به گزارش ایکنا، نشست «گفتوگو، راه ماندگار» شب گذشته، 27 تیر، با حضور محمدمهدی مجاهدی، عضو هیئت علمی پژوهشکده دانشنامهنگاری و رسول رسولیپور، استاد دانشگاه خوارزمی، در کانون توحید برگزار شد.
گزیده سخنان مجاهدی را در ادامه میخوانید؛
مهمترین نکتهای که به آن خواهم پرداخت این است که معمولا برای گفتوگو شرایطی برمیشمارند که اگر فراهم شود، وضعیت ایدهآلی برای گفتوگو خواهیم داشت. مایلم در این مدعا تردید و پیشنهاد کنم که وقتی به دنبال گفتوگو در شرایط ایدهآل باشیم، گفتوگو را محال میکنیم، یعنی به محض اینکه میخواهیم گفتوگو را چنان سامان بدهیم که به حدود ایدهآل خودش نزدیک شود، از گفتوگو چیزی باقی نمیماند یا محال میشود یا در ترازی شکل میگیرد که بود و نبودش اهمیتی ندارد.
وقتی از گفتوگو صحبت میکنیم، در واقع از نوع خاصی از کنش گفتاری حرف میزنیم. چرا توجه به این نکته مهم است، چون گاهی اوقات وقتی از گفتوگو سخن گفته میشود، به کاربردهایی که در اصل برای آن در نظر گرفته نشده است توسعه داده میشود. مثلا وقتی به افق خیره و از زیبایی افق مبهوت میشویم یا در طبیعت غور میکنیم و آثار صنع ما را تحت تاثیر قرار میدهد، در واقع داریم در قالبهای مختلفی با محیط ارتباط برقرار میکنیم، ولی نامش گفتوگو نیست، اما گاهی به عنوان گفتوگو از آن یاد میشود. در واقع در این شرایط گفتوگو خارج از معنای اصطلاحی و حتی خارج از معنای متعارف عرفی استفاده میشود.
این تعابیر استعاری از باب ذوقورزی عیب ندارد ،ولی گاهی راهزنی میکند از اینکه حدود انتظارات خودمان را درست پیدا کنیم. گفتوگو یک کنش گفتاری و مستلزم مبادله مفاهیم از طریق سخن گفتن است. بعضی از بزرگان از گفتوگو در سکوت سخن گفتند و اینکه سکوت حاوی سخنانی است که به زبان نمیآید، ولی این معانی در حدود حداکثری مفهوم گفتوگو مینشیند و با آنچه از گفتوگو فهمیده میشود فاصله معناداری دارد. پس فقط کنشهای غیرگفتاری ما نیست که خارج از گفتوگو نیستند، بلکه بسیاری از کنشهای گفتاری ما هم گفتوگو نیست. مثلا میان طبیب و مریض، چوپان و رمه و نیز ولی و مولی گفتوگویی رخ نمیدهد، چون مناسبات آنها همتراز نیست.
گفتوگو سنتی دارد که وقتی از آن صحبت میکنیم، به آن سنت ارجاع میدهیم و آن سنتی است که حقیقت را در فضای میان اذهان جستوجو میکند و حقیقت را در ذهن و ضمیر و هستی یک فرد مشخص یا منبع مشخص جستوجو نمیکند، بلکه در فضاهای بین اذهان جستوجو میکند و راه کشف آن حقیقت گفتوگوست. انگار حقیقت یک فضای گشوده است که در آن غوطه میخوریم و از آن بیخبریم و حالا برای اینکه آن را قابل ادراک کنیم تکنیکهایی را کشف کردهایم. یک تکنیک خیلی قدیمی وجود دارد که شیوههای گفتوگو ذیل آن قرار میگیرد. وقتی از گفتوگو صحبت میشود، به سنت سقراط ارجاع داده میشود و اینکه ما نمیدانیم، ولی از طریق گفتوگوی ما نادانها چیزی نصیبمان میشود که به تنهایی نصیب ما نمیشود. این مفهوم پیوندی درونی و جداییناپذیر با امید دارد. ما به امیدی گفتوگو میکنیم و افق امید هیچ وقت به تمامی حاصل نمیشود.
برای اینکه رابطه و گفتوگو شکل بگیرد، فیلسوفان گفتوگو شرایطی را برمیشمارند، از جمله اینکه دو طرف گفتوگو حقیقتطلب باشند و تواضع معرفتی داشته باشند، یعنی هرچند من نمیدانم و میدانم شما هم نمیدانی، ولی اگر با شما گفتوگو کنم، ممکن است خیری به من برسد که بدون گفتوگو به من نمیرسد و این امر به شما شأنی میدهد که باید در برابر شما کرنش کنم. همچنین پرهیز از جزم و جمود و تعصب، روشهای تبلیغ و تلقین، تقلیدهای مقلدانه در برابر تقلیدهای محققانه، خودمحوری و شخصی کردن مباحثه، پرهیز از سرایت دادن نیکی و بدی شخص به درستی و نادرستی سخن او، عصبانیت، توهین، تهمت، تهدید و نیز تراز بودن صحنه گفتوگو از نظر مناسبات قدرت و مدارا از دیگر شرایط گفتوگوست؛ شخصی کردن مباحثه یعنی اگر به ایدههای من حمله میشود، آن را متوجه خودم بدانم.
اگر منتظریم شرایط فراهم شود تا گفتوگو کنیم، با یک خیال خام و سودای محال مواجهیم. این شرایط فراهمشدنی نیست، مگر اینکه به این امید به بازی گفتوگو بپردازیم که اگر این بازی خوب پیش برود، پارهای از این شرایط به عنوان نتیجه گفتوگو فراهم میشود. آنچه به عنوان شرایط گفتوگوی خوب مطرح میشود، اغلب نتیجه گفتوگوی خوب و ایدهآل است نه شرایط گفتوگوی خوب و ایدهآل. اگر همه این شرایط فراهم باشد، دو طرف گفتوگو نیازی به گفتوگو ندارند، چون مقصود حاصل است. ما گفتوگو میکنیم تا بخشی از این فهرست حاصل شود. اگر همه اینها حاصل است، سکوت باقی میماند و چیز خاصی برای گفتوگو باقی نخواهد ماند.
نمونههای تعلیمی گفتوگو در تاریخ فلسفه بین کسانی تحقق پیدا میکند که خطر میکنند و وارد گفتوگویی میشوند که دو طرف آن نابرابر هستند. دو طرف به یکدیگر این ظن را دارند که طرف مقابل پر از جزم و جمود و تعصب است و گشودگی به حقیقت ندارد. گفتوگو وقتی پیش میرود که ما تحمل کنیم که صدای طرف مقابل بالا برود و دچار سوء فهم شود و اتهامی را وارد کند و در عین حال ما پایمردی کنیم و گفتوگو را ادامه دهیم.
این شرایط مهم است به شرطی که آنها را بر خودمان تحمیل کنیم نه اینکه انتظار داشته باشیم دیگری این شرایط را به خودش تحمیل کرده باشد. نباید بگوییم تا زمانی که طرف مقابل تضمین ندهد که واجد این شرایط است، با او گفتوگو نمیکنم. به جای اینکه این انتظار را داشته باشیم باید آگاه باشیم آدمی که روبهروی من نشسته است کولهبار روانشناختی خودش را دارد و با همه کوتاهیهایش آمده است تا با من گفتوگو کند، ولی من باید دائم مراقبت کنم تا شرایط گفتوگو در من کم و کاستی نداشته باشد.
انتهای پیام