مسئله اصلی انسان یافتن یک انسان قدسی متعالی است که با قرآن حاصل می‌شود
کد خبر: 3894552
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۶

مسئله اصلی انسان یافتن یک انسان قدسی متعالی است که با قرآن حاصل می‌شود

قرآن در دو جا می‌فرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» یعنی آیا تدبر نمی‌کنید؟ به این معناکه با عمقی که از قرآن انتظار داری، به سراغ آن برو تا با تو حرف بزند. بنابراین، پیشنهادم به این نسل این است که برای حل مسائلشان که فراتر از عالم محدود پوزیتیویستی، یافتن یک انسانِ قدسیِ متعالیِ جهانی است، سراغ آیات قرآن بروند.

به گزارش ایکنا؛ اصغر طاهرزاده، نویسنده و پژوهشگر در برنامه تلویزیونی «سوره» که شب گذشته، 7 اردیبهشت‌ماه، پخش شد به طرح بحث در زمینه نحوه رجوع صحیح به قرآن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

وقتی سلمان و اباذر مسائلشان را در حدی می‌شناسند و همچنین می‌فهمند چیزی ماورای چیزی که فعلاً با آن رو‌به‌رو هستند می‌خواهند، این مسئله‌دار بودن مهم است. بنابراین همین اندازه فهمیدن که باید به چیزی بالاتر از آنچه فعلاً هستند برسند، موضوعیت دارد و با این رویکرد به قرآن رجوع می‌کنند؛ لذا خداوند جواب نیاز اصیل هر انسانی را در هر تاریخی معطل نمی‌کند. اینها با این دید رجوع کردند و هر کسی اگر مسائلش مشخص باشد و حس کند، بیش از آنکه فعلاً هست می‌تواند باشد رجوع موفقی به قرآن خواهد داشت و قرآن این توانایی را دارد که به مسائل افراد جواب دهد.

وقتی مسئله نداریم زمین‌گیر می‌شویم

برای بهره‌گیری از قرآن باید رجوع کرد. نور را که می‌خواهید ببینید، از کسی نمی‌پرسید چطور آن را ببینم. قرآن نور است، یعنی طرف وقتی بیاید رجوع کند، همین که رجوع کرد، می‌بیند قرآن با او حرف می‌زند. مشکل این است که وقتی مسئله نداریم، زمین‌گیر می‌شویم و نمی‌فهمیم که منظور آیات چیست. مثلاً می‌خواهیم با نگاه معتزلی، اشعری و ... به قرآن نگاه کنیم که هیچ کدام لازم نیست.

قرآن در دو جا می‌فرماید که «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، یعنی آیا تدبر نمی‌کنید؟ به این معنا که، بیا و به عمقی که از قرآن انتظار داری، به سراغش برو تا با تو حرف بزند. بنابراین، پیشنهادم به این نسل این است که مسائلشان که عبارت از یافتن یک انسانِ قدسیِ متعالیِ جهانی است و وسیع‌تر از عالم محدود پوزیتیویستی است، سراغ آیات بروند. یک نفر بگوید که مسائل من این است، آنگاه هر کجای قرآن را باز کنیم می‌بینیم که قصه او را می‌گوید.

اینکه بدانیم ابدیت هست کافی نیست، بلکه مهم این است که خود را در حیات ابدی حس کنیم. پیامبر(ص) فرمود که قیامت الآن برپا شده است. اگر این را با قرآن حس می‌کنیم که الآن حیات ابدی ما را در بر گرفته است، بعد می‌بینید دیگر چیزها به حاشیه می‌رود. آیا این همت را نمی‌توانیم بکنیم که بیاییم ببینیم این قرآن اسراری برای بودن صحیح این دنیا و آن دنیا را به بهترین نحو جلوی ما می‌گذارد یا نمی‌گذارد.

با سعه حیات قدسی خودمان زندگی کنیم

عروس امام خمینی(ره) نقل می‌کرد که امام(ره) روزی هفت بار قرآن می‌خواند. وقتی این را شنیدم، زار زار گریه کردم و دیدم که این مرد که می‌خواهد در این جهان زندگی کند، باید حداقل هفت بار به این قرآن رجوع کند. ما می‌خواهیم در این جهان به سعه حیات قدسی خودمان زندگی کنیم و ماه رمضان کارش همین است؛ لذا باید پرسید که چرا به قرآن جروع نمی‌کنیم؟ باید رجوع کنیم که با ما حرف بزند؛ یعنی آن مردان الهی مسئله دارند و می‌خواهند قرآن به آنها بگوید که قصه بودن، چه نوع بودنی است و یا قصه بودن چه نوع قصه‌ای است و اگر این را بدانید، دیگر قرآن را رها نمی‌کنید.

بهترین زندگی یقیناً وقتی است که ممحَّض در قرآن می‌شوید و دیگر نمی‌توانید رهایش کنید. اما رویکردی که داریم از اهمیت برخوردار است. بله، ما یک آیه، دو آیه و ... می‌خوانیم و بحث من این نیست که چند آیه بخوانیم، بحثم این است که با چه رویکردی بخوانیم. کسانی بودند که اصلاً دین نداشتند، اما وقتی به قرآن رجوع کردند متحول شدند. نمونه‌اش یک مترجم آلمانی قرآن است که سفیر آلمان در یکی از کشورهای عربی بود و دین هم نداشت. سپس قرآن ترجمه کرد که فقط موفق شد 7 جزء را ترجمه کند، اما بعد از این کار گفت که فهمیدم این سخن برای بشر نیست و این گفته باید از آسمان آمده باشد. اینکه زبان قرآن هارمونیک است، البته نه اینکه شاعرانه باشد، این هارمونیک بودن، یعنی عالم ملکوت هارمونیک است و با آهنگی که می‌خوانید و تدبر می‌کنید، می‌بینید که چرا باید کم بخوانید.

این مردمی که در ماه رمضان قرآن می‌خوانند، علتش این است که می‌توانند سال‌های سالشان را معنا کنند. قرآن را از ما نگرفتند، اما رابطه قرآن را از ما گرفته‌اند و انقلاب اسلامی وسیله‌ای است که به قرآنی که از دست دادیم برگردیم. جهانِ گمشده‌ای که با قرآن زندگی می‌کردیم را از دست داده‌ایم، اما می‌توانیم جهانمان را برگردانیم. از هر جای قرآن که شروع کنیم، اگر بنای ما انس باشد می‌بینیم که با ما حرف می‌زند.

آیات را باید در کنار هم فهمید

حتماً باید حداقل روش رابطه با قرآن را داشته باشیم؛ یعنی به زبان قرآن آشنا شویم و یا از یک ترجمه خوب استفاده کنیم که البته اگر از ترجمه استفاده می‌کنیم، لازم است که آن را با متن قرآن تطبیق دهیم تا آیه با ما حرف بزند؛ چراکه این صوت، صوت ملکوت است. بنابراین باید در ابتدا متن قرآن را داشته باشیم. بعد نیز به ما می‌گوید که را با آیات بعدی بفهم. معجزه قرآن نیز در سوره است. فرمود که اگر که شک دارید آنچه بر عبدمان نازل کرده‌ایم از غیر ما است، یک سوره مانند آن بیاورید. علت این است که سوره انسجام توحیدی دارد و  اگر کسی بفهمد که این سوره‌ها چطور منسجم هستند اصلاً زنده نمی‌ماند.

باید متوجه این انسجام سوره بشویم. البته ظرفیت مردم را هم این گونه می‌بینم. مردم ظرفیت فهم انسجام قرآن را دارند. این مردم بیش از این آمادگی دارند که فقط بخواهند ترجمه یک آیه را بفهمند. به این مردم و جوان‌ها می‌گویم که بعد از اینکه آیات را تک‌تک فهمیدید، آن‌ها را به‌هم ربط بدهید. یک سوره را بخوانید تا مشخص شود قرآن که می‌گوید من معجزه هستم، به اعتبار یک یگانگی خاص و فوق‌العاده است و می‌آید و روبه‌روی شما قرار می‌گیرد و سوره می‌گوید که من در حد هیچ بشری در هیچ زمان و تاریخی نیستم، چه اینکه قرآن فراتاریخی است و باید با این دید به قرآن رجوع کنید.

رهبری هرچه دارند از قرآن است؛ یعنی این استحکام در شخصیت ایشان که در این جهان بتواند حاضر شود، فقط به خاطر قرآن است. در کتاب شرح اسم آمده است که فرمودند وقتی زندان بودم، دل‌خوشی من به این بود که به اندازه یک خط نور افتادن در سلول را برایشان فراهم کرده بودند تا قرآن بخوانند و خدا چه چیزی در قلب این مرد نهاده است که آن روز باید قرآن را حس کند تا امروز با بشر، قرآنی صحبت کند. قصه ما نیز همین است. قرآن قصه‌ای است که می‌خواهد بگوید بیا تا پشت‌ها را نشانت بدهم، یعنی نهفته‌ها را نشان شما بدهم.

انتهای پیام
captcha