در حکمت شماره 107 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا يَلْحَقُ التَّالِى وَ إِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِى؛ ما تكيهگاه ميانهايم، عقب ماندگان به ما مىرسند و تندروان غلو كننده به سوى ما باز مىگردند».
نمرقه: بالشت، تکیهگاه، متکا؛ جمع آن نمارق است، در سوره غاشیه: «ونمارق مصفوفه...».
تالی: پیامد، دنباله،عقب افتاده، پس رو، دنباله رو، پی رو.
غالی: غلوکننده از حد در گذرنده، آنکه در حق علی(ع) یا یکی از ائمه غلو کند، جمع: غلات.
منظور از ما (نحن) در این سخن چه کسانی هستند؟ آنها چه ویژگیهایی دارند که به تکیهگاه تشبیه شدهاند؟ منظور از وسطی، میانه کدام دو حد است؟ تالیان و غلات، کندروان و تندروان چه خصوصیاتی دارند؟ اهمیت و نقش و ویژگیهای تکیهگاه چیست و نیاز ما به تکیهگاههای اخلاقی و ایمانی در این عصر و زمانه چگونه است؟
وقتی از لاک خود خارج میشوی و پای به عرصههای جدید و ناشناخته میگذاری یا وقتی در همان موضع و جایی که آن را درست و حق تشخیص دادهای و در آن قرار گرفتهای با حملهها و فشارها و سختیها مواجه میشوی، وقتی میخواهی ایستادگی کنی و عقب نروی و زمین نخوری، وقتی میخواهی قدم بعدی را برداری و جلو بروی و حرکت کنی وقتی... در همه این اوقات باید تکیه گاهی فراهم کنی، باید جایی باشد که پشتت را به آن بدهی، زمینی باشد سفت و محکم که زیر پایت نلرزد و فرو نریزد، جایی که قدم قبلیات به آن تکیه کند تا قدم بعد را برداری و ... اینها همه جلوههایی از ضرورت تکیهگاه است، ایستادن و مقاومت و رفتن و حرکت مستلزم تکیه گاه است.قلبها هم نیازمند تکیهگاهاند، زیرا هم باید استوار باشند و نلرزند و هم باید عبور کنند و فراتر بروند. حفظ و استواری بر ایمان وحرکتی که با باز شدن و گسترده شدن و عشق ورزیدن رخ میدهد، قلب را هم نیازمند تکیه گاه میکند. ذهن و فکر هم نیازمند تکیهگاه است چون اعتقاد هم باید استوار بماند و فراتر برود. تعادل و ایستایی و حرکت و پویایی هر دو دلایل نیاز به تکیهگاهاند. اگر انسان میخواهد تا تعادل فکری و اخلاقی و ایمانیاش را حفظ کند و اگر میخواهد تا در همه این عرصهها درجا نزند و حرکت کند، اگر میخواهد تا باک اش از تغییر روزگار و تغیُّر مردمان نباشد، نیازمند تکیهگاه است.
در عالم طبیعی و در جهان فیزیکی تکیهگاهها از جنس همان عالماند و سپهر عقل و ایمان و عشق نیز تکیه گاههایی از جنس خود میطلبند از جنس انسان. تکیهگاه باید خود، استوار باشد و ظرفیت تحمل تکیه دهنده به آن را داشته باشد و پایدار باشد و درنرود و نلرزد و نلغزاند و ...تکیهگاههای انسانی نیز باید خاضعانه خود را در اختیار بگذارند و جا خالی نکنند و درنروند و نلرزند و نلغزند و نلغزانند. وقتی آنان که باید تکیه گاه باشند به اندک قدرتی یا شهرتی یا ثروتی فریفته میشوند و میلغزند (تق شان در میآید) قطعاً پای آنانی که به آنها تکیه کردهاند نیز خواهد لغزید و قلبهایشان و ایمانشان نیز به همچنین. چه تصویر ترحم انگیزی است، تصویر نسلی که تکیهگاهش از دست رفته باشد؛ بیپناه و رها و اسیر بادها و روزها و روزمرگیها، بدون قدرت ایستادن و حرکت اختیاری، سرگردان با باد!
علی(ع) در اینجا دارد به ما نشانی این تکیهگاههای اصیل و پایدار و ماندگار را میدهد. چندان کار سختی نیست که این نشانههای ماندگار را که در طول تاریخ اعتقادی ما ثابت ماندهاند و خود را اثبات کردهاند تشخیص بدهیم. این خاندان نورانی و آنها که به آنان تکیه کردهاند و خود نیز تکیه گاه شدهاند. صفی از تکیه گاههای پایدار بهوجود آوردهاند، گویی نمارق مصفوفه بهشت جلوهای از این تکیهگاهی آنان است که بهشتیان را آرامش و انس و قرار میبخشد.
اما تا ما نیاز به حرکت را نیافته باشیم و راه نیافتاده باشیم نیاز به تعادل وتکیه گاه را هم نخواهیم یافت. آنها که عقب ماندهاند ضرورت جهت یافتن و خروج از دایره بسته تکرار در این سرای کوچک و ناچیز را درنیافتهاند و فریفته آن شده و به آن خو کردهاند و آنها که از امام جلو زده اند و نسبت به او دچار غلوشدهاند نیز به همان میزان نمیتوانند از این تکیه گاههای مطمئن برای رشد و بالا رفتن و تعادل خویش استفاده کنند. تصویر اغراقگونه از امامان نمیتواند تکیه گاه اخلاقی، اعتقادی یا روحی هیچ کس قرار گیرد. این هر دو دسته باید به این نقطه وسط این تکیه گاه در میانه این نردبانهای هستی برسند و با این وسایل تعبیه شده در دل هستی بالا روند. در این سخن افعال مضارع امدهاند (یلحق؛ یرجع) یعنی این سخن پیامش به همه ماست و پیامی است به امروز و فردای ما.
یادداشت از داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام