به گزارش ایکنا، سیده سرور لهسایی، کارشناس ارشد سیستمهای اقتصادی و اجتماعی، در یادداشتی به ارائه یک راه حل در ایجاد مقدمات وحدت حوزه و دانشگاه میپردازد. در ادامه متن این یادداشت از نظر میگذرد؛
قبل از تأسیس دانشگاه در حدود ۱۰۰ سال پیش، صدای علمی کشور همه از یک نهاد واحد به گوش میرسید، تمام دانشمندان و تمام علوم نزد یک مرکز علمی آن هم با قدمت ۱۰۰۰ ساله بود، فقه، پزشکی، ریاضی، شیمی، نجوم، معماری، شعر ادبیات، طبیعت، جانورشناسی و.. همگی خروجی مدارس علمیه کشور بودند که توسط فقیهان اداره میشد و مردم عادی به واسطه دانشمندان الهی مسلک با انواع علم آشنا میشدند، پزشکشان یک عالم دینی بود، معمار خانه هایشان یک عالم دینی بود، اساتید معماری، هنر و نقش همگی از علمای دین بودند که دین را به زبان نقش به آنها ارائه میدادند، دارو شناسان عالم دینی بودند، ستاره شناسان، جانور شناسان و.. همگی عالم دینی بودند و این موجب اعتماد و اعتقاد عمیق مردم به دین و مذهب میشد.
شکوفایی در علوم مختلف و هنر و معماری موجب شکلگیری نهضت علمی و تمدن اسلامی شد که شهرهای نیشابور، ری، شیراز، سرآمد آن بودند، عطارها، بوعلی سیناها، مولاناها و.. از آن شکل گرفتند تا قبل از حمله مغول و بعد از آن در دوران صفویه به اوج خود رسید. در آن زمان، علم را به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم نمیکردند، معنایی نداشت، همانطور که این تقسیم بندی در هیچ کجای قرآن مشاهده نمیشود، منشا دستاوردهای علمی دانشمندان گذشته علم قرآن کریم بود، طبیعت شناسان، منجمان، مهندسان، هنرمندان، معماران، سرنخهای علمی خود را از این کتاب میگرفتند، صراط مستقیمی در مسیر علمی وجود داشت و آن تمسک جستن به قرآن برای یافتن مسائل علمی در تمام زمینهها بود، شیخ بهایی نمونه فقیه و بحرالعلوم که دستاوردهای علمی او هنوز که هنوز است جهان را به شگفتی وا داشته است
از طرفی بلندگوی علم تنها از مراکز دینی شنیده میشد و مردم شکوه علمی دین داران و عالمان دین را در تمام زمینههای علمی میدیدند، این صدای واحد علم و دین وجود داشت تا قبل از تاسیس اولین دانشگاه به سبک لائیک توسط رضاخان، در همان زمان که کتابهای خطی و دستاوردهای چند صدساله دانشمندان اسلامی توسط روسها و انگلیسها کشتی، کشتی از کشور خارج میشد طوری که گفته میشد در آن زمان سربازان انگلیسی به بهانه توزیع غذا وارد حوزهها میشدند و دیگها را با کمک نفوذیشان در کتابخانه پر از کتابهای خطی میکردند و خارج میشدند حال همان علوم دستاوردهای چند صد ساله دانشمندان مسلمان، با زدودن دین از آن به خورد مردم و دانشجویان بی خبر از همه جا میدادند، این دانشجویان هم پرچم بی دینی به دست گرفته و خود را از دین و مذهب بی نیاز میدانستند.
آری دانشمندان بیخدا و خداباوران بیعلم، غمانگیزترین تراژدی مردم عصر ما را به وجود آورد، تراژدی که موجبات گمراهی را فراهم آورده است. حضرت علی فرمودهاند: علم نزد کافران به امانت است و مومنان باید این امانت را باز پس بگیرند. اگر ۱۰۰ سال پیش حکومت صالحی بر سر کار میآمد و به جای تاسیس یک نهاد رسمی علمی لائیک به نام دانشگاه، کشور را به بی هویتی نمیکشاند و به جای آن مدارس علمیه (با آن سابقه علمی ۱۰۰۰ ساله و دستاوردهای علمی بی نظیر دانشمندانشان که روسها و انگلیس برای تصاحبش ایران را غارت کردند) به عنوان مرجع علمی کشور شناخته میشد، شاید امروزه هیچ گاه با مسائلی، چون بانکهای ربوی، نظام سرمایه داری، واردات علمی، خود باختگی فرهنگی .. در کشور اسلامی امان مواجه نبودیم، اما چه میشود کرد،
اکنون دو نهاد علمی در کشور داریم که یکی پرچم علوم لائیک غربی را بلند کرده، نهضت ترجمه به راه انداخته، هویت غربی را ترویج میدهد، خودباختگی و بی هویتی را درس و آموزش میدهد و آن دیگری بر مبنای علوم وحیانی است و تنها خود را موظف به پیگیری علوم انسانی میداند، و این اختلافهای اساسی موجب میشود وحدت میان این دو شکل نگیرد، امام خمینی یکی از اهداف انقلاب اسلامی را وحدت میان حوزه و دانشگاه اعلام کردند و این مهم در گام دوم انقلاب بر آن تاکید شده است، اما راه حل وحدت این دو نهاد با دو مبنای متفاوت چیست؟ میتوان گفت یکی از راه حلهایی که میتواند این شکاف و خلأ دو نهاد علمی کشور را به وحدت مبدل کند، تبیین دقیق ماهیت علمی این دو نهاد است.
به بیانی دیگر با توجه به مسلمان بودن مردم ایران این دو نهاد به وحدت نمیرسند مگر با تعیین دقیق ماهیت علمی موجود در آنها، به طور مثال در دانشگاهها به جای آنکه روانشناسی برگرفته از علوم غربی را روان شناسی بنامیم آن را به عنوان روان شناسی غربی به دانشجویان معرفی کنیم، همان طور که روانشناسی بر گرفته از علم وحیانی را روان شناسی اسلامی مینامیم، هر چند بر اساس باورمان به دین اسلام باید روانشناسی وحیانی را روانشناسی نامید و علم روانشناسی غربی را پسوند غربی بر آن نهاد، اما در حال حاضر این موضوع بالعکس است و این، اوج مظلومیت اسلام را در نهادهای علمی کشورمان نشان میدهد.
این پسوند دادنها و پسوند ندادنها به علوم در آموزش عالی ما باعث شده در اذهان جا افتد که علم دانشمندان ملحد نامسلمان، علم اصل است و علم دانشمندان مسلمان با پسوند، یک علم فرع است، بنابراین به نظر میرسد معرفی صادقانه ماهیت علوم در دانشگاهها میتواند اولین گام اساسی در وحدت حوزه و دانشگاه باشد و به یاری خداوند این امر با همت مسئولان آموزش عالی و پیگیری دانشمندان حوزوی قابل تحقق است.
انتهای پیام