«حال خوب جامعه در گرو حال خوب مادران است»، شاید خیلی از ما این جمله را شنیده و به آن اعتقاد داشته باشیم. فارغ از میزان درستی این نگاه، بدیهی است که کیفیت زیست مادر و شرایط روحی او حداقل در کوچکترین واحد تشکیلدهنده جامعه یعنی خانواده، تأثیر بالایی دارد. خانواده یک واحد است و انسجام یا عدم انسجام این واحد متأثر از شرایط اعضای آن بهویژه والدین است و در این میان نقش مادر، بهدلیل ارتباط نزدیکتر با همه اعضای خانواده و نقش او در ساماندهی امور درون خانه، ویژه است.
عصر ارتباطات و تغییرات گستردهای که این عصر در عرصههای مختلف جامعه از جمله فرهنگ و سبک زندگی بهوجود آورده، خانواده را نیز تحتتأثیر خود قرار داده و طبیعی است که نقش مادری را نیز با چالشهای جدی مواجه کرده است. از بین رفتن حائلهایی که پیش از این والدین را از دور بودن فرزندانشان از فضاهای مخرب، خاطر جمع میکرد، امروزه نگرانی دائمی مادران است. مادران این دوره دغدغههای جدی در این باره دارند و گاهی خود را در پاسخ به این دغدغهها و چالشها ناتوان میبینند و این احساس، آرامش و حال خوب مادران را تهدید میکند. در این راستا خبرنگار ایکنا از خوزستان با اعظم فربهی، مدرس دوره تربیت فرزند و کارشناس ارشد روانشناسی گفت و گویی انجام داده است که در ادامه میخوانید.
دغدغه اصلی مادران، تربیت فرزندان و موفقیت آنهاست. آنها میخواهند فرزندان موفق داشته باشند. این موفقیت به تناسب دیدگاه مادران، متفاوت تعریف میشود. مادران دوست دارند فرزند آنها بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. دنبال افکار متفاوت نرود و تحتتأثیر فضای مجازی نباشند و در زمینه تحصیلی موفق باشد.
عصر کنونی، عصر اطلاعات است، هر قدر اطلاعات مادران بالاتر میرود، به همان نسبت استرس و اضطراب آنها بیشتر میشود، زیرا در زمینههای مختلف اطلاعات کسب کردهاند؛ مثلا در این زمینه مطالعه میکنند که چه رفتارهایی در کودکی باعث ایجاد مشکلاتی برای فرزند در نوجوانی میشود و... اینها را میدانند. از طرفی با وجود مشغلههای فراوان و زندگیهای سخت، مادر حس میکند، آن گونه که باید برای فرزندش وقت بگذارد، وقت نمیگذارد. این اطلاعات بالایی که کسب کرده و فرصت و زمان اندک، باعث میشود مادران غالبا این نگرانی را داشته باشند که نکند شخصیت فرزند من به درستی شکل نگیرد؟ نکند به خاطر امکاناتی که نتوانستهام برای او فراهم کنم، سرخورده شود؟ این دغدغههای والدین و بسیاری از مادران موجب ایجاد حس نارضایتی و ناامیدی در آنها میشود.
از طرف دیگر مادر فکر میکند همه زندگی خود را برای فرزندان خود گذاشته است، پس کی قرار است به خودش فکر کند؟ نه وقت مطالعه دارد، نه وقت یک فعالیت اجتماعی یا ... . بنابراین، مادر پشت همه این دغدغهها برای فرزندانش، نگران از دست رفتن خودش هم هست. از طرفی میبیند با اینکه تمام تلاشش را میکند، عصر کنونی، چالشهای تربیتی بسیاری دارد و مطلع شدن از خبرهای ناگوار و آسیبهای موجود، برای او دغدغههای افزونتر تولید میکند.
مادر در این شرایط چه باید بکند؟ اولین کاری که والدین و مادر لازم است انجام بدهند، این است که روی خود کار کنند. اگر مادری میخواهد فرزند موفق و با عزت نفس بالا داشته باشد، لازم است خود از این ویژگی برخوردار باشد. اگر مادر در زندگی روزمره دچار استرس و اضطراب است، همین روحیه را به فرزندش منتقل میکند. پس به جای اینکه تمام وقت خود را صرف فرزندش کند که ببیند چگونه او را تربیت کند، کتابهای مختلف بخواند و در دورههای متفاوت شرکت کند، شاید لازم باشد، نیمی از آن وقت را برای خود بگذارد. خودش را بالاتر ببرد.
مشکل جامعه کنونی این است که صرفاً آگاهیهای افراد افزایش پیدا میکند. آگاهی لازم است، اما کافی نیست. لازم است در کنار آگاهی، مهارتهای افزایش اعتماد بهنفس و عزت نفس ما رشد کند.
مادری که میخواهد از چالش استرس و اضطراب خارج شود، یک راهش، مسئولیتپذیر بار آوردن فرزندان است. یکی از ویژگیهای فرزندان ما، راحت طلبی است. متأسفانه برخی والدین، بچههای خود را هتل نشین بار میآورند؛ یعنی بچههایی که فکر میکنند پدر و مادر موظفند به آنها خدمترسانی کنند و خود هیچ وظیفهای ندارند. بچهای که هیچ مشارکتی در کارها و امور منزل ندارد، تحمل سختی دیدن و کشیدن بار یک وظیفه بر دوش خود را نخواهد داشت. فرد کم طاقتی میشود.
راحتطلبی، نوجوان ما را با چالش مواجه میکند چون فکر میکند جامعه انتظارات او برآورده نمیکند. به این فکر نمیکند که در مقابل خدمتی که دریافت میکند، او هم وظیفهای دارد.
مادری که فکر میکند دارد خود را فدای فرزندش میکند، از نیازهای خود میگذرد و از صبح تا شب مشغول کار در خانه یا بیرون و انجام همه کارها برای فرزندان خود است، لزوما یک مادر از خود گذشتهای نیست؛ اینکه مادر کارهایی را انجام میدهد که مسئولیت آنها بر عهده فرزند است، لطف به فرزند نیست. بگذارید فرزندتان وظیفهاش را خود انجام بدهد، در این راه کمی سختی ببیند و پرورش یابد.
از زمانی که فرزند توانست کوچکترین کار را به تنهایی انجام بدهد، والدین باید اجازه بدهند این کار را بکند؛ مثلا کودکی که یاد بگیرد دکمههای لباسش را ببندد، یا بند کفشش را ببندد، میتواند به تنهایی این مسئولیتها را انجام بدهد. بگذاریم مسئولیتپذیری را از این کارهای کوچک بیاموزد. الان گاهی میبینیم بچه، خواب است و مادر در خواب لباس مدرسه را به او میپوشاند، بغلش میکند و به سرویس مدرسه تحویل میدهد. یک روز این فرزند ما باید یاد بگیرد کارهایش را خود انجام بدهد. این روز کی فرا میرسد؟
برخی از مادران تعریف دقیقی از موفقیت ندارد و در این زمینه سردرگم هستند. برخی داشتن امکانات فراوان، انواع مدرکها و مهارتهای متنوع را موفقیت میدانند و بر اساس این معنا سعی میکنند فرزندشان را به موفقیت نزدیک کنند. موفقیت این است که انسان بتواند از عهده مسئولیت و نقشی که بر دوش خود است برآید و بتواند از افکارش دفاع کند. آیا فرزند ما میتواند ین چنین باشد؟
دخالت افراد و اظهارنظر اطرافیان در شیوه تربیتی مادران، یکی دیگر از چالشهای نقش مادری است. اینکه برخی مادران بخواهند فرزندان مسئولیتپذیر و محکم پرورش دهند، این آرای متفاوت و عدم همراهی اطرافیان، باعث سردرگمی مادران میشود. در این چالش مادر باید ببیند، راه درست چیست و برای آن محقق شدن آن امر درست تلاش کنند.
متأسفانه برخی مادران فکر میکنند باید جای همه ایفای نقش کنند. مثلاً فرزندش مشق نمینویسد، وارد تنش میشود. مرتب به فرزندش تذکر میدهد تا تکالیفش را انجام بدهد تا فردا در کلاس توبیخ نشود. یا جای معلم و مدیر مدرسه ایفای نقش میکند. اینها باعث میشود تنش بین مادر و فرزند زیاد شود. وقتی مادر، دعوای معلم و مدیر و پدر را با فرزندش میکند، رابطه مادر و فرزندی به چالش کشیده میشود. وقتی مادر در جایگاه همه به فرزندش تذکر میدهد و او را دعوا میکند، بعد از مدتی فرزند گوش شنوایی برای حرفهای او نخواهد داشت.
در زمینه تکالیف درسی، مادر نباید به زور متوسل شود، بهتر است یک یا دو بار به فرزندش تذکر بدهد. اینکه مادر در کنار کودکش مینشیند تا تکالیفش را انجام بدهد، عادت درستی نیست.
امام صادق(ع) در حدیثی میفرمایند: «دَعِ ابنَكَ يَلعَب سَبعَ سِنينَ» بگذار فرزندت هفت سال اول بازی کند. آموزش هم در این سنین باید از طریق بازی باشد. در روایات داریم، در هفت سال اول، بچه باید بازی کند و غرق محبت باشد. یکی از اساتید مثال جالبی برای این روایت میزدند و میگفتند اینکه کسی به روی شما آب بپاشد نمیگویند غرق شدهاید، زیر دوش حمام بودن هم کسی را غرق نمیکند. غرق شدن زمانی است که شما در فضایی باشید که جز آب چیزی نباشد. بچه در هفت سال اول باید در محبت غرق باشد.
درباره اینکه محبت چیست؟ اشتباه نکنیم آن را با امکانات فراوان و چشم گفتن به همه خواستههای فرزند اشتباه نگیریم. خداوند اولین و بزرگترین مربی عالم است. پس چه بهتر سبک مربیگری خود را از خداوند بیاموزیم. ما خداوند را ارحم الراحیمن میدانیم، اما آیا ارحم الراحمین بودن خداوند به این معنی است که به بندگان خود اجازه داده است هر کاری بخواهند انجام دهند؟ آیا آنها را در آسایش مطلق قرار داده است؟ چنین نیست. خداوند گاهی به بندهاش عطایی میکند و او را خوشحال میسازد و گاهی عطایی از او میگیرد، با اینکه میداند بندهاش دچار غم خواهد شد؛ اما از راه لطف و رحمتش با او چنین میکند چون میداند به نفع او است.
وقتی ما برای سلامت جسم فرزند خود، به دارو و واکسن و دردهای ناشی از آن تن میدهیم، در امر تربیت نیز برخی رنجها برای رسیدن به حالتی بهتر در فرزندمان است. پس غرق محبت پرورش دادن کودک به این معنی است که هر کاری میکنیم از روی محبت باشد؛ اگر به کودک چیزی میدهیم از روی محبت باشد نه اینکه چون خستهایم یا گرفتاری داریم، گوشی را به او میدهیم تا او را از سر خود باز کنیم. اگر به بچهام میگوییم درس بخوان، از روی محبت به او باشد، نه اینکه بخواهم فرزندی داشته باشم که جلوی دیگران به وسیله او افتخار کنم.
نوجوانان در سنی قرار دارند که استقلال در رأی برای آنها اهمیت دارد، آنها دلشان نمیخواهد احساس کنند، والدین بیشتر از آنها میدانند. این را برای خودمان فرمولیزه کنیم که اولویت در هر مسألهای بین فرزند و والدین، حفظ رابطه صمیمیت است. اگر مسئلهای دارد این رابطه را خراب میکند، اولویت با حفظ ارتباط و صمیمت است. مثلا گاهی نماز نخوندان فرزندان یا اول وقت نخواندن آن برای مادر چالش میشود. برخی مادران با تذکرات دارکوبی فرزند خود را کلافه میکنند. خداوند اجازه داده است که انسان فرصت بیشتری داشته برای نماز خواندن داشته باشد. شما چرا اجازه نمیدهید؟ گاهی این تذکرات نه تنها فرزندان را نماز خوان نمیکند، بلکه ارتباط مادر و فرزند را هم خراب میکند.
یک چالش دیگر مادران در این همین زمینه، فعالیت فرزندان در فضای مجازی است. نکته اصلی این است که بچهها باید خویشتنداری را یاد بگیرند. اگر در خانه اینترنت آنها محدود باشد، در جاهای دیگر ممکن است به راحتی به فضاهای مجازی دسترسی پیدا کنند. پس بچهها باید خویشتنداری را بیاموزند؛ هم در رفتار والدین خود و هم از طریق آموزش. این باعث میشود که نیازی نباشد دائما بر فعالیت آنها نظارت کنیم چون خود میدانند برخی فضاها مناسب آنها نیست و به آنها آسیب میزند.
مسئله دیگر، موضوعات مسائل شخصی و خصوصی فرزند به ویژه در دوه نوجوانی است که گاهی برای مادران دغدغه ایجاد میکند. باید درباره برخی مسائل، آگاهیهای لازم را در اختیار آنها بگذاریم. اگر نه از راه غلط آنها را به دست میآورند. اگر خودمان نتوانیم در این باره با فرزندمان صحبت کنیم، از نزدیکانی مانند عمو، دایی، خاله و یا مربی و معلم بخواهیم با او صحبت کند. حتما اطلاعات مورد نیاز به آنها داده شود.
در پایان میخواهم خاطرهای از دوران کودکی خودم را به همه مادران تقدیم کنم: کودکی من در دوران جنگ و در اهواز گذشت. همه چیز را به یاد دارم؛ جبهه رفتن برادرهایم، مربا و حلوا درست کردن مادرم در حیاط، مارش عملیاتی زدن و ... همه اینها در خاطرم باقی است. تنها چیزی که یادم نیست گریه و ترس است. اما چگونه؟ یک روز با برادرم که از خودم کوچکتر بود به خانه عمویم رفتیم. شهر بمباران شد. زن عمویم گریه کرد. بچههای او هم گریه کردند. من و برادرم هم که دیدیم آنها گریه میکنند، زدیم زیر گریه. وقتی به خانه رفتیم. برادرم به مادرم(مادر شهید حسن فربهی) گفت: وقتی بمباران شد زن عمو و بچههای عمو گریه کردند. مادرم پرسید شما هم گریه کردید، گفتیم بله ما هم گریه کردیم. گفت: «بیخود گریه کردید. بمباران که گریه ندارد!» الان که به این حرف فکر میکنم میگویم اگر بمباران گریه ندارد پس چه چیزی گریه دارد؟ مادران ما آن موقع چنین نگاهی داشتند که توانستند جوانانشان را به جبهه برای دفاع از کشور بفرستند.
انتهای پیام