به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) شمسالملوک مصطفوی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی امروز 27 آذر، به بررسی و معرفی کتاب «من و جز من» غلامحسین ابراهیمیدینانی در موسسه حکمت و فلسفه ایران پرداخت. مصطفوی در آغاز سخنانش گفت: بحث من در فلسفه غرب بحثی جدی است و از این منظر به کتاب نگاه میکنم. در اندیشه غربی این بحث از دکارت به صورت جدی مطرح شد. من در دکارت جوهر روحانی، بسیط و مجرد است. دکارت به من به عنوان جوهر راه نمییابد اما صفت اندیشه این جوهر را باز میشناسد و این آغازگاهی برای رویکرد سوبژکتیویستی غرب شد.
وی ادامه داد: من استعلائی در کانت وحدت آگاهی را سبب میشود. این من از دسترس شناخت کانت خارج است. فیشته که استاد دینانی به او نزدیک است اساس هستی را من مطلق میداند. هم پدیدارشناسی آگاهی هم متافیزیک آگاهی در فیشته مبتنی بر من مطلق است. این پرسش فراروی دکتر دیانی است در درون این من مطلق یک من متنهای و یک جز من وجود دارد که با هم درگیرند، فیشته به این طریق میخواهد اختلاف نومن و فنومن کانتی را حل کند. از این رو تعین من مطلق طبیعت است که جز من متناهی و در مقابل من است. منظر فیشته اخلاقی است و ویژگی من را اراده میداند.
مصطفوی افزود: علیرغم اینکه فیشته معتقد بود که من میتوانم از سوبژکتیویسم خلاص شود، اما در آن مانده است. یکی از جدیترین اندیشمندان که در حوزه من وارد شده، هوسرل است. او انواع نگاهها به من را در فلسفه غرب بررسی کرده است. هیوم معتقد به جوهریت من نبود و آن را انباشت پدیدارها میداند. هوسرل به این نتیجه میرسد که من همان آگاهی است. اگر من آگاهی نبود ما باید میتوانستیم با یک تقلیل به من برسیم که نمیتوانیم این کار را بکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: من در فلسفههای اگزیستانس مطرح شده است. فیلسوف مهم اگزیستانس یعنی هایدگر با عنوان دازاین به من پرداخته است. هایدگر معتقد است که دیگری جزء مقومات من است و نیازی به اثبات دیگری نیست. در مقابل هایدگر سارتر قرار دارد. سارتر از منظری دیگر به دیگری نگاه میکند. کار سارتر پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی است. در دوره اول سارتر دیگری را دوزخ میداند، زیرا ما ناچاریم دیگری را بپذیریم. مسئله مهم این است که در عین نیازی که من به دیگری دارم، دیگری محدودکننده آزادی من است.
وی با بیان اینکه وارد حوزه پست مدرن نمیتوان شد، زیرا وقت زیادی میطلبد، گفت: نگاهها در فلسفه های غربی متفاوت است اما تمرکز روی بحث دیگری در فلسفه معاصر مسجل است. در بحث گفتوگوی بینافرهنگی بحث دیگری برجسته میشود.
مصطفوی ادامه داد: کتاب من و جز من چند محور زیادی دارد. یکی اینکه چرا به جای من از اسم ظاهر استفاده میشود، شکاف من و جز من، تفاوت من با انسان، چگونگی یگانگی من و انسان در ماهیت انسان. من بیش از آنکه اندیشه باشد، اندیشیدن است. نقد دیدگاه مادیمسلکان و نسبت میان معنی و من.
وی افزود: استاد در این کتاب می گویند من نه بدن است و نه روح زیرا ما می گوییم روح و نفس من. من بدیهی و غیرقابل مشاهده و بنابراین واحد و بسیط است. وجود من باعث می شود که من به ما شما و ایشان تصریح کنم. من آیینه هستی و واسطه ظهور مطلق است. جز من نوعی از خود بیگانگی انسان است. می فرمایند آیا بین جزمن و من دوگانگی وجود دارد؟ در بحث اتحاد عالم و معلوم ایشان این بحث را حل میکنند. چون عالم و معلوم متحدند، من و جزمن وحدت نسبی میتوانند داشته باشند. من همان اندیشیدن است. اندیشیدن نوعی کنش است بنابراین من فعلی است که انجام داده میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی افزود: ایشان در این کتاب تصریح میکند: من دروازه ورود به عالم حضور است و این عالم جز در من نمیتواند در عالم دیگری حضور داشته باشد. ایشان به من مطلق اشاره میکنند که بسیط مجرد است و هیچ قیدی را به خود راه نمیدهد.
مصطفوی با بیان اینکه نظرات استاد در این کتاب پرسشهایی را ایجاد میکند، گفت: حال باید از ایشان پرسید که این من چه نسبتی با من مطلق دارد؟ آیا من میتواند از خود تجربهای پیدا کند. ایشان گفتهاند با شهود این امکان وجود دارد؟ آیا این شهود مانند چیزی است که فیشته میگوید.
وی در پایان گفت: استاد میفرمایند من تشخص دارد و بنابراین هم کلی است و هم جزئی، این بسیار مهم است که وقتی میگوییم من مطلق است کلی و جزئی است و این نیاز به توضیح دارد. انسان چه نسبتی با من مطلق بسیط دارد؟ آیا انسان نسبت به وجود مطلق جز من حساب میشود؟ مضامین بسیار زیادی در این کتاب دکتر دینانی وجود دارد که میتواند دستمایه گفتوگو با فلسفه غرب باشد.