به گزارش ایکنا، سومین نشست از سلسله نشستهای توسعهپذیری آیات الاحکام با عنوان «جامعنگری به قرآن در گستره الزامات فقهی حقوقی» به همت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و با مشارکت انجمن مدیریت اسلامی و گروه مطالعات مدیریت مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
در این نشست حجتالاسلام والمسلمین ولیالله نقیپورفر، عضو هیئت علمی دانشگاه قم سخنرانی کرد که گزینه آن را در ادامه میخوانید؛
با بررسی کتب فقهی از زمان سیدمرتضی تااکنون مشاهده میکنیم که جای بحث حجیت و جامعیت قرآن در اصول استنباط خالی است و نیاز است تتبع مناسب در این ارتباط صورت بگیرد که ضرورت زمانه هم هست. بستر این بحث، قرآنمحوری در تفکر اسلامی است و پایه بحث جامعنگری به قرآن است. من ابتدا خصوصیات بحث قرآنمحوری را عرض کنم. امام باقر(ع) در روایتی میفرمایند ریشه و پایگاه قرآنی مطالبی که میگویم را از من سوال کنید. ما صد هزار روایت داریم، ولی چند مورد راوی سوال کرده که پایگاه قرآنی این سخن چیست؟ راویان همیشه قانع بودند و از ائمه(ع) سوال نکردند پایگاه قرآنی این روایات کجاست. این خلایی است که باید آن را جبران کنیم.
اولین خصوصیت قرآنمحوری اصل عدم ترادف است که بر تار و پود قرآن حکومت میکند. این اصل منبعث از اعجاز بلاغی قرآن است. اگر اعجاز بلاغی را کاربردی کنیم این اصل پیدا میشود. سندش هم سیره اهل بیت(ع) است. این اصل بر مفردات و ترکیبات قرآن حکومت میکند. اصل عدم ترادف یعنی چه؟ مثلا در سوره حمد تلاوت میکنیم: «اهدنا الصراط المستقیم». «هدایت» همیشه با «الی» متعدی میشود ولی اینجا اینگونه نیست. هدایتی که با الی متعدی میشود و هدایت بدون الی معنای متفاوت دارند. مثال دیگر تفاوت «لاریب فیه» و «لاشک فیه» است. «ریب» خصوصیتی دارد که «شک» ندارد. در ترجمههای قرآن این دقتها نیست. یا در سوره بقره میخوانیم: «ذلک الکتاب»؛ مترجمان این عبارت را «این کتاب» ترجمه میکنند. این ظلم به قرآن است. باید در این ذلک تامل کرد. اصل عدم ترادف را نباید را از دست بدهیم و همیشه باید آن را با حساسیت پی بگیریم.
اصل بعدی قاعده تضمین است. قاعده تضمین در قرآن جولان میدهد. در هر دو صفحه قرآن سه تضمین وجود دارد. تضمین یعنی دو فعل با هم تلازم دارند، یکی را میگوییم و متعلق فعل دیگر را به آن ضمیمه میکنیم. مثلا در سوره بقره میخوانیم: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ». در ترجمه قرآن گفته میشود که خداوند، اسماء را به حضرت آدم یاد داد. در عبارت «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» حرف «هم» به الاسماء برمیگردد. این نشان میدهد اسماء وجودات خارجیه هستند، مفاهیم نیستند. اگر مخلوقات خارجیه باشند دیگر نمیشود گفت که خدا آنها را به حضرت آدم یاد داد. مگر میشود گفت حسن را به حسین یاد دادم؟ اینجا اسماء نمیتواند متعلق به علم باشد. اسماء متعلق آشکار ندارد و متعلق آن فعل «عرف» است که در ضمن «علم» است یعنی خداوند اسما را به آدم شناساند. اینجا باب پژوهش باز میشود که این افراد چه کسانی هستند که خدا به آدم معرفی میکند.
در کنار تضمین اصل تخالف را داریم. قاعده تخالف چیست؟ سوره حمد وقتی گروهها را دستهبندی میکند برخی انعمت علیهم هستند، برخی مغضوب هستند، برخی ضالین هستند. مقابل انعمت کسانی هستند که مورد نقمت واقع شدند ولی آیه از آنها نام نمیبرد. اینجا بحث تخالف مرکب است. مقابل غضب، رحمت است. مقابل ضلالت هدایت است. در این تقابلها صفات گروههای مخالف آشکار میشود. گاهی بیش از بیست صفت از این تخالف به دست میآید که در خود آیه ذکر نشده است. همه اینها ذیل اصل عدم ترادف است. باید حق این اصول قدم به قدم در آیات رعایت شود.
قرآنمحوری بینش بنیادینی است که شامل همه تحقیقات است. این جامعنگری، اصولی ذیل خودش دارد که اولین اصل آن اصل ترادف است که یکسری قواعد دارد. باید با این توجه به قرآنمحوری توجه کنیم والا تسامح و تساهل میشود و به قرآن ظلم میشود. فکر میکنیم قرآنمحوریم ولی در تطبیق آیات دچار چالش میشویم. اگر بینش درست نداشته باشیم حق جامعنگری ادا نمیشود و به مقصدی که میخواهیم برسیم نمیرسیم.
کل قرآن محل استنباط فقهی و حقوقی است خصوصا آیات قصص. از آیات قصص باب عظیمی برای فقها باز میشود چون ما هزار و پانصد آیه قصص داریم. از خلال این آیات دریایی از احکام استخراج میشود. الآن در اداره کشور بر اساس ارزشهای اسلامی منبع ویژه علوم اجتماعی ما قصص قرآن است. هم علم مدیریت است، هم سیاست است، هم علم اجتماع است. این باب در حوزه مورد بحث قرار نگرفته است. نفیا و اثباتا به این بحث نپرداختیم. نیاز بود باب جدی در اصول استنباط باز شود تا به این مسئله توجه شود و ادله عدم حجیت شرع سابق بررسی شود.
اصلا استدلالی وجود ندارد که بگوید محدوده گستره آیات فقهی پانصد آیه است. این یک بحث اصولی است. اولین تذکر من این است چرا این بحث به عنوان بحث اساسی مورد بررسی قرار نگرفته است و به عنوان یک شهرت فتوایی در میان بزرگان پذیرفته شده و با تسامح همه از آن رد شدند در حالی که ادله قرآن و روایی خلاف مبنای مشهور است.
انتهای پیام