سیدمحسن موسویبلده، خادمالقرآن و پیشکسوت قرآنی، عضو هیئت امنای سازمان دارالقرآن الکریم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی و مدیر مؤسسه قرآنی احسنالحدیث است. او حدود نیم قرن است که در زمینه معلمی قرآن فعالیت میکند. در بخش نخست گفتوگو با ایکنا که با عنوان «اهتمام آیتالله خامنهای به امور قرآنی نظیر ندارد/ مشکل از اجرای تنگنظرانه فرامین است» بر روی خروجی رفت، بر ویژگی ایدهآل یک مدیریت چون علیم، حفیظ و امین بودن تأکید کرد و اعتقاد دارد که برخی از مدیریتهای قرآنی تحت تأثیر گونهای از وساوس قرار میگیرند که عملکرد مدیران از عوامل کمرنگ شدن فعالیتهای قرآنی در سطح جامعه شده است.
اما بخش دوم این گفتوگو را با محوریهای زیر در ایکنا بخوانید؛
ــ خروجی شورای توسعه آنچه انتظار میرفت نیست.
ــ با توجه به اینکه محور و ستون فقرات فعالیتهای سازمان دارالقرآن آموزش قرآن است، نقش سازمان دارالقرآن در شورای توسعه چیست؟
ــ سازمان دارالقرآن در کار آموزش و با گسترش تشکیلات در کل کشور به طور نسبی موفقتر از دیگر دستگاهها و نهادها بوده است.
ــ آموزش و پرورش در آموزش قرآن دانشآموزان فلج است. بعد میخواهد به کل ملت ایران قرآن را آموزش بدهد.
ــ آیا واقعاً دانشآموزان برگزیده و یا راهیافته به مسابقات قرآن، حاصل کلاسهای آموزش و پرورش هستند یا حاصل جلسات سنتی بیرون؟
ــ آیا آموزش و پرورش در این 40 سال همان طور که دبیر فیزیک، شیمی، ادبیات و ... تربیت کرد دبیر قرآن و معلم قرآن نیز تربیت کرد؟
ــ عمده محور فعالیت مؤسسات مردمی، مأنوس کردن ملت با قرآن است.
ــ گویا از همان اول ارادهای برای یک کاسه کردن فعالیتهای مؤسسات مردمی نبوده است.
ــ فعالیتهای قرآنی در دهه 60 گسترده شد، اما هرگز آن عمق لازم را پیدا نکرد.
ــ صداوسیما در معرفی قاریان قرآن و چهرههای قرآنی و تکریم آنها ضعیف و کمتوجه است و گویا قرار نیست قاری قرآن، چهره و مطرح شوند.
ــ خدا نکند روزی سازمان واحد قرآنی در کشور تشکیل شود.
ــ در اداره فعالیتهای قرآنی کشورمان موفق نبودهایم.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید؛
ایکنا ــ آیا میتوان گفت شورای توسعه فرهنگ قرآنی از اصل وظایفش دور شده است؟
نمیتوانم بگویم شورای توسعه از وظایفش دور شده یا خیر، اما خروجی شورای توسعه فرهنگ قرآنی طی چند سال اخیر بیانگر آن است که عملکرد این شورا آنچه باید باشد، نیست و از این نهاد انتظار بیشتری میرود.
ایکنا ــ آیا ساختار شورای توسعه درست است؟
باید اذعان کنم من مدیر نیستم و معلمم، اما در همان حد متوجه برخی از مسائل میشوم و با وجود اینکه از اعضای برخی از این دستگاهها هستم، خیلی هم در جریان جزئیات آن نیستم و از سوی دیگر چون مدیر آنها نبودهام، نمیتوانم با آمار صحبت کنم، اما درباره آنچه به گوشم رسیده است، میتوانم حرف بزنم. هنگامی که ساختار شورای توسعه تعیین شد، در آن کمیسیونهایی به عنوان اینکه تقسیم وظایف کنند تشکیل شد. بخش آموزش همگانی را به آموزش و پرورش دادند. بخش تخصصی پژوهشی و علمی را به وزارت علوم و تحقیقات واگذار کردند و بخش تبلیغی و ترویجی را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادند. تقریباً به طور کلی بر همین اساس این تقسیمبندی انجام شده و کارهایی نیز در دست اقدام است، اما حداقل من بهعنوان یک معلم سؤالم این است که شما آموزش و پرورش را مسئول آموزش همگانی قرآن در کشور کردید. مفهوم آن این است که آموزش و پرورش فقط در مورد دانشآموزان خودش و زمینه آشنایی آنها برای انس با قرآن وظیفه ندارد، بلکه حتی آموزش و پرورش زمینه آموزش همگانی قرآن، اولیا و پدر و مادر دانشآموزان را باید فراهم کند.
ایکنا ــ یعنی شما میفرمایید طی این سالها آموزش و پرورش در این امر به درستی کار نکرده است؟
آموزش و پرورش در آموزش قرآن دانشآموزان خودش فلج است. بعد میخواهد به کل ملت ایران آموزش قرآن بدهد و حال آنکه نتوانسته از عهده دانشآموزان خودش بربیاید. هنگامی که دانشآموزان فارغالتحصیل میشوند و دیپلم میگیرند و در بطن جامعه و یا دانشگاه میآیند، نتیجه این فاجعه آشکار میشود.
12 سال بچهها در اختیار آموزش و پرورش هستند و بالاخره هر کسی 12 سال در رشتهای تحصیل کند و با آن همراه باشد، در آن تبحر نه در سطح حرفهای اما اندکی تبحر پیدا میکند. نمیخواهم منکر زحمات استادان و عزیزان قرآنی شوم، اما در حدی بود که خروجی خوبی داشته باشد یا فقط زحمت کشیده شده، انرژی صرف شده و بودجه و بیتالمال حرام شده است. در نتیجه همان طور که گفته شد، دانشآموزان پس از فراغت از تحصیل، متأسفانه حتی روخوانی قرآن را هم بلد نیستند، با اینکه برنامهریزیهایی در این زمینه شده است.
حال چطور شورای توسعه میگوید که آموزش همگانی قرآن وظیفه آموزش و پرورش است. تحقیق و پژوهش یعنی کارهای سطح بالای علمی درباره قرآن و فعالیتهای علمی و پژوهشی قرآن در کشور وظیفه وزارت علوم و تحقیقات اسلامی است. آیا وزارت علوم در این زمینه تخصص دارد؟ حالا امروز بیاییم از آنها بپرسیم بودجهای که فلان سال در این باره به شما دادند، نتیجهاش چه بوده است.
خیلی از جزئیات این مسائل را نمیدانم، اما براساس آنچه شنیدهام میگویم مثلاً در سالهای پیش حدود 49 میلیارد تومان برای آموزش قرآن به آموزش و پرورش دادند. با این هدف که دارالقرآنهایی تأسیس کنند و امروز نتیجه این بودجهها را منتشر کنند، اما در مجموع علیرغم همه زحمات عزیزان، اعتقاد دارم آنچه انجام شده مثمرثمر نیست. این دانشآموزانی که با عنوان نخبههای قرآنی در همه زمینهها نه فقط بحث تلاوت قرآن، حفظ و مفاهیم قرآن به جامعه معرفی میشوند، آیا از دستاوردهای آموزش و پرورش هستند؟ یا حاصل جلسات سنتیاند؟ نمیخواهم گزنده صحبت کنم، اما کلاسها و جلسات مردمی، دانشآموزان علاقهمند به فراگیری قرآن را به مرحلهای میرساند و سپس عکس یادگاریاش را آموزش و پرورش با بچهها میگیرد و میگوید اینها خروجی فعالیت من است.
چون خبر ندارم، این را سؤال میکنم. آیا آموزش و پرورش در این 40 سال همان طور که دبیر فیزیک، شیمی، ادبیات و ... تربیت کرد آیا دبیر قرآن، معلم قرآن نیز رسماً تربیت کرد که اینها پس از سپری کردن دورههای تربیت معلم بیایند و بروند به دانشآموزان تدریس کنند. این را برای بحث آموزش قرآن در کل کشور عرض میکنم و یا معلم نقاشی و یا معلم پرورشی میآید و درس قرآن میدهد، اما آیا از نظر اطلاعات تخصصی آموزش قرآنی توانستهاند بچهها را با همین مسئله جذب کنند و یا گاه حتی برعکس و معکوس است. یعنی خبر داریم که در کلاس قرآن مدارس معلمانی را فرستادند که چیزی از قرآن بلد نیستند تا درس بدهند و اصلاً خودشان نمیتواند آیات قرآن را بخواند و هنگامی که بچه خوشخوانی در همان کلاسهای سنتی قرآن آموزش دیده و در همین کلاس قرآن میخواند، گاه معلم به او تشر هم میزند که این لوسبازیها را کنار بگذار. درست قرآن بخوان و فارسی بخوان.
و به این دانشآموز میگوید که تو چرا قرآن را داری با این لحن میخوانی و با این تجوید میخوانی و این گونه فکر میکند که این بچه بیسوادی قرآن من را به رخ دیگر دانشآموزان و بچهها میکشد. با وجود این دانشآموز، بچهها میفهمند که این بیشتر از من بلد است. در نتیجه قرار است که بر سر این بچه زده شود. بعد شما میخواهید از مدارس ما قاری و مأنوس با قرآن دربیاد.
به هر حال این ساختاربندیها و از طرف دیگر در کشور نهادی به نام سازمان دارالقرآن الکریم با نظارت سازمان تبلیغات اسلامی داریم، که از سال 60 تا به حال حاضر به فعالیتش ادامه میدهد، شروع کردند. در کل کشور نیز نزدیک به این چهل سال فعالیتش تشکیلات خود را دارد. کار این نهاد در مجموع آموزش قرآن بوده است؛ به گونهای که معتقدم فعالیتهای دیگری چون تبلیغی و ترویجی نیز داشته است، اما محور و ستون فقرات فعالیتهای سازمان دارالقرآن آموزش قرآن بوده است. اعتقاد دارم نه با تعصب سازمانی، چون عضو هیئت امنای این سازمان هستم، چون در درون آنها بودم اگر از نظر آموزش کاری در این کشور شده باشد، دارالقرآن به طور نسبی در مورد سایر نهادها انجام داده است. نمیگویم ایدهآل انجام داده نه، چون هیچ کدام از ما و دستگاهها نتوانستیم ایدهآل کار کنیم، اما با بودجههای محدودی که این سازمان دریافت کرده است، چون این سازمان عملاً تحت تحریم اقتصادی است. به این معنا که بودجههایی که به آن اختصاص داده میشود، اصلاً شما باور نمیکنید، با این بودجه محدود، سازمان دارالقرآن باید کارهای آموزش قرآن را انجام دهد که تا حد زیادی نیز انجام داده است اما آنکه باید بشود، نیست.
اما نقش سازمان دارالقرآن در شورای توسعه چیست؟ آیا بهتر نبود این نقش آموزش عمومی قرآن براساس تجربیات سازمان دارالقرآن الکریم، به این نهاد واگذار کنید و سپس آموزش عمومی قرآن را به آموزش و پرورش بدهند و انتظار داشته باشند هم دانش آموزان و هم دیگر مردم و والدین آنها از آموزش همگانی بهرهمند شوند.
حال آنکه همچین نهادی در کشور بوده و عملاً هم توانسته کاری هم بکند و تخصص هم داشته و طرحهای آموزشی متنوعی را داشته و اجرا کرده و میکند. من نمیخواهم بگویم این سازمان مطلق است نه، من حداقل به عنوان یک معلم قرآن اگر بخواهیم از شورای توسعه انتظار داشته باشم این است که شورای توسعه بیشتر از این که الان هست، میتوانست به فعالیتهای قرآنی بپردازد.
ایکنا ــ آیا مدیران نهادهای قرآنی در استفاده از تجربیات پیشکسوتانی چون شما استفاده کردهاند و یا فقط ظاهری بوده و در عمل از تجربیات شما استفاده نکردهاند؟
مسلماً این طور هست، البته نمیگویم این نهادها از پیشکسوتها تا به حال استفاده نکردهاند، استفاده میشود، اما باید گفت چه میزان از این استفادهها مدیریت میشود. متأسفانه میبینم آن طور که باید و شاید استفاده نشده است. اگر میآمدیم و همین تقسیمبندی طبیعی که اتفاق افتاده، این تقسیمبندی را کمی عملیاتیتر میکردیم، مشخصتر بود. برای مثال میدیدیم که سازمان دارالقرآن در کار آموزش و با گسترش تشکیلات در کل کشور به طور نسبی موفقتر از جاهای دیگر بوده است. لذا ما آموزش را به دارالقرآن میدادیم حتی اگر به دارالقرآن میگفتیم با توجه به ظرفیتی که دارید با آموزش و پرورش با هم هماهنگ شوید و به نحوی سازمان دارالقرآن، عامل تربیت معلم قرآن برای تغذیه آموزش و پرورش شود، به این معنا که کار تأمین معلم قرآن آموزش و پرورش را به این سازمان میسپردیم، سازمان اوقاف و امور خیریه را نیز بطور کلی، کما اینکه امروز هم هستند، برای بحث تبلیغی ـ ترویجی و بحث مسابقات میگذاشتیم، با توجه به اینکه در حال حاضر سازمان اوقاف و امور خیریه نیز زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، به خصوص نماد تبلیغی و ترویجی خاص وزارت ارشاد در کارهای قرآنی و مسابقات، سازمان اوقاف است مربوط به تبلیغ و ترویج میشد و موضوع مفاهیم و پژوهشها و بحث علمی فعالیتهای قرآنی که امروز به وزارت علوم واگذار شده است، شاید اینجا بود که مثلاً ما میگفتیم که وزارت علوم تازه خودش باید ساختاری پیدا کند و حداقل یک نوع ارتباطی با مجامع علمی کشور از نظر مذهبی یعنی حوزهها، به نحوی برقرار میکردیم که این بخش را مجموعه وزارت علوم، آموزش عالی و آموزش عالی مذهبی در حوزهها را با همدیگر میتوانستیم، هماهنگ کنیم.
اگر این تقسیمبندی مشخصتر انجام میشد، به نظر من موفقتر بودیم. با توجه به اینکه مسائل روز هم هست تکلیف مؤسسات قرآنی را هم مشخص میکردیم، به نظر من و بدون تعصب بیان میکنم. این مؤسسات مردمی را که از حدود دهه 70، 80 کمکم، شکل خودش را گرفت و گستردهتر شد، اینها را سازماندهی میکردیم و تکلیف آن را روشن میکردیم.
عمده محور فعالیت مؤسسات مردمی، مأنوس کردن ملت با قرآن یعنی آموزش قرآن است. پس لذا آنها را برعهده سازمانی قرار میدادیم که تخصص آن را داشتند، چون سازمان دارالقرآن و میگفتیم مؤسسات هم زیرمجموعه سازمان دارالقرآن قرار گیرند تا آموزش ببینند، مدیریت شوند و مدیریت فعالیتهای قرآنی را در حوزه مؤسسه خودشان و در آن منطقه فعالیتشان بپذیرند که به این ترتیب سازماندهی میشدند.
ایکنا ــ اما متأسفانه امروزه در این زمینه دچار دودستگی هستیم.
بله، امروز میبینید که در همین مورد دچار یک نوع دو دستگی و تفرقه هستیم و برخلاف سایر قسمتهای کشور که یک زمانی جهادی بود و وزارت کشاورزی هم بود، اما به این نتیجه رسیدند که این دو با یکدیگر کار کنند، میتوانند بهتر کار کنند چون جهاد کشاورزی حالا در حوزه اینگونه بوده است. دیگر از اینها مشخصتر نمیشود. دو گروه مؤسسه داریم اینها را از دو قسمت جدا کردیم یکی زیرمجموعه سازمان دارالقرآن و دیگر زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اما هنگامی که کارها یکی است وقتی که جاهای دیگر هم به طرف ادغام رفتهاند، چطور میشود؟ گویا اینجا از همان اول انگار ارادهای برای یک کاسه کردن فعالیتهای مؤسسات مردمی نبوده است!
این چه اتفاقی است که دارد میافتد؛ از یک طرف سازمان دارالقرآن و از یک طرف هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، این دو تشکل، اگر بفرمایید که این مدیریتی که باید کار بهینه هم میکرد، حفیظ هم باشد فقط علیم نباشد و امین هم باشد، چگونه عمل شده و از کجاها دائماً پالسهای منفی روی این فعالیتها القا میشود که حتی هنگامی که به طرف یک کاسه شدن و ادغام میروند که کار خوب و مبارکی است اما اتفاقی میافتد؛ به گونهای بودجهها برای ادغام و یک کاسه شدن آنها صرف شده و هم اینکه انگیزه در درون خود همین مؤسسات هست که مدیران مؤسسات خودشان از این دوگانگی رنج میبرند، همه چیز فراهم است، حالا وقتی که بحث ادغام خوشبختانه، الحمدالله شکل میگیرد و درست سر بزنگاه که این اتحاد به صورت کلی در کشور در حوزه مؤسسات انجام شود، به گونهای که یک مجموعه و اتحادیه در حوزه مؤسسات قرانی تشکیل خواهد شد، درست در همین زمان یک مرتبه از درون یک همچین حرکتی، باز هم ندای تفرقه شنیده میشود و خلاصه مجدداً به عقب برمیگردیم، این همه زحمت اتفاق افتاده به عقب برمیگردیم و دو مرتبه باز هم مؤسسات سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خلاصه انگیزهها و همه انرژیها به هدر میرود، من این را بی رودربایسی بیان میکنم از انگیزه درونی خدایی نمیبینم که بگوییم انگیزهها خدایی است بلکه میترسم از وساوس درونی باشد و اصطلاحاً به راحتی در روز روشن «به زیر میز میزنیم» چقدر خدا ما را میبخشد و روز قیامت سؤال میکند « لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» از این نعمتهای که خداوند به ما داده بود سؤال میشود که چطوری به آنها عمل کردیم؟
ایکنا ــ شاخص اصلی دوره طلایی فعالیتهای قرآنی در دهه شصت چه بود؟
فعالیتهای قرآنی در دهه 60، گسترده شد اما هرگز عمق لازم را پیدا نکرد.
ایکنا ــ چرا آن عمق لازم را پیدا نکرد؟
به نظر من گاهی همین درگیریها و اینکه خلاصه همه چیز برای خدا انجام نمیشود، آنها علتهایی است که موجب میشود فعالیتهای قرآنی عمق لازم را نداشته باشد. بعضی از اوقات نقطه نظراتی که صادقانه فکر میکند که مثلاً این حرکت خوب نیست که گستردهتر و عمیقتر شود، اتفاقاً اینها باعث شده است که جلوی عمق بخشی و تعمیق این فعالیتهای قرآنی در سراسر کشور مقداری گرفته شود. لازم است مقداری دیدگاه ما تغییر و ارتقا پیدا کند از سوی دیگر خلاصه کردن همه چیز در بحث عترت و معارف اهلبیت(ع) و ظن داشتن به مسائل قرآنی. من این حق را دارم، سؤال کنم چرا هنگامی که فردی در حوزههای علمیه به فعالیتهای قرآنی بها میدهد و بیشتر به این موضوع میپردازد، روی آن حساب زیادی باز نمیکنیم، خود اینها میتواند از عواملی باشد که عمق کاملی بحث قرآنی فعالیتهای قرآنی کشور پیدا نکرد، این حرف حرف من نیست.
این هم حتی از رهبر انقلاب هم شنیده در برههای در این مملکت و فقط حرف من نیست، اینکه در حوزههای علمیه اگر عالمی به قرآن بپردازد، تا اینکه به فقه بپردازد اگر به فقه بپردازد با سوادتر است اما اگر به قرآن بپردازد، میگویند خوب است اما نه خیلی، این دیدگاه وجود ندارد. این نکته از من دیگر نیست، بلکه از یکی از بزرگان پرورش یافته حوزه است که ایشان یک زمان فرمودند: «یک نفر میتواند وارد حوزه علمیه بشود از طلبگی شروع کند و سپس مجتهد شود و مرجع شود اما سیستم آموزشی و تعلیم و تعلم در حوزههای ما طوری است که نیازی حتی برای یک بار مراجعه به قرآن پیدا نمیکند و به حد مرجعیت هم میتواند، برسد، اما نیازی پیدا نمیکند که به قرآن مستقیماً مراجعه کند»، این حرف، حرف من هم نبود، خود این نشان دهنده این است که از یک جای دیگر هم دارد مقداری به طور نامحسوس مقاومتهای درباره تعمیق این دریای گسترده قرآنی در کشور پیش میآید.
صدا و سیمای ما به عنوان بزرگترین عامل و قویترین عامل تبلیغی و ترویجی بحث قرآنی است چه میزان به آن وظایفی که برعهده خودش گذاشته شده است، عمل کرده؟ البته همیشه باید شاکر باشیم و ناسپاسی اصلا خوب نیست، این مقدار زحماتی که در صدا و سیما از اول انقلاب تا به حال درباره قرآن و توجه به بحث قرآن کشیده شده است، کم نیست، اصلا نباید ناسپاسی کنیم و خداوند به تک تک آنهایی که در این نهاد صادقانه کار کردند، خدا اجر دنیوی و اخروی بدهد و اصلاً ما ناسپاس نیستیم، اما این بود آن مقدار و هم کیفیت و کمیت کاری که به عهده شما گذاشته بود؟ من میگویم امروز گویا دیدگاهی در برنامههای صدا و سیما حاکم است از اینکه مردم ما بیشتر با قرآن آشنا شوند و انس بگیرند، رخ نمیدهد، نشان دادن چهرههای قاریان قرآن و چهرههای قرآنی و تکریم آنها از سوی صدا و سیما باید برنامههایی اتفاق بیافتد و این کم چیزی نیست چرا در این باره ضعف و کمتوجهی عجیبی را از سوی صدا و سیما شاهدیم.
مقام معظم رهبری از طرفی میفرمایند که قهرمانان قرآنی و چهرههای قرآنی را تکریم کنید، این نظر تخصصی است زیرا شما اگر میخواهید مردم به طرف حرکتی بیایند و جذب زمینهای شوند باید چهرههای آنها را به مردم نشان دهیم و آنها را به مردم بشناسانیم، مردم وقتی که میبیینند تشویق میشوند و الگو میگیرند، مثالی بزنم در برههای در صدا و سیما «جواد فروغی» دانشآموز هم خوش سیما و هم خوشخوان ظاهر شد و با چندین تلاوت که از این دانش آموزان آن زمان پخش شد ما که در جلسات قرآن بودیم و معلمی میکردیم، شاهد سیل هجوم دانش آموزان مملکت به جلسات قرآن بودیم، یک جواد فروغی دیده شد اما بعد از جواد فروغی شما تا امروز دیگر در صدا و سیما دیدید که نوجوان و دانشآموزی که به اینگونه به تلاوت قرآن میپردازد از سوی صدا و سیما پخش شود، در حالی که ما مثل جواد فروغیها در نسلهای بعدی دانش آموزی داشتیم و داریم و بعضا هنگامی که دانش آموزان و نوجوانهای ده ساله، هشت ساله و 12 ساله در سیمای قرآن در مسابقاتی چون اسراء حضور پیدا میکنند و تلاوتهای ناب و زیبایی از خود ارائه میدهند چرا نباید در شبکههای صدا و سیما نشان داده شود، بعد شما میخواهید دانش آموزان ما جذب قرآن شوند؟! صدا و سیما مگر مسئولیت آن را ندارد که تنها رسانه دیداری و شنیداری این مملکت است، حداقل در سیمای کودک که فکر میکنم شبکه 2 بود در گذشته تلاوتهایی از نوجوان ودانشآموز فکر میکنم نزدیک غروب پخش میشد و صحفهای که پشت قاری نوجوان بود صفحهای خشک از حرم مطهر و تصویر قاری کوچک در پایین صحفه با اسم و مشخصات قاری ارائه میشد، چرا نباید این قاری نوجوان دیده شود و یا اینکه آن قاری در اسلاید پشت سرش گم شود، حداقل این است که همکلاسیهای آن قاری نوجوان فردا به آن دانشآموز میگوید که چهره تو را در تلویزیون دیدیم و این باعث شود دیگر همکلاسیهایش به این زمینه گرایش پیدا کنند و بعضاً نیز والدین به این تشویق میشوند که فرزندانشان را به این عرصه بیاورند و از این هم دریغ میکنید.
قراء ممتاز کشور که در سطح جهان واقعا میدرخشند، این چیزی که تمام دنبا به آن اعتراف میکنند، بعد از مصر قراء ما بهترین و صحیحترین قاریانی هستند که قرآن را میخوانند البته به پای مصر نمیرسیم اما از خیلی از کشورهای حتی عربی جلوتر هستیم، این دروغ و تعریف از خود نیست.
در شبکههای تلویزیونی و صدا و سیما از هنر پیشه، ورزشکار و فوتبالیست و خواننده دیده میشود و حتی در برنامههای مناسبتی و جشنها و اعیاد مذهبی هنر پیشه را میآورید، خواننده پاپ را میآورید، ورزشکار را میآورید و خیلی هم جالب است و از آنها در باره این مراسم نیز سؤال میپرسید اما اینجا جای قاری قرآن تنگ است، من مثالی میزنم روز مبعث که سالروز تولد قرآن هست، برنامههای مناسبتی در شبکه یک ، دو، سه، خبر و ... دارد، بعد شما همه این ورزشکاران، بازیگران و ... را میآورید، در رابطه با مبعث و مسائل دیگر با همینها صحبت میکنید، حداقل امروز نوبت یک قاری قرآن است که بیاید اول مراسم آیه مبعث را تلاوت کند و حتی آن روز جای قاری قرآن نیست، معتقدم گویا قرار است، قاری قرآن چهره نشود، من بدبین هستم من احساس میکنم که فقط یک نوع تساهل نیست، این نیست که ما متوجه نیستیم، میترسم متوجه هستیم، داریم چکار میکنیم، قرار نیست قاریان قرآن مطرح بشوند قرار نیست قاری قرآن چهره بشه اما هر خوانندهای بشود، اشکال ندارد، ورزشکاران هم بشوند، مخالف این نیستیم، همه بشوند اما قاری قرآن چهره نشود. حتی بعضی از اوقات من شوخی میکنم، قاریان ما علاوه بر اینکه بسیار زیبا قرآن میخوانند، صدای آنها از خیلی خوانندهها که شما دارید و به تلویزیون میآورید و صدای آنها را پخش میکنید از نظر فنی، صدای آنها بسیار کوکتر و بسیار پر تحریرتر و زیباتر است اما حتی از نظر چهره بسیاری از این جوانهای قرآنی ما و قاریان ممتاز ما هم خوشتیپ و خوشگلتر هستند، از این نظر هم مشکلی ندارید، میترسیم یک قاری را بیاوریم، قرآن میخواند اما قیافه طوری باشد که مردم زده بشوند نه اتفاقا خیلی هم خوش تیپ هستند! چه مشکلی دارید که قاری قرآن را نشان نمیدهید بعد از آن طرف هم تأکید میکنند که قاریان قرآن چهره قرآنی را تکریم کنید؟ صدا و سیما مگر خودتان را متعهد نمیبینید به فرمایش مقام معظم رهبری، چرا به اینجا که میرسید چرا این بخش را اجرا نمیکنید؟!
ایکنا ــ سؤال پایانی؛ چقدر با وجود نهاد و ساختار قرآنی موافقید؟
یک زمان اوایل انقلاب هنگامی که این فعالیتها اتفاق میافتد، خیلیها میگفتند وزارت قرآن خوب است و یا یک مجموعه باشد تا تمام این فعالیتهای قرآنی یک کاسه بشود و ما هم جز کسانی بودیم که همچین چیزی را میگفتیم، خیلی خوب است اما با عملکرد گاهی افراد و نهادهای دیگر که در حوزه قرآن کار میکردند، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که امروز هم به این عقیده هستم، خدا نکند روزی سازمان واحد قرآنی در کشور تشکیل شود، تحت وزارت قرآن هرگز مباد. علت آن این است که ما در اداره فعالیتهای قرآنی کشورمان موفق نبودیم حالا همه اینها را یک کاسه کنیم، دست یک فردی بدهیم که معلوم نیست، این فرد با کدام دیدگاه میخواهد بیاید! تجربه تلخ ما از دیدگاههای قرآنی بعضی از این آقایان مدیر و افرادی که در حوزه قرآن کشور تأثیر گذاشتند، این تجربه تلخ به ما نشان میدهد که خدا نکند که اینها بیایند و یک کاسه بشود و تمام کارهای فشل و غیرمؤثر و حتی سد در برابر فعالیتهای قرآنی درست، اینها یک کاسه بشود.
اگر به دست من باشد، هرگز موافق نیستم که سازمان واحد قرآنی وجود داشته باشد برای مثال حداقل به صورت پراکنده ایکنا کار خودش را میکند و در کار خودش در حد همان بضاعت از نظر بودجه و امکانات کار خودش را میکند، بگذاریم باشد به جای اینکه، ایکنا را زیر مجموعه وزارت قرآن کشور ببریم و فعالیتهایی هم که تا به حال انجام میداد، فشل شود، بگذاریم سازمانها کارهای خودشان را بکنند و حداقل به مدیریتهای اینها یک مقداری برسیم. اینها را اگر یک کاسه کنیم نه با عنوان سازمان واحد قرآنی، در این مرحله اگر این کار را انجام دهیم، ضعف این مدیریتهای پراکنده را بگیرم و تقویت کنیم، بهتر است تا اینکه کل فعالیتهای قرآنی کشور حداقل حالا حالاها زیر مجموعه یک سازمان قرآن کشور یا وزارت قرآن کشور قرار گیرد.
انتهای پیام
آقای موسوی عزیز
سلام علیکم و با احترام
ظاهرا یک طرفه به قاضی رفتن نوعی هنرمندی و فضیلت است.
رسانه های دولتی و یا نیازمند و وابسته حاکمیت هم همین صبغه را دنبال می کنند.
اما این رفتار قرآنی نیست.
سوره صاد آیات ۲۱ تا ۲۶ را به حضرتعالی و اصحاب مطبوعات به ویژه شبکه های قرآنی یادآور می شوم:
وقتی داوود نبی درباره آن دو مرد که برای قضاوت محضر ایشان رسیدند و داوود پیامبر بدون شنیدن سخنان نفر دوم رای صادر کرد و خداوند او را سرزنش کرد، نشان می دهد.
اینگونه تاختن به سایر بخش ها بدون حضور ایشان و حق دفاع از اخلاق قرآنی بدور است.
همین است که جامعه قرآنی به مافیای عظیم و پیچیده ای تبدیل می شود که این مافیا خودش هم از اعتبارات می خورد و هم دیگران بی سلاح و تریبون را محکوم به فساد می کند.
غافل از این که چنین شیوه ای محکوم و باعث خشم الهی هم می شود.
بهتر بود حق را به نفع خودتان مصادره نمی فرمودید.
امیدواریم این سخنان تنها از روی احساس و علاقه بوده باشد
و نه با منظور و نیت خاص
با احترام
بلکه وزارت آموزش و پرورش را مجبور کرده تا آموزش عمومی را تعطیل و از آن برای اجرای ماموریت های سازمان تبلیغات اسلامی و اوقاف استفاده کند.
( نمونه : طرح ملی حفظ جزء ۳۰ که تعطیلی ساعات رسمی آموزش روخوانی و بر خلاف سند تحول و سیاست های ابلاغی رهبری در حال اجرا است. )
از جدا ندانستن فعالیت های عمومی از تخصصی که از وزارت آموزش و پرورش مطالب حافظ و قاری برجسته می کند
تا حاکمیت نگاه شعاری و تبلیغی و ترویجی به جای نگاه علمی و آموزشی
سطحی نگری و ساده انگاری در این حوزه بیداد می کند.
راهکار : استفاده از مدیران علمی و برنامه ریز و مسلط بر اسناد تحولی
سلام عليكم با عرض معذرت
ظاهراً حضرتعالي خواسته يا ناخواسته دچار مغالطه شده ايد.
چرا كه آموزش و پرورش را كه عمومي ترين ارگان قرآني كشور است را به دليل موفق نبوده ( البته بدون هيچ مستنداتي ) شايسته جايگاه كميسيون آموزش عمومي قرآن نمي دانيد؟