حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَربنابراهیم خیام نیشابوری در ۲۸ اردیبهشت سال ۴۲۷ قمری در نیشابور دیده به جهان گشود. وی از ریاضیدانان، ستارهشناسان و شاعران مشهور ایران در دوره سلجوقی است و شاعرانی چون نظامی، بیهقی، سنایی و احمد غزالی از معاصران وی هستند. گرچه پایگاه علمی خیام از جایگاه ادبی بالاتر است و حجةالحق لقب داشته است؛ اما آوازه او بیشتر بهواسطه نگارش رباعیات است که شهرت جهانی دارد.
وی در همه علوم تبحر خاصی داشت؛ اما آنچه او را در ایران و شاید در جهان، بلندآوازه کرد؛ پیش از آنکه تبحرش در علوم گوناگون باشد، توانایی او در سرایش رباعیهای دلانگیزی بود که با وزن «لا حول ولا قوه إلا بالله» از مشکلترین اقسام شعر میسرود، زیرا شاعر باید طبعی توانا داشته باشد تا معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.
آنچه شعر خیام را ماندگار کرده، پیوندی است که موضوع و محتوای شعر او با حیات ایرانی دوره اسلامی و قبل از آن دارد. در رباعیات خیام، مفاهیمی مطرح میشود که از سه جهت و سه بعد با ذات و نهاد و ناخودآگاه آدمی مرتبط است. آنچه خیام مطرح میکند، سؤال بشر است. او باورهایی را که قبول ندارد؛ به شکلی بسیار رندانه و ماهرانه به چالش میکشد و نقض میکند.
فصاحت و بلاغت در کلام خیام موج میزند و همچنین به دور از تصنع و تکلف است. او در پی آرایش کلام نیست و سعی میکند تمام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر کند. او اهل مزاح و مطایبه نیست؛ بلکه حکیمی متفکر و متذکر است که اندیشهاش حول «تذکر مرگ»، «تأسف بر ناپایداری زندگی» و «بیاعتباری روزگار» میگردد. کلامش سرشار از پند و عبرت برای همگان است.
بشر امروز که خود را به زندگی دنیایی وابسته کرده و در گرفتاریهای خود غوطهور است، کمتر مجالی برای مرگاندیشی دارد. گاه اگر چنین مجالی هم داشته باشد، آگاهانه و عامدانه فرصتسوزی میکند و میکوشد که خود را از دست چنین تفکر و اندیشههایی رها دهد و به عادات روزمره خود بازمیگردد.
جامی ست که عقل آفرین میزندش/ صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
ایـن کوزهگر دهر چنین جام لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش
راز ماندگاری کلام خیام در بهرهگیری از مفاهیم قرآن در اشعارش است، زیرا وی در شعرش گاه به صورت استفاده از مضمون و گاه استفاده از عبارات و به کارگیری واژگان، از قرآن بهرهمند شده است.
خداوند درباره کسانی که مردم را به نیکوکاری فرمان میدهند و خود را فراموش میکنند، در آیه ۴۴ سوره بقره میفرماید: «أتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَکمْ وَ أنْتُمْ تَتْلُونَ الْکتابَ أ فَلا تَعْقِلُونَ» و یا در آیه ۱۱ سوره فتح میفرماید: «یقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَیسَ فی قُلُوبِهِمْ» و در آیه ۲ سوره صف میفرماید: «یا أیهَا الّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ». خیام با الهام از این آیات شریفه میسراید:
ای مفتی شهر از تـو پرکارتریم/ با این همه مستی از تو هشیارتریم
تو خون کسان خـوری و ما خون رزان/ انصاف بده کدام یک خون خوارتریم
خداوند درباره فانی بودن این دنیا و باقی بودن سرای آخرت هشدار میدهد و میفرماید: «وَ مَا الْحَیاه الدّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ»، »ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ»، «أ تَبْنُونَ بِکلّ ریعٍ آیه تَعْبَثُونَ وَ تَتّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلّکمْ تَخْلُدُونَ» و «وَ ما هذِهِ الْحَیاه الدّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنّ الدّارَ اْلآخِرَه لَهِی الْحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ» که خیام این آیات را فرا روی خود قرار میدهد و میسراید:
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست/ چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست/ پندار که نیست هر چه در عالم هست
خداوند انسانها را از غیبت کردن و عیبجویی بر حذر میدارد و میفرماید: «یا أیهَا الّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثیرًا مِنَ الظّنّ إِنّ بَعْضَ الظّنّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضًا أ یحِبّ أحَدُکمْ أنْ یأْکلَ لَحْمَ أخیهِ مَیتًا فَکرِهْتُمُوهُ وَ اتّقُوا اللّهَ إِنّ اللّهَ تَوّابٌ رَحیمٌ» و در آیه دیگری میفرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزَه لُمَزَه الّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدّدَهُ یحْسَبُ أنّ مالَهُ أخْلَدَهُ». خیام با بهرهگیری از این آیات چنین میسراید:
ما را چه از آنکه تا کسی بد گوید/ و آن عیب که در ماست یکی صد گوید
ما آیینهایم هر که در ما نگرد/ هر نیک و بدی که گوید از خود گوید
ما از قرآن آموختهایم که پاسخ بدی را به نیکی بدهیم؛ همچنانکه خداوند فرموده است؛ «ادْفَعْ بِالّتی هِی أحْسَنُ السّیئَه» و یا «إِنّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السّیئاتِ» و خیام چنین میسراید:
آبـادی میخانه ز ویرانی ماست/ جمعیت کفر از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ عیبی که در اوست از مسلمانی ماست
خداوند در آیات متعددی به انسانها یادآوری میکند که هر چیز، چشنده مرگ است و خیام با بهرهگیری از آیاتی چون «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعُونَ»، »کلّ نَفْسٍ ذائِقَه الْمَوْتِ»، «أینَما تَکونُوا یدْرِککمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیدَه» به مرگاندیشی تأکید کرده و این گونه میسراید:
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست/ بیباده گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست/ تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
***
آن قصر که جمشید در آن جای گرفت/ آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
***
هر چـند یکی بر آید که منم/ با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی/ ناگه اجل از کمین درآید که منم
قرآن از حکمت خداوندی سخن به میان میآورد که هر که را خواهد، عزیز میکند و هر که را خواهد، خوار میکند و خیام با الهام از آیاتی چون «یؤْتِی الْحِکمَه مَنْ یشاءُ»، «وَ اللّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشاءُ»، «تُعِزّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنّک عَلی کلّ شَی ءٍ قَدیرٌ» و «ذلِک فَضْلُ اللّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ» میسراید:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون/ از او پرسم که این، چون است و آن، چون
یکی را میدهی صد گونه نعمت/ یکی را نان جو آلوده در خون
خداوند تنها آگاه به اسرار غیب است و در آیات «قُلْ لا أقُولُ لَکمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أعْلَمُ الْغَیبَ»، «عالِمُ الْغَیبِ وَ الشّهادَه وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ»، «قُلْ لا یعْلَمُ مَنْ فِی السّماواتِ وَ اْلأرْضِ الْغَیبَ إِلاّ اللّهُ وَ ما یشْعُرُونَ أیانَ یبْعَثُونَ» و «ثُمّ تُرَدّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَ الشّهادَه فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ» به همین موضوع تأکید شده است و خیام در این باره میگوید:
اجرام که ساکنان این ایوانند/ اسباب تردد خردمندانند
هان تا سر رشته خرد گم نکنی/ کانان که مدبرند سرگردانند
قرآن انسانها را به غنیمت شمردن فرصت دعوت میکند که مبادا فرصت از دست برود و برای فردای خویش چیزی پیش نفرستاده باشد؛ «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدّمَتْ لِغَدٍ» و «وَ اتّبِعُوا أحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیکمْ مِنْ رَبِّکمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یأْتِیکمُ الْعَذابُ بَغْتَه وَ أنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرّطْتُ فی جَنْبِ اللّهِ وَ إِنْ کنْتُ لَمِنَ السّاخِرینَ أوْ تَقُولَ لَوْ أنّ اللّهَ هَدانی لَکنْتُ مِنَ الْمُتّقینَ أوْ تَقُولَ حینَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ أنّ لی کرّه فَأکونَ مِنَ الْمُحْسِنینَ» که خیام با الهام از این آیات همگان را به این مسئله مهم دعوت میکند؛
از حادثه زمانه زآینده مترس/ وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس
این یک دم نقد را غنیمت میدان/ از رفته میندیش و زآینده مترس
***
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن/ فردا که نیامده است فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
***
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت/ چون آب به جویبار و چون باد به دست
هرگز غم آن دو روزهام یاد نگشت/ روزی که نیامده است و روزی که گذشت
***
از منزل کفر تا به دین یک نفس است/ از عالم شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش می دار/ چون حاصل عمر ما همین یک نفس است
***
امروز تو را دسترس فردا نیست/ و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست/ کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
سمیه قربانی
انتهای پیام