هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
کد خبر: 3947058
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۸

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

آنچه این روزها از زبان یک خطیب در نقل کرامت یک استاد حوزه علمیه بر سر زبان‌ها افتاد و نُقل محافل و مجالس شد، چیزی جز یک بدسلیقگی و انتخاب نادرست نبود؛ البته پیامدهای این مسئله با عذرخواهی متواضعانه گوینده تا حد زیادی کاسته شد، ولی درس‌هایی برای امروز ما دارد که قابل بازخوانی است.

ارسال/ هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی،‌ خطیب جمعه تهران، در نقل یک کرامت در هفته پیش بر سر زبان‌ها افتاد و نُقل محافل و مجالس شد و علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، سوژه مستمر رسانه‌های معاند نیز قرار گرفت. سخنانی که چیزی جز یک بدسلیقگی و انتخاب ناصحیح نبود؛ البته این موضوع با عذرخواهی متواضعانه و شایسته استاد حوزه تا حد زیادی فروکش کرد،‌ ولی اکنون پس از پایان این التهابات، فرصت مناسبی برای آسیب‌شناسی است.

مسلماً کرامات اثبات شده و اثبات ناشده جزیی از فرهنگ عمومی همه ملل، اقوام و آیین‌هاست. در پرتغال و با گذشت بیش از یک قرن هنوز ماجرای «بانوی ما فاطیما» بر سر زبان‌هاست و مجسمه حضرت مریم(س) در روستای وقوع ماجرا در منظر بازدید هزاران زائر و توریست از سراسر دنیاست. هنوز هم در سراسر عالم وقتی کسانی هیچ راهی به ظاهر حسی و مادی برای رفع گرفتاری و حاجات خود نمی‌یابند به حق یا ناحق سراغ مسیر دیگری می‌روند؛ برخی به سحر و جادو و اجنه روآورده و مستمسکی برای رفع گرفتاری می‌تراشند و برخی هم رو به مسجد و معبد و مزار بزرگان رو کرده و حاجت می‌طلبند و حاجت می‌گیرند.

بنابراین اصل کرامت و شفاعت و مقولاتی از این دست، هم در منظر فرهنگ عمومی و هم در فرهنگ دینی و آیینی، امری رایج در سراسر جهان علی‌الخصوص جهان‌های سنتی است؛ نمونه قرآنی این کرامات را می‌توان در داستان اصحاب کهف جست. افراد غیرمعصومی که بدون مردن، بیش از 300 سال خوابیدند و به اذن خدا بیدار شدند. 

اما درباره آنچه به عنوان کرامت از آیت‌الله مصباح نقل شد چند مطلب و پرسش اساسی مطرح است که پاسخ درخوری می‌طلبد.

1. خلط متافیزیک با فیزیک. براساس نقل قول مذکور، برخی از بزرگان در انتظار کرامتی از آیت‌الله مصباح در فاصله وفات تا تدفین بوده‌اند. چندی پیش بود که تحلیل‌های متفاوتی از چهره یک عالم حوزوی و سیاسی پس از غسل میت مطرح شد. دلیل و مبنای این تحلیل‌ها چیست؟ 

2. آنچه ناقل این قول مدعی است که به صورت فیزیکی و مادی رخ داده است قابل مشاهده و سندنگاری است، ولی چرا علی‌رغم طرح عمومی هیچ سندی منتشر نشده است؟ اگر این رخداد معنوی و غیرمادی بوده باید دید مبنای حجیت و اعتبار این کشف و شهود چیست؟

3. آیا این صحنه را فقط غسال دیده یا کسان دیگری هم مشاهده کرده‌اند؟ البته معمولاً در تغسیل فقط غسال و احتمالاً عضوی از اعضای خانواده هم حضور دارند، در این صورت آنچه غسال دیده می‌تواند به واسطه حضور دیگران تأیید یا رد شود. پذیرش یک نقل قول به مثابه خبر واحدی است که بدون بررسی وثاقت راوی و تحلیل مدعای منقول بر اساس منابع عقلی و نقلی قابل طرح عمومی نیست.

4. پرسش دیگر درباره حیثیت و کارکرد رسانه ملی به ویژه در حوزه فرهنگ دینی است؛‌ به بیان دیگر معیار و میزان گزینش مطالب مفید برای عموم مردم و جهت طرح بحث باید به چه شکلی باشد. جدا از شخصیت بلند علمی، معنوی و عرفانی علامه مصباح که نزد منتقد و موافق زبانزد است و حداقل دارای کرامت‌های علمی اثبات شده هستند و همین طور شخصیت دلسوز،‌ ارزشمند و صادق حجت‌الاسلام صدیقی، ثمره  و پیامد طرح سخنانی از این جنس چیست؟

آیا موجب افزایش دینداری مردم یا افزایش ارادت مردم به آیت‌الله مصباح یا تلطیف فضای مادی‌گرایانه جامعه می‌شود؟ همان طور که دیدیم نتیجه معکوس بود. امری که در گذشته هم شاهد بودیم و ثمره آن از قبل هم برای بسیاری روشن بود. همان‌طور که ایشان اذعان کردند هم وهن برخی آموزه‌های دینی و وهن شخصیتی مانند آیت‌الله مصباح شد. سال‌هاست که دلسوزان دین و بزرگان حوزه می‌گویند از نقل خواب و کرامات به ویژه در مناظر عمومی پرهیز شود و هر آنچه بیان می‌شود مستند به قرآن و روایات و منابع دینی و علمی معتبر باشد. به هر حال امروز امر تبلیغ دین بیش از هر زمان دیگر به موقعیت‌شناسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در حیطه رسانه و مخاطب نیاز دارد.

4. در پایان مجدداً تأکید می‌شود، بر فرض وثاقت ناقل، منقول کرامات، جای چنین سخنانی محافلی است که مخاطب آن عارف‌مسلکان و سالکان طریق باشند، نه رسانه‌ای که مخاطب جهانی دارد و بسیاری از شبکه‌های معاند در انتظار سخنی غیر معقول و غیرمشهور برای سناریوسازی و اثبات مدعای خویش هستند. به تعبیر مولوی «هر که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند» و به بیان حافظ «با خرابات نشینان ز کرامات ملاف/ هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد»

یادداشت از علی فرج زاده 

انتهای پیام
captcha