخنگوی اهلبیت(ع) قرار گرفتند؛ زیرا حضرت زینت کبری(س) و زینب صغری(س) که از دومی به امکلثوم نیز یاد میشود تا از خواهر بزرگتر خود بازشناخته شود، در نهضت امام حسین(ع) حضور و مشارکت جدی و مؤثر داشتهاند. ازاینرو، نمیتوان به قطع و یقین دانست که کدامیک در کجا و چه سخنانی را بر زبان رانده است؛ زیراکسانی که به نقل سخنان پرداختهاند، تنها میتوانستند بفهمند و که زینبی سخنرانی میکند؛ اما کدامیک، برای آنان معلوم نیست؛ البته از سخنان و روایات اهلبیت(ع) مانند فاطمه بنت امام حسین(ع) از عمهاش حضرت زینب(س) نقلشده (اثبات الهداه، ج ۲) که مراد همان زینب کبری (س) است. اما باید توجه داشت از این نقلقول نیز نمیتوان بهوضوح دریافت مراد کدامین دختر امام علی(ع) است؛ ولی ازآنجاکه اهلبیت(ع) زینب صغری(س) را با کنیه امکلثوم از دیگری باز میشناساندند، میتوان گفت در صورت اطلاق و فقدان کنیه، مراد از اطلاق، همان زینب کبری(س) خواهد بود.
بههرحال، حضرت زینب(س) بهطور طبیعی بهعنوان دختر بزرگتر از خاندان اهلبیت(ع) میبایست درزمانی که حضرت امام زینالعابدین(ع) در بستر بیماری و ناتوان از حرکت و سخن بود، مسئولیت رهبری ظاهری و سخنگویی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را به عهده گیرد، بهویژه آنکه در صورت مطرحشدن امام سجاد(ع) در شرایط بحرانی و خطرناک کوفه بهعنوان رهبر کاروان اهلبیت(ع)، ایشان درخطر مرگ قرار میگرفتند؛ چنانکه تهدیدهایی که علیه آن حضرت(ع) در کوفه شد خود گواه روشنی بود که امام مسئولیت امامت و رهبری خود را بهواسطه عمهاش حضرت زینب کبری(ع) اعمال میکرد.
اما هنگامیکه بحران بزرگ، از سرگذشت و شرایط برای پذیرش مسئولیت مستقیم رهبری بهویژه در شام فراهم شد، امام علی بن الحسین (ع) مسئولیت رهبری و سخن گوئی اهلبیت را به عهده میگیرد و در برابر یزید و یزیدیان میایستد و شهامت و شجاعت علوی خویش را به نمایش میگذارد.
گفتنی است تقیه هرچند برای پیامبران جایز نیست؛ چون آنان باید در هر شرایطی ابلاغ حکم کنند حتی اگر همانند پیامبران بسیاری چون پیامبران بنیاسرائیل(ع) به شهادت برسند، اما تقیه برای امامان(ع) جایز و در شرایطی واجب است؛ چنانکه برای اولیای الهی نیز چون مومن آل فرعون (سوره غافر) و دیگران اعمال تقیه برای حفظ جان جایز و گاه واجب شمردهشده است.
شرایط اقتضای آن داشت که برای بقای امام و امامت، امام سجاد(ع) همچنان در بستر بیماری بهگونهای باقی بماند که دشمنان از خونش بگذرند و آن حضرت(ع) نیز بهطور مستقیم قدرت و نقش امامت را در کوفه بروز و ظهور ندهد. اینجاست که مقتضای شرایط زمان و مکان ایجاب میکرد تا حضرت زینب کبری(س) بهعنوان دختر بزرگ خاندان اهلبیت عصمت و طهارت(ع) این مسئولیت رهبری و سخن گوئی کاروان و اهلبیت(ع) را به عهده گیرد و چنانکه تاریخ گواه است بهخوبی توانست از عهده این مسئولیت برآید.
تبیین جایگاه اهلبیت(ع) مسئولیت عمده حضرت(س)
در شرایطی که دشمن بر آن بود تا اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را از جایگاه الهی و منصب خدایی کنار زند و آنان را حتی در برخی از مناطق تحت سیطره خود بهعنوان خارجی و طغیانگر علیه خلافت و خلیفه الهی معرفی کند، بر سخنگوی رسمی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) لازم بود تا به مقابله پرداخته و ضمن معرفی و تبیین جایگاه اهلبیت(ع) مخالفان و دشمنان مدعی خلافت الهی را رسوا سازد.
اینگونه است که حضرت زینب(س) به دو موضوع اساسی معرفی خود و دشمن در قالب خطبهها و گفتوگوهای دوطرفه اقدام کرد. بخش اعظم سخنرانیها و سخنان آن حضرت(س) در راستای معرفی خود و دشمن بیانشده و کلید واژگان آن را این موضوعات شکل میدهد؛ زیرا اصل منطقی نفی و اثبات، در کنار هم میتواند حقیقت را چنان روشن کند که حجت بر همگان تمام شود. همانطوری که شعاری چون « قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ لا اله الا الله بگویید تا رستگار شوید» در قالب نفی و اثبات حقیقت توحید محض را تبیین میکند، اثبات کمالات و فضایل اهلبیت(ع) از یکسو و اثبات رذایل دشمن و نفی فضایل از آنان به معنای تثبیت جایگاه اهلبیت(ع) بود.
البته آنچه موجب رستگاری است قول به معنای باور و عقیده به نفی و اثباتی است که در جمله لااله الا الله بیانشده است نه صرفاً گفتن بیپایه و بیاعتقاد آن؛ همچنین باور به فضایل از یکسو و نفی آن از دشمنان بلکه حتی اثبات رذایل میتواند امت را در مسیر درست قرار دهد؛ ولی این اعتقاد میتواند زمانی شکل گیرد که پیام ابلاغشده و مخاطب درگیر نفی و اثبات در مقام عقل و قلب شود. پس اگر ازنظر عقلی، جزم اندیشه به فضایل اهلبیت(ع) و نفی آن از دشمن شود و سپس در مقام عقل عمل و در حوزه قلب، این مطلب با عواطف و احساسات وی گره خورد، آنگاه است که میتوان نتیجه مطلوب را به دست آورد.
با نگاهی به گزارشهای تاریخی میتوان دریافت که حضرت امام حسین(ع) نیز از مدت حرکت تا شهادت تلاش کرد تا این شیوه را به کار گیرد و خود و دشمن را معرفی کند. البته برای کسانی که در بحبوبه فتنه گرفتار آمده و به تعبیر امام حسین(ع) جانمایه آنان را لقمههای حرام شکل بخشیده، امکان تشخیص حق و باطل بهویژه در شرایط فتنه نیست؛ زیرا از یکسو باطل با همانندسازی بر آن است تا خود را حق بلکه اولی در آن معرفی کند و از سوی دیگر، دلهای مخاطبان به سبب دفن فطرت قدرت تحلیل و تشخیص حق و باطل را ندارد؛ زیرا خداوند در آیات ۷ تا ۱۰ سوره شمس بیان میکند که در صورت دفن عقل و فطرت و پایین کشیده شدن فتیله چراغ عقل، شخص، ناتوان از درک و فهم حق و باطل و بهطور طبیعی ناتوان از گرایش بهحق و گریزش از باطل است.
خداوند در آیاتی ازجمله آیه ۲۹ سوره فرقان و آیات ۲ و ۳ سوره طلاق و ۲۸۲ سوره بقره و آیه ۷ سوره آلعمران و مانند آنها بیان میکند که قدرت تشخیص حق و باطل و نیز گرایش و گریز از آن را کسانی دارا خواهند بود که تقواپیشه باشند تا در فتنهها و متشابهات بتوانند حق را تشخیص دهند و از آن تبعیت کرده و از باطل پرهیز داشته باشند؛ اما وقتی دلهای مردمان به سبب گناه و بیتقوایی چون خوردن لقمههای حرام تیرهوتار شده و زنگار بر آن بسته(مطففین، آیه ۱۴) و حتی ممهور شده است(بقره، آیه ۷؛ انعام، آیه ۴۶؛ جاثیه، آیه ۲۳؛ نساء، آیه ۱۵۵؛ اعراف، آیه ۱۰۰؛ توبه، آیات ۸۷ و ۹۳)، دیگر نمیتوان امیدی داشت که حق را بشناسد چه رسد با قلب بیمار، آن را بپذیرد و با عواطف و احساسات خویش از آن پیروی کرده و جان بر سر آن گذارد و به حمایت و دفاع از آن بپردازد؟!
بااینحال، اهلبیت (ع) ازجمله امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) بر آن شدند تا اتمام حجت کرده و هرگونه عذر و بهانه را از دشمنان و یاران و دوستان و حتی فریبخوردگان بگیرند و جایی برای اماواگر برای آنان باقی نگذارند. اینگونه است که حضرت زینب(س) مهمترین مسئولیت خویش را تبیین فضایل اهلبیت(ع) و جایگاه آنان در نزد خدا و رسولالله (ص) و مسئولیت امت در قبال آنان میداند.
ازآنجاکه مردم، همگی مدعی مسلمانی بودند و با قرآن سروکار داشتند، بارها آیات وجوب مودت در قربی (شوری، آیه ۲۳) و پاکی و طهارت آنان از هرگونه پلیدی (احزاب، آیه ۳۳)و مانند آن را خوانده بودند و میدانستند که اهلبیت اهل بهشت هستند و از نعمتهای بهشتی بهره میبرند.(سوره انسان) بنابراین، وقتی موضوع اهلبیت بودن این گروه اثبات شود و فضایل آنان معلوم گردد، بهطور طبیعی امت در هنگام تردید میان دو گروه متخاصم به این نتیجه میرسد که گروه حق همان گروهی بهشتی است که خداوند آنان را بهعنوان اهلبیت(ع) مبرا از هرگونه پلیدی دانسته و بهشت را برای آنان اثبات کرده است؛ زیرا اهل بهشت نمیتوانند در جایگاهی از باطل قرار گیرند که مستحق قتل آنهم به آن شکل فجیع و وحشتناک باشند؟!
از سوی دیگر، اگر اثبات شود که این گروه از مصادیق اهلبیت(ع) و ذویالقربی رسولالله (ص) هستند، به طور طبیعی حکم وجوب مودت و دستکم استحباب مودت بر آنان بار میشود و میبایست بر پایه حکم الهی آیه ۲۳ سوره شوری آنان را دوست بدارند نه آنکه علیه آنان دشنام داده و دشنه بکشند و ایشان را به آن صورت فجیع به قتل برسانند و اجسادشان را زیر سم ستوران انداخته و سرهایشان را بر نیزهها در شهرها بگردانند!
حضرت زینب(س) برای تبیین حقانیت حرکت امام حسین(ع) و نادرستی حرکت کوفیان و یزیدیان، بارها در سخنان خود به معرفی جایگاه اهلبیت(ع) پرداخته و جایگاه دشمن بهویژه خاندان یزید را بیان کرده و آنان را رسوا میسازد. آن حضرت(ع) درصدد است تا بیان کند تقابل میان اهلبیت(ع) و دستگاه اموی یک تقابل تاریخی از زمان تنزیل تا تأویل است؛ زیرا آنان همانطوری که نمیخواستند و به مقابله جدی با اسلام در زمان نزول و عصر پیامبر(ص) برخاسته بودند، امروز نیز اجازه نمیدهند آن قوانین و آموزههای قرآن در جامعه، اجرایی و تثبیت شود.حضرت زینب(س) در روایتی از مادرش حضرت زهرا(س) اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را وسیله ارتباط خلق و خالق دانسته و میفرماید: ما وسیله ارتباط خدا با مخلوقهای او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکىها و راهنماهاى روشن خدائیم و وارث پیامبران او هستیم». (مشارق انوار الیقین، ص ۵۱)
ایشان تلاش میکند تا جایگاه محبت به اهلبیت(ع) را به مردم نشان داده و آنان را به این سمتوسو گرایش دهد تا بهطور طبیعی از دشمنان و مخالفان اعراض کنند. حضرت بهشت را جایگاه شیعیان معرفی میکند و بر اساس روایتی میفرماید: رسول خدا به علی(ع) فرمود: اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتند و بهزودی قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند. آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.» (مناقب الخوارزمی، ص ۲۵۷)
آن حضرت(س) مرگ دوستداران اهلبیت(ع) را در حکم شهادت معرفی کرده و میفرماید: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هرکسی که بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»
یادداشت از علی عقیلی
انتهای پیام