گفتوگو یکی از انسانیترین رویدادهای تکراری زندگی است که بیتردید تکرارش هیچگاه آن را از سکه روزگار نخواهد انداخت. وقتی میگوییم گفتوگو منظور نَفس سخن گفتن با دیگری است؛ حال آنکه این گفتوشنود (گفتوگو) یکی از اصلیترین گونههای تولید محتوای رسانهای است. گونهای که به انگیزههای متنوع و متفاوت و همچنین با افراد صاحبنظر و صاحبخبر در حوزههای متنوع و متفاوت به انجام میرسد. هرچه بهانه انجام گفتوگو چه از حیث موضوع و چه از نظر صاحبنظر مورد گفتوگو انسانتر باشد، گفتوگو نیز انسانیتر، خواندنیتر و مؤثرتر خواهد بود. این اتفاق انسانی به خوبی و لطف با بانو فریده مهدوی دامغانی و به انگیزه روز قلم برای ایکنا حاصل شد.
سخن از فریده مهدوی دامغانی با آغاز مبارکش، که فرزند پدری فاضل و فرزانه چون زندهیاد استاد احمد مهدوی دامغانی است، کار سهلی نیست. حال آنکه دختر نشان و نشانههای روشن و ظریفی از خلق نیکوی پدر به ارث برده است. نشانههایی که حتی حالا که 18 روز از هجرت پررنج حضرت پدر به دنیای باقی گذشته است در طنین مهربان صدایش با رنجوری محترمانه و خاص خود موج میزند. دریافت بالاترین نشان لیاقت کشور ایتالیا از رئیسجمهور این کشور (که برای اولین بار به یک غیرایتالیایی تعلق گرفت)، جایزه برترین مترجم از جشنواره فارابی، جایزه برترین مترجم از یونسکو، جایزه لئوپاردی از ایتالیا، جایزه کتاب سال ولایت، جایزه جشنواره رضوی و یا ترجمه بیش از 600 عنوان کتاب در حوزههای مختلف ادبیات، فرهنگ، دین و.. افتخاراتی نیست که در میان و میانه گفتوگو حتی به آن اشارهای کوتاه کند. آنچه در سراسر سخن او زنده و روشن است احساس فروتنی، ادب و سپاسگزاری از خالق متعال است. کلیدیترین واژه پرتکرار او در این گفتوگو، خدمت به انسان، صداقت، دوری از تکبر، یکتاپرستی بدون فریبکاری، مهربانی و... بود و این کلمات آنقدر دلنشین خرج ساخت جملات شدند که خود به خود تبدیل به متنی طلایی گشتند. مشروح گفتوگو با این بانوی اهل قلم و اندیشه را میخوانیم:
ایکنا_ وقتی سخن از قلم و اهل آن به میان میآید باید با ادب، احترام و وسواس قدم برداشت؛ باید گفت در دنیای نوشتنهای بسیار و گاه غیرنافع هر نویسندهای اهل قلم نیست. با این تعریف خرسندیم که همزمان با روز قلم با یکی از بانوان اهل قلم که عنوان فرهیختگی برازنده اوست گفتوگو میکنیم. خانم دکتر مهدوی، در نگاه شما اهل قلم کیست؟
در آغاز سخن از لطف شما سپاسگزارم. سؤال شما مانند آئینهای است که تصویری از خود به جهان بیرون ساطع میکند و انسان ناگزیر است هم این سوی آئینه و هم آن سوی دیگرش را در نظر بگیرد. ما باید بدانیم با کدامین نوع از اهالی قلم قصد برقراری ارتباطی ذهنی و عاطفی داریم؟ اهالی قلم در قلمروهای گوناگون و رنگارنگ و متفاوتی حضور دارند؛ از عرصه علم گرفته است تا هنر، دین، فلسفه و غیره، هر یک دارای ویژگیهای خاص خود هستند. من درباره معنای کلی فردی که به عنوان «اهل قلم» محسوب میشود نمیتوانم نظر کلی تقدیم کنم چون همانگونه که پیراندِلو (نویسنده بزرگ قرن بیستم ایتالیا) فرموده است هر انسانی دارای چندین شخصیت و چندین سیمای درونی و بیرونی است. اما اگر بخواهم نظری شخصی تقدیم شما کنم عرض خواهم کرد که چه خوب است کسی که با قلم (که یکی از بزرگترین برکات و نعمتهای این عالم خاکی از سوی خداوند یگانه به آفریدگانش است) سر و کار دارد فردی باشد که به اخلاق اهمیت دهد و با نهایت ادب و احترام با «قلم» مجازیای که خداوند عالم در اختیار او نهاده است برخورد کند. قلم هم مانند دهان انسان است. میتواند جایگاهی برای رشد، پرورش و گسترش خوبیها، زیباییها و شیرینیها باشد، میتواند جایگاهی برای اشاعه دروغ، اندوه، نومیدی و انواع خشونتها باشد. اهل قلمی که بتواند موازنهای زیبا میان احساسات ناب و درونی خود با اتفاقات و حوادث روزگار و دوران خود ایجاد کند فرد موفقی خواهد بود. کسی که بتواند از خوبیهای عالم و زیباییهایی که این دنیای خاکی برایمان به ارمغان آورده است سخن بگوید و اگر هم که از بدیها و زشتیها سخن میگوید صرفاً برای آن باشد که خوانندگانش بیش از پیش از زیباییها، لطافتها، هماهنگیها و نیکیهای موجود در این عالم آگاهی پیدا کند. برای من اهل قلم میتواند فردی باشد که با اعتقادات یکتاپرستی خود (حال در هر دین و آیینی حضور داشته باشد که اساس و پایه آن یکتاپرستی باشد) بکوشد تا حقایق انکارناپذیر عالم هستی را با تصاویری درست و راست به دیگران مینمایاند و میکوشد تا بنابر وظیفه خود که صاحب «قلم» بودن است الگویی شایسته، پاکیزه، صمیمی و راستگو برای دیگران باشد. اگر اهل قلم چیزی بنویسد که خود به آن اعتقادی ندارد یا رفتاری پیشه کند که هیچ همگونی و شباهتی با نوشتههای او در برنداشته باشد نمیتواند یک صاحب قلم راستین و واقعی باشد. بنابراین اهل قلم باید تصویری یگانه و واحد از خود و نوشتههایش به دیگران تقدیم کند.
ایکنا _ اهلیت و مطلوبیت اهالی قلم در نگاه شما در گروی چیست؟
اهل قلمی که برای من مطلوب و ایده آل است فردی است که نه تنها به اخلاقیات عشق میورزد (و این عشق شامل داشتن احساسات ناب دینی هم میشود) بلکه حقیقتاً در تلاش است تا انسانی وارسته، پاکسرشت، سادهزیست و عاری از ادعا باشد. ادعا و خودستایی و تکبر، پایههای راستی و درستی و خضوع و افتادگی و فروتنی و نزدیکی آن فرد را به عالم بالا و به قلمرو الهی سست و شکننده میکند و اگر او بخواهد مطالبی را بیان کند، از آنجا که دیگر نسبت به معیارهای اخلاقی خود صادق و صمیمی نیست و از آنجایی که چنین اجازه داده است تا نیروهای اهریمنی به حریم پاک او تجاوز کنند و به قلم او حملهور شوند پس دیگر نمیتوان به نوشتههای چنین فردی اعتماد یافت. بنابراین اهل قلم باید راستگو، صادق، اخلاقگرا، مهربان، جدی، کوشا و بسیار تلاشگر باشد تا عنوان شایسته و زیبای «اهل قلم» برای او در نظر گرفته شود.
وظیفه کسی که خود را در قلمرو مقدس «اهالی قلم» میداند بسیار خطیر، ظریف و حساس است. زیرا مادامی که او بتواند آن صفات نیکی را که در بالا از آنها نام بردم در وجودش محفوظ نگاه دارد، لازم است که نقشهای را که خدای متعال در این زندگی خاکی برای او در نظر گرفته است به بهترین شکل ممکن جامه تحقق ببخشد و اگر آن نقشه الهی را تحقق ببخشد و موجب شود تا افرادی از او دروسی و تعالیمی را بیاموزند پس او به راستی براساس خواست و ارادۀ الهی انجام وظیفه کرده است و زمانی که دار فانی را وداع گوید، میتواند با رویی سپید به عالم باقی بشتابد و با دست راست خود ورقه اعمال نیک خود را از خدای متعال دریافت بدارد.
برای من سورههای شریفهای همچون «حدید» یا «واقعه» یا «انسان» همواره یادآور و تداعیکننده عاقبت نیکوی مردان و زنانی است که عمرشان را صرف نگارش کتابهایی کردند که بیشترین تأثیرگذاری مثبت، سازنده و آرامشبخش را در ذهن و جان و روح انسانهای دیگر داشته است.
ایکنا _ به نظر شما برای میل به دانایی اجتماعی، خواندن و در ادامه نوشتن مردمان یک جامعه باید چه کرد؟
چه پرسش دشواری! آن نیز در این دوره و زمانهای که همه چیز با تکنولوژی بسیار پیشرفته دنیای غرب درهم آمیخته شده است و دیگر هم هرگز نمیتوان این رشتههای سفت و سخت تکنولوژی را از رگ و ریشههای بشر امروزی جدا ساخت. یک مثال ساده تقدیم میکنم: در جایی که نگاه کردن به کعبه مکرمه به عنوان ثواب و فضیلتی بسیار باشکوه و زیبا در دوران گذشته محسوب میشد، امروزه نگاه کردن به آن بنای مقدس الهی از طریق انواع سایتها و کانالهای بیشمار اسلامی یک امر طبیعی شده است. صد البته این بسیار نیکوست که انسان بتواند در هر زمانی که اراده کند انشاالله به دیدن کعبه مکرمه نائل بیاید اما آن سوی سکه نیز وجود دارد. یعنی خدا نکند که انسان، روزی، از دیدن کعبه مکرمه حالتی عادی در دل پیدا کند...! بدانسان انواع عادات و کارهای مدرن و جدید شکل گرفته است که با کارها و عادات دوران گذشته بسیار تفاوت دارد و این امر هنوز بازتاب مثبت و سازنده یا منفی و مخرب خود را به شکلی مشخص آشکار نکرده است و تنها نسل بعدی ما انسانها میتوانند به این نتیجهگیری دست یابند که آیا تکنولوژی امروزی برای بشر قرن بیست و یکم مثبت بوده است یا نه؟ از سوی دیگر، کارهایی که خودِ بنده به عنوان عاداتی شیرین در گذشته دنبال میکردم امروزه دیگر از هیچ جذابیتی برایم برخوردار نیست. مانند مطالعه کتاب به صورت فیزیکی و حالت در دست گرفتن کتاب. به جرئت میتوانم ادعا کنم که امروزه، از تلاوت کتاب قرآن مجید گرفته است تا مطالعه انواع کتابهای رمان یا تخصصی یا کلاسیک، من فقط با ایبوک سر و کار دارم و بس. اینک سالهاست که من هیچ کتابی را در دست نگرفتهام تا آن را مطالعه کنم. مگر در برخی مواقع نادر.
یا مثلاً زمانی که کسی کتابی را برایم هدیه کرده است و چقدر هم از خوبیهای موجود در کتابخوانی الکترونیک به دیگران سخن میگویم و همگان را به این کار تشویق میکنم! تمام این مثالها را زدم تا عرض کنم که معیارهای امروزی از هر لحاظ بسیار تغییر یافته است. شما حتی اعمال دینیتان را نیز میتوانید از طریق یک تلفن موبایل یا تبلت انجام دهید و دهها و دهها کار را با یک گوشی تلفن هوشمند به انجام برسانید. حال اینکه ما چگونه میتوانیم میل به کتابخوابی را در یک جامعه افزایش دهیم و کاری کنیم که انسانهای جامعهای که در آن زندگی میکنیم به سوی میل به ارتقای میزان دانش فرهنگی و علمی و دینی خود گام بردارند کاری بسیار دشوار است.
هر جامعهای با جوامع دیگر تفاوت دارد. جامعه ایرانی از جامعه ژاپنی یا فرانسوی یا عربی یا چینی یا هندی فرق دارد. برای مثال، امروزه جامعه آمریکایی بیش از پیش مایل است کتابهای پلیسی یا جنایی مطالعه کند. حال آنکه برای مثال جوامع سرزمینهای اسکاندیناوی تمایل دارند کتابهایی در ارتباط با مباحث مربوط به حفظ کره زمین یا سالم زیستن یا گیاهخواری یا حفظ منابع طبیعی مطالعه کند. یا جامعه ایرانی که به دو دسته تقسیم میشود: یعنی مطالعه کتابهای سیاسی، تاریخی، فلسفی یا کتابهایی که اساساً به قلمرو ماورای طبیعی و عرفان و پرورش روح تعلق دارد... به همان نسبت، به نظر من همه چیز در آغاز به وضعیت اقتصادی یک جامعه نیز باز میگردد. امروزه در ایران، یگانه چیزی که زیاد به آن نمیاندیشیم خرید یا مطالعه کتاب است! چون شرایط اقتصادی و گرانی اجناس مانع این میشود که فردی در جامعه از توانایی مالی کافی برای خریداری مائدهای برای ذهنش برخوردار باشد. در یکی از دعاهای حضرت امام سجاد(ع) جملهای است که من همیشه به آن توجه خاصی داشتهام و آن قسمت به صورت کلی بدین شکل است: «خدایا، بارالها، آنقدر از نظر شرایط زندگی، وضعیتم را خوب و آسان بفرما تا بتوانم با آسودگی خیال کامل به پرستش و مدح و ستایش تو مشغول شوم و نگرانیهای روزمره زندگیام اختلالی در امور دینیام ایجاد نکند...» امروزه، گرانی اجناس در بازار مانع این میشود تا انسانها بتوانند با دلی آسوده خاطر و بیدغدغه به هنر کتابخوانی بپردازند. البته این تنها به کشور ایران مختص نمیشود بلکه بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز به همین مشکلات اقتصادی مبتلا هستند.
ایکنا _ معجزه قلم در نگاه شما چیست؟
یکی از توفیقات بنده کمترین این است که من چهار نفر در یک نفر هستم. یعنی به دلیل آشناییام به چهار زبان زنده دنیا (و نیز یک زبان مرده دنیا که همان زبان لاتین است...) به لطف و عنایت الهی میتوانم همزمان بسیاری از زبانها را بشنوم و معنای آنها را درک کنم. برای مثال اگر بخواهم به جستوجوی کانالهای تلویزیونی گوناگونی باشم که متعلق به کشورهای گوناگون است، دست کم چهار زبان را به غیر از زبان فارسی میفهمم و زبانهای بسیاری از کانالها برایم ناآشنا یا نامفهوم نیست. معجزه قلم برای بنده در همین راستا امتداد مییابد و هر روز، هر روز، هر روز، خدایم را عمیقاً شاکرم از اینکه این توانایی را دارم که با این زبانهایی که با آنها آشنایی دارم بنویسم و به درک آنها نائل بیایم و به ترجمه آنها موفق شوم. وقتی بحمدلله صفحهای را به زبان دیگری ترجمه میکنم به راستی از انجام دادن این کار بسیار خشنود و خوشبخت و شاکر میشوم و از اینکه خداوند چنین توفیق بزرگی را به من عنایت فرموده است شبانهروز متشکر و قدردان آفریدگار و خالق مهربان و یگانهام هستم. معجزه قلم برای من تبدیل جملات و واژگان از زبانی به زبان دیگر است! آن نیز با انجام دادن روندی عجیب و توضیح ناپذیر که در مغز انسان صورت میگیرد... اینکه چگونه انسانی این توانایی را به دست میآورد که بتواند در عرض چند لحظه، مطالبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند. ترجمه کلام حضرت امیر(ع) و نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و تمام ادعیه و زیارات و قصائد شیعی را به سه زبان از افتخاراتی است که برای آن شاکر لطف خداوند مهربان هستم.
ایکنا _ لطفا درباره متن یا کتابی که بیشترین تأثیر خوب یا ناخوب را بر شما گذاشته است؛ بفرمایید.
صد البته! صدها کتاب زیباترین تأثیرات را در وجودم بر جای نهادهاند و کتابهایی هم بودهاند که بدترین تأثیرات را در روح و جانم به جای گذاشتهاند. در دوران کودکی وظیفه خود میدانستم که حتی کتابهای غمانگیز و مخرب را تا انتها بخوانم ولی پس از سی سالگی دیگر از این عادت دست کشیدم و اگر میدیدم که کتابی در شرف بر جای نهادن بدترین تأثیرات ذهنی و روحی در وجودم است آن کتاب را به سرعت به کناری مینهادم و دیگر به سراغ آن نمیرفتم. تعداد کتابهایی که بهترین تأثیرات را در وجودم بر جای نهادهاند آنقدر زیاد است که شمارش آنها در اینجا نخواهند گنجید! کتاب اشعار ادبیات جهان همواره تأثیرات ژرفی را در وجودم بر جای نهاده است و یکی از بزرگترین ناراحتیهای من در زندگی این است که بر خلاف مرحوم پدرم و دختر عزیزم نسیم خانم، من هرگز استعداد به خاطر سپردن ابیات شاعرانه را نداشتهام و ندارم! حال آنکه حافظهام در چیزهای دیگر به یاریام میآید بحمدلله! کتابهای دینی را بسیار دوست میدارم. طبعاً قرائت قرآن مجید را بسیار بسیار دوست میدارم. از این رو کوشیدم کتابهایی که تأثیری سازندهای را در وجودم داشتهاند برای هممیهنان عزیزم به فارسی بازگردانی کنم.
ایکنا _ آنچه از بانو فریده مهدوی دامغانی بانویی موفق، مؤثر و سرآمد در حوزه فرهنگ و ادبیات ساخته است به نظر خودتان چیست؟
بنده کمترین خدمتگزار جامعه ایرانی عزیزم هستم. بهترین کار آگاهی داشتن از این واقعیت و این حقیقت است که انسان بداند لازم و ضروری است که برای جامعه خود «خدمتگزاری» خالص، صادق، تلاشگر و کوشا باشد. خدمت به جامعه و خدمت به انسانهای دیگر خدای متعال را از انسان بسیار خشنود میسازد. تصور میکنم موفقیت حرفهای بنده به خاطر داشتن انضباط کاری دقیق بوده است. من هر روز سر ساعت در پشت میز کارم مینشینم و براساس آنچه روزانه باید ترجمه کنم به کار میپردازم و همزمان به انجام دادن دیگر وظایف زندگیام میپردازم و این دیگر «روتینی» شده است که سی و هفت سال است بحمدالله ادامه یافته است و امیدوارم به برکت آبروی سرور بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(س) انشاالله همچنان تا سالها و سالها و سالها ادامه داشته باشد. بنابراین اگر بخواهم در دو کلام موفقیت حرفهای بنده را توضیح دهم میتوان از توفیق الهی، میل به خدمتگزاری به جامعهای که در آن میزیم و سرانجام داشتن انضباط حرفهای و خلوص نیت سخن گفت.
ایکنا _ زندگی سعادتمندانه و برکتآفرین در اندیشه شما چه نوعی از زندگی است؟
بهرهمند بودن از یک زندگی ساده و بیآلایش و به دور از تجملات و ثروت فراوان و مشغلههای گوناگون؛ همچنین یک زندگی عاری از دروغ، تکبر و جاه طلبی زندگی سعادتمندانه است. یک زندگی آرام در کنار اعضای خانواده. سکوت، تعمق، مراقبه و خداپرستی صادقانه و خالصانه و بدون هیچ نوع ظاهرسازی و فریبکاری عین برکت و سعادت در زندگی است.
ایکنا _ به عنوان پرسش پایانی یک توصیه فرهنگی به فرزندان ایران داشته باشید.
خداپرستی، داشتن حبّ به اهل بیت علیهم السلام اجمعین. داشتن یک نقشه مشخص در زندگی و دنبال کردن آن نقشه با نهایت عزم و اراده، صادق بودن، تهی بودن از هر نوع غرور و تکبر، دنبال کردن برخی از عادات و امور دینی مانند قرائت زیارت عاشورا که پدر عزیزم از همان کودکی به بنده آموختند، نماز گزاردن تحت هر شرایطی، قرائت قرآن مجید به صورت روزانه حتی اگر یک صفحه در روز باشد. آشنایی یافتن به کلام معصومین(ع)، مهربانی و عطوفت کردن به دیگران، کمک به مستمندان و نیازمندان، با راستی زیستن و دروغ نگفتن و مطالعه کتاب از جمله اعمالی است که انجام منظم و مداوم آن به زندگی فرهنگی و خوب و خوش و معنادار نزدیک خواهد بود.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
تنظیم معصومه صبور
انتهای پیام