رحمان قهرمانپور، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل، در گفتوگو با ایکنا درباره نسبت سفر پوتین به تهران با سفر منطقهای بایدن گفت: خیلی نمیتوان سفر آقای پوتین به تهران را واکنشی در مقابل سفر منطقهای بایدن تلقی کرد. این سفر به منظور نشست سهجانبه سران آستانه در مورد سوریه بود که معمولا به صورت دورهای در پایتخت هر سه کشور برگزار میشود و بیشتر برای هماهنگی فعالیتهای این سه کشور پیرامون بحران سوریه است. در عین حال همزمانی این دو سفر لاجرم ذهنها را به سمت یک ارتباط میبرد و اگر هم واقعا ارتباطی وجود نداشته باشد میتوان تأثیر آنها را بر افکار عمومی سنجید.
وی افزود: سفر منطقهای بایدن نتوانست رضایت عربستان و امارات را جلب کند و لذا سفر پوتین به تهران میتواند با سفر بایدن به منطقه مقایسه شود و اتفاقا روسها دوست دارند این مقایسه انجام شود تا به کشورهای عربی این پیام را برسانند که در حالی که آمریکا به شما تضمین امنیتی نداده روسیه در سختترین شرایط سعی میکند روابط نزدیک خودش را با دوستانی مانند ایران و ترکیه حفظ کند. لذا شاید در عالم واقع ارتباط چندانی بین این دو سفر و زمانبندی آنها وجود نداشته باشد اما افکار عمومی این دو را در ارتباط با همدیگر تحلیل میکند.
قهرمانپور درباره اینکه آیا پس از جنگ اوکراین، تمایل روسها به راهبردی شدن روابط با ایران تغییر یافته و بیشتر شده است، گفت: واقعیت این است که روابط ایران و روسیه با مفهومی که از روابط استراتژیک سراغ داریم، قابل توصیف نیست. به عبارتی این روابط بیشتر بر پایه جنبههای سلبی بوده تا ایجابی و دو طرف به خاطر تنش با غرب به همدیگر نزدیک شدهاند. در حالی که تا سال 2010 که روابط خوبی میان روسیه و غرب وجود داشت، روسها در رابطه با ایران چندان حسن نیت نشان نمیدادند که نمونه بارز آن تأخیر در راهاندازی نیروگاه بوشهر بود.
این تحلیلگر ارشد مسائل منطقه بیان کرد: یکی از موارد توافق اوباما و مدودف این بود که روسیه تا زمان تعیین تکلیف مسئله هستهای ایران نیروگاه بوشهر را تکمیل نکند و روسیه هم این به این درخواست آمریکا عمل کرد یا روسیه با ارسال پرونده هستهای ایران از شورای حکام به شورای امنیت موافقت کرد. بنابراین روابط ایران و روسیه در طی سه دهه گذشته بیشتر مبتنی بر مؤلفههای سلبی بوده و دو کشور بیشتر به خاطر تهدیدات مشترک از جانب غرب، قفقاز و تروریسم به هم نزدیک شدهاند اما در مسئله نفت اختلافات جدی با هم دارند. پس به معنای مرسوم در سیاست بینالملل روابط میان ایران و روسیه، یک رابطه استراتژیک نیست.
وی ابراز کرد: به عبارتی حتی اگر دو طرف بخواهند که این رابطه را شکل دهند، به دلیل مشکلات اقتصادی که روسیه دارد، امکان تبدیل شدن این رابطه به یک رابطه استراتژیک زیاد نیست و نمونه بارز آن وضعیت کریدور شمال ـ جنوب است که با وجود گذشت بیش از 20 سال از این توافق هنوز این کریدور راهاندازی نشده است. در سایر موارد هم انبوهی از توافقات میان ایران و روسیه وجود دارد که اجرایی نشده و این به دلیل توان پایین اقتصاد روسیه است که در اروپا یک اقتصاد ضعیف محسوب میشود. لذا تا زمانی که روابط ایران و روسیه یک جنبه و هدف مشترک ایجابی پیدا نکند به همین شکل ادامه پیدا میکند و عمدتا در چارچوب تقابل با غرب تعریف خواهد شد.
قهرمانپور در پاسخ به این سؤال که پس چرا جمهوری اسلامی ایران تا این اندازه بر اطلاق عنوان راهبردی بر روابط با روسیه اصرار دارد، گفت: البته فقط ایران نیست که از روابط راهبردی سخن میگوید اتفاقا پس از جنگ اوکراین احساس نیاز روسیه به این نوع روابط بیشتر شده است. در شرایطی که روسیه تحت فشار است بسیار برای او مهم است که نشان دهد که با کشورهای مهم منطقه و نظام بینالملل مانند ایران، هند، ترکیه، اندونزی، آفریقای جنوبی و برزیل روابط بسیار خوبی دارد. اینها کشورهای بیطرف در جنگ اوکراین هستند که عیلرغم فشار آمریکاییها برای گرفتن جانب غرب در این جنگ، سعی کردند سیاست موازنه را در پیش بگیرند.
وی با اشاره به نمونه هند، اندونزی و ترکیه گفت: هند هم از روسیه نفت و مواد غذایی میخرد و هم در جلسه چهارجانبه «کواد» همراه با آمریکا، ژاپن و استرالیا برای مقابله با چین شرکت میکند. همچنین اندونزی علیرغم فشار آمریکا برای عدم دعوت از روسیه در اجلاس جی ـ 20 از وزیر خارجه روسیه برای حضور در این نشست دعوت میکند یا ترکیه حدود دو هفته پیش مذاکراتی با روسیه، اوکراین و سازمان ملل برای ایجاد یک کریدور برای صادرات مواد غذایی داشته است. اینها برای روسیه بسیار مهم است و روسیه برای آنکه مجبور نشود به سمت چین برود و به خواستههای چین تن بدهد باید بتواند از بازیگرانی مانند ایران، هند، اندونزی، آفریقای جنوبی و ... جهت کاهش فشار غرب استفاده کند و در گام بعد کمکم به نظام بینالملل برگشته و جایگاه خود را احیا کند.
این تحلیلگر ارشد مسائل منطقه درباره اینکه مجموعه تحولات اخیر منطقه، از جمله نارضایتی اعراب از سفر بایدن، میتواند چشماندازی برای بهبود روابط میان ایران و کشورهای عربی یا کاهش تخاصم دو طرف را پیش روی ما قرار دهد، گفت: این سؤال خوبی است که البته جواب امیدوارکنندهای ندارد. هر اقدامی نیازمند زمینهسازی است و در این مسئله هم با فرصتسوزیها و هم با بیاعتمادی عمیق تاریخی و فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی مواجه هستیم. از طرف دیگر در منطقه خاورمیانه نهادها و سازمانهای منطقهای کارآمدی که محل چانهزنی، لابی کردن، مذاکره و حل اختلافات کشورها باشد، وجود ندارد.
وی یادآور شد: نهادهایی مانند اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا، آ سه آن و دهها سازمان دیگر، محلی برای اعتمادسازی و کاهش منازعات هستند در حالی که در خاورمیانه دو سازمان منطقهای مانند اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد که اتحادیه عرب سالهاست در اختیار مصر است. در شورای همکاری خلیج فارس هم بین قطر و عربستان اختلافات زیادی وجود دارد و بالاتر از این دو نهاد سازمان همکاری اسلامی با انبوهی از اختلافات میان کشورها وجود دارد. لذا میتوان گفت در این منطقه ساختارها و نهادهایی برای حل اختلافات وجود ندارد.
قهرمانپور اظهار کرد: برای نمونه بیش از یکسال است ایران و عربستان با میانجیگری عراق در حال مذاکره هستند و برخی کشورهای منطقه نیز در حال رد و بدل کردن پیام میان دو طرف هستند اما هنوز مذاکرات به نتیجه مشخصی نرسیده است. زیرا هم ساز و کارهای حل اختلاف وجود ندارد و هم دیپلماتهای حرفهای که باید در سازمانهای منطقهای با یکدیگر مذاکره کرده و تبادل اطلاعات و چانهزنی کنند کم هستند. لذا مسئله تنها بیاعتمادی تاریخی، سیاسی و فرهنگی نیست بلکه ناکارآمدی نهادی نیز مؤلفه مهم دیگر است.
این تحلیلگر ارشد مسائل منطقه با اشاره به عدم ارتباط مطلوب جوامع منطقه با یکدیگر و اختلافات مذهبی، فرقهای و قومی گفت: این مؤلفه هم مزید برعلت شده است و به عبارتی هم دولتهای منطقه با هم دچار تعارض و کشمکش هستند و هم این تنشها را به سطح جوامع خود میرسانند و حتی جایی که دولتها میخواهند مقابل یکدیگر نرمش نشان دهند، جامعه به واسطه این مسائل قومی، مذهبی و زبانی اجازه چنین کاری را به دولتها نمیدهد. پس وجود یکسری نهادهای منطقهای کارآمد حل اختلاف و چانهزنی برای رسیدن به وضعیت کمتنش میان ایران و کشورهای عربی کاملا ضروری به نظر میرسد.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام