كیفیت ولادت حضرت على(ع) همانند اوصاف و شمائلش بىنظیر بوده و در تاریخ بشریت كسى همانند او دیده نشده است!
«فاطمه بنت اسد» مادر گرامى امام علی(ع) در حالى كه مانند سایر مردم، خانه كعبه را طواف مىنمود درد زایمان وى را فراگرفت و در میان زائران خانه خدا در حالى كه به شدت متاثر بود مناجاتى با صاحب كعبه كرد و گفت:
پروردگارا! من به تو و به تمام پیامبران و سفیران آسمانى و كتابهاى آنان ایمان دارم، تو می دانى كه من به «خلیل الله» حضرت ابراهیم ایمان داشته و آئینش را با جان و دل می پذیرم، تو را به بنیانگذار بیت، و عظمت كعبه، و به احترام این مولود عزیزى كه در شكم دارم،و او پیوسته با من انس گرفته و تكلم می نماید، این ولادت را برایم آسان گردان.
دعاى فاطمه مستجاب شد و ناگاه تماشاگران مشاهده كردند كه خانه خدا از سوى جنوب شرقى(باب مستجار) باز شد و فاطمه وارد كعبه گشت و دیوار باز شده آن بهم پیوست، و تا سه روز در شریفترین مكان گیتى مهمان خدا شد، و نوزاد خود را به كمك ماموران الهى و حوریان بهشتى به دنیا آورد و مردم تماشاگر، این قضیه شگفت انگیز را دهان به دهان به گوش مردم مكه رساندند، و جمعیت انبوهى دور كعبه گرد آمده و منتظر نتیجه آن بودند، و حتى متصدیان و كلید داران كعبه هر چه تلاش كردند، نتوانستند در كعبه را باز كنند، و لذا جمعیت فراوانى از رفتن به خانه و كار و كسب خود بازمانده و با شوق و ولع شدید مىخواستند با میهمان كعبه دیدار كنند.
سه روز از این جریان تاریخى گذشت ولى هنوز خبرى از آن به دست نیامد، روز چهارم ناگاه دیوار كعبه از همان مكانى كه قبلاً باز شده بود، دوباره باز شد، و در حالى كه چشمان مردم خیره شده بود «فاطمه بنت اسد» مادر گرامى امیر المؤمنین ـ با حالتى شادان و خوشحال از كعبه خارج گشت و مردم تماشاگر دیدند فاطمه مولودى را به بغل گرفته كه نور در چهرهاش متجلى است، آنگاه خطاب به حاضران فرمودند:
اى مردم! خداوند از میان زنان مخلوقاتش مرا برگزید و مرا بر زنان ممتاز گذشته برترى داد، اگر«آسیه» به طور مخفى خدا را پرستش كرد... و اگر«مریم» در هنگام زایمانش از درخت خشكیده رطب چید، خداوند مرا بر آنان و تمام زنان عالمیان در گذشته مقدم داشت، زیرا من فرزندم را در خانه خدا به دنیا آوردم!! و سه روز در آنجا مهمان خدا بودم! و از میوه هاى بهشتى و طعام مخصوص الهى پذیرایى مىگشتم!! و هنگام خروجم از كعبه خطاب رسید: «اى فاطمه! نام مولود كعبه را 'على' بگذار و من«على اعلى» هستم، من فرزندت را از قدرتم آفریدم، او در بالاى این كعبه اذان می گوید و بتها را از آنجا پاك مىكند، او پیشواى این امت بعد از حبیب من«محمد صلى الله علیه و آله»است، خوشا به حال كسى كه او را دوست داشته و یارىاش نماید، واى بر كسى كه وى را نافرمانى نموده و حقش را تباه سازد.
«فاطمه بنت اسد» چون ازكعبه ا فرزند عزیزش خارج گشت، نخست پدرش حضرت ابوطالب از آنان استقبال نموده و میوه دلش را در آغوش گرفت، مولود كعبه در همان لحظات آغاز زندگىاش خطاب به پدر ارجمندش گفت: «السلام علیك یا ابتاه و رحمة الله و بركاته» و ابوطالب نیز جواب سلام على را داده و او را مورد نوازش قرار داد.
سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ابوطالب شد، و على را در آغوش كشید، و چون چشمان على به چهره مبارك رسول خدا افتاد، به حركت آمده و تبسم كرد، و با چهرهاى خندان گفت: «السلام علیك یا رسول الله و رحمة الله و بركاته»، و آنگاه به دستور رسول اكرم صلى الله علیه و آله شروع به خواندن كتابهاى آسمانى كرد، و از صحف آدم و نوح و ابراهیم آغاز نمود و آیاتى را از زبور و تورات و انجیل قرائت كرد، و در پایان از اول سوره «مؤمنون» تا آیه دهم را با آهنگ زیبا تلاوت فرمود، و بدین طریق عظمتخود را به جهان انسانیت نشان داد، و رسول اكرم صلى الله علیه و آله را خوشحال و خشنود ساخت.
تا جایى كه پیامبر خدا(ص) در مورد على علیه السلام فرمودند: ' لقد ولد لنا اللیلة مولود یفتح الله علینا به ابوابا كثیرة من النعمة و الرحمة' یعنی همانا خداوند متعال براى ما در این ایام فرزندى عطا فرمودند كه در سایه او درهاى زیادى از نعمت و رحمت الهى به روى ما گشوده مىگردد.
امیرالمؤمنین على علیه السلام تا سن سه سالگى در خانه خویش و در كنار پدر و مادر خود زندگى مىكرد، و بسیار مورد تكریم و احترام آنان بود، زیرا على علیه السلام علاوه از نظر فرزندى كه محبوب والدین خویشتن بوده است، كمالات و غرایب آن حضرت، از قبیل سخن گفتن در شكم مادر، باز شدن دیوار كعبه به احترام وى، سلام به پدر و مادر و تمام انبیاء الهى به ویژه به رسول خدا، تلاوت قرآن و سایر كتابهاى آسمانى در حضور رسول گرامى اسلام هنگام تولد، همه و همه موقعیت امیر المؤمنین علیه السلام را در میان مردم به ویژه خانواده اش دو چندان كرده بود، لذا پدر بزرگوارش در میهمانى تولد «مولود كعبه» همه مردم مكه را به ولیمه او دعوت نمود، و تعداد زیادی شتر و گاو و گوسفند عقیقه كرد...
على علیه السلام از نظر تربیت خانوادگى فوق العاده بالا و چشمگیر بود، و نیازى به مراقبت افراد عادى نداشت هر چند پدر او رئیس قبائل مكه و متصدى اموركعبه بود و در میان مردم موقعیت بى نظیرى داشت و روى همین ویژگی ها بود كه پدر او پس از بعثت رسول خدا قویترین حامى و یاور رسول الله(ص) در برابر دشمنان و بد اندیشان به حساب مىآمد...
و مادرش«فاطمه» نیز از زنان پاكدامن و اسوه حقیقت و ایمان به شمار مىآمد، و نخستین زنى است از زنان عالم كه پس از«خدیجه كبرى» به رسول خدا ایمان آورد.
آرى امیر المؤمنین هر چند در دوران كودكى به سر مىبرد، ولى از نظر كمالات انسانى و سجایاى اخلاقى و عصمت و سایر فضائل لازم، هیچگونه كمبودى نداشت، ولى هر چه هست آن حضرت نیاز به كمالات بیشترى داشت و باید از سر چشمه «وحى» تربیت و تعلیم او تضمین مىگردید، و جز آغوش پیامبر و آن مربى دلسوز و واسطه بین خدا و خلقش، كسى دیگرى هر چند ابو طالب و فاطمه بنت اسد(دو گوهر گرانبها) هم باشند نمىتوانند كمالى بر كمالات على علیه السلام بیفزایند.
به اعتقاد شیعه و پیروان مكتب به حق ولایت، على امیرالمؤمنین و یازده فرزند گرامیش به ترتیب جانشین بلا فصل رسول خدا(ص) و خلیفه الهى در عالم خلقت مىباشند، و موظفند علاوه بر حفظ دین و سایر وظایف مهم دیگر، رهبرى و تربیت صحیح توده هاى مردم را بر عهده گیرند، بنابراین تربیت خود آنان باید از طریق خدا و منبع وحى صورت گیرد و با آداب الهى و تربیت پیامبر بزرگ اسلام(ص) متخلق و مؤدب گردند. در این زمینه روایت شده كه پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: من تربیت یافته خدا، و على تربیت یافته من است.
یعنى رسول خدا بطور مستقیم با آداب الهى تربیت مىگردد، و امیر المؤمنین على علیه السلام نیز با همان آداب خداوندى، منتهى از طریق پیامبر عزیز اسلام تربیت مىشود.
در حدیث دیگری می خوانیم كه امام علی(ع) می فرمایند: همانا رسول خدا با آداب الهى مؤدب گردیده، و او نیز مرا با همان روش تربیت نموده، و من هم وظیفه دارم مؤمنین و پیروان خویش را به همان كیفیت پرورش داده، و ارزشهاى واقعى را ترویج نمایم.
بدین بیان تربیت و ادب مولاى متقیان از طریق منبع وحى و رسالت پیامبر خدا(ص) صورت گرفته است. از اینرو على(ع) تجسم ادب الهى و رسول او مىباشد، و سعى دارد دیگران را نیز با همان ارزشها رهبرى فرماید.
چون على علیه السلام متولد گردید و پیامبر خدا خود را به وى رسانید، آن حضرت خطاب به مادر على علیه السلام فرمودند: گهواره على را در كنار رختخواب من قرار دهید، و پیامبر گرامى شخصا بیشتر امور تربیتى على علیه السلام را بر عهده گرفت، هنگام نیاز، آن فرزند كعبه را شستشوى مىداد، و در شیر خوردنش كمك مىكرد، و براى اینكه آن طفل را بخواباند گهوارهاش را حركت مىداد، و با آهنگ دلنواز براى وى مىخواند، و گاهى به سینهاش مىگرفت و مىفرمود! این كودك برادر من است، او را به یاورى و ولایت و پناه و پناهندگى برگزیدهام او امید و پشتوانه من است، این فرزند عزیز و نوزاد گرامى جانشین و وصى من و شوهر دخترم و امین وصایایم و خلیفهام بعد از من خواهد بود.
رسول خدا هرگز وى را از خود دور نمىگذاشت، و هر كجا مىرفت على علیه السلام را با خود مىبرد، و حتى هنگام رفتن به كوهها و دشت و دره ها پیوسته مولود كعبه را همراه داشت.
همچنین نقل شده چون خشكسالى و قحطى عجیبى در جزیرة العرب پدیدار گردید، حضرت ابو طالب با داشتن مسئولیت اجتماعى و عائله مندى زیادى در مضیقه مالى قرار گرفت. پیامبر خدا(ص) به عموهای خود، حمزه و عباس فرمودند: بیائید هر كدام یكى از فرزندان ابو طالب را به خانه خود منتقل كنیم تا زحمت بار زندگى را از دوش وى بكاهیم. آنان نیز پذیرفته و به خانه ابو طالب آمدند و در نتیجه حمزه «جعفرطیار» ، و عباس «طالب» را برگزیدند، و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نیز على را برگزیدند و فرمودند: من كسى را برگزیدم كه خداوند او را براى من در مورد شما برگزیده است.
ابن عباس می گوید: رسول خدا(ص) درجاى نماز خود نشسته و گروهى از مهاجر و انصار نزد ایشان بودند كه جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: اى محمد، حضرت حق تو را سلام مىرساند و می فرماید: على را فراخوان و او را مقابل خود بنشان. جبرئیل علیه السلام به آسمان بالا رفت، پیامبر(ص) على را فراخواند و مقابل خود نشاند.
جبرئیل بار دیگر فرود آمد و طبقى از خرما همراه داشت، آن را میان آن دو نهاد و گفت: بخورید. هر دو خوردند، سپس طشت و ابریقى حاضر ساخت و گفت: اى رسول خدا ـ كه درود خدا بر تو و خاندانت باد ـ خداوند تو را امر مىكند كه آب بر دست على بن ابى طالب بریزى. پیامبر(ص) فرمود: گوش به فرمان و مطیع خدایم و آنچه پروردگارم فرموده انجام مىدهم.
ابریق را برگرفت و ایستاده آب بر دست على بن ابى طالب علیه السلام مىریخت . على علیه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، من سزاوارترم كه آب بر دست شما ریزم، فرمود: اى على، خداوند مرا بدین كار دستور داده است. آن گاه هر چه آب بر دست على علیه السلام مىریخت قطرهاى از آن در طشت نمىچكید. على علیه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، نمىبینم كه چیزى از آب در طشت بریزد؟! فرمود: اى على، فرشتگان در گرفتن آبى كه از دست تو می چكد با هم مسابقه مىدهند و با آن چهره خود را می شویند و بدان تبرك مىجویند!
نقل شده كه پیامبراكرم(ص) داخل خانه فاطمه علیها السلام شد و فرمود: اى فاطمه، امروز پدرت میهمان توست. فاطمه علیها السلام گفت: پدر جان! حسن و حسین از من خوراكى خواسته اند و من چیزى نداشتم كه براى خوردن به آنان دهم. سپس پیامبر(ص) داخل شد و در كنار على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست و فاطمه سرگردان مانده بود و نمىی دانست چه كند!
پیامبر(ص) به آسمان نگریست كه جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: اى محمد، خداى برتر و والا سلامت مىرساند و تو را تحیت و گرامیداشتى ویژه مىفرستد و گوید: به على و فاطمه و حسن و حسین بگو كه از میوه هاى بهشت چه میل دارند؟ پیامبر(ص) یك یك آنان را صدا زد و فرمود: خداوند دانست كه شما گرسنه اید، اینك از میوه هاى بهشت چه میل دارید؟
آنان به خاطر شرم از پیامبر(ص) لب فرو بستند و پاسخى ندادند. حسین علیه السلام گفت: پدرم اى امیر مؤمنان، مادرم اى سرور زنان بهشت و برادرم اى حسن پاك، آیا اجازه مىدهید كه من از میوه هاى بهشت برگزینم؟ همه گفتند: اى حسین، بگو كه به انتخاب تو خشنودیم. حسین گفت: اى رسول خدا، به جبرئیل بگو ما خرماى تازه میل داریم. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا این را مىی داند. آن گاه فرمود: اى فاطمه، برخیز و به داخل اتاق برو و آنچه آنجا هست بیاور. فاطمه علیها السلام به داخل رفت، طبقى دید از بلور كه حولهاى سبز بر روى آن كشیده شده و در آن خرماى تازه در غیر فصل خود قرار دارد. پیامبر(ص) فرمود: اى فاطمه، این از كجاست؟ گفت: از سوى خدا، كه خداوند هر كه را خواهد بىحساب روزىمىدهد.
پیامبر(ص) برخاست و آن را گرفت و نزد همه نهاد و سپس بسم الله گفت و یك دانه خرما برداشت و در دهان حسین نهاد و فرمود: گوارایت باد اى حسین. سپس دانه دیگرى برداشت و در دهان حسن نهاد و فرمود: گوارایت باد اى حسن. آن گاه دانه سوم را برداشت و در دهان فاطمه نهاد و فرمود: گوارایت باد اى فاطمه. و دانه چهارم را برداشت و در دهان على نهاد و فرمود: گوارایت باد اى على. آن گاه دانه دیگرى به على داد و می فرمود: گوارایت باد اى على. آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برخاست و دوباره نشست، سپس همگى از آن خرما خوردند، چون دست كشیدند و سیر شدند ظرف خرما به فرمان خدا به آسمان بالا رفت .
فاطمه علیها السلام عرض كرد: پدر جان، امروز كار شگفتى از شما دیدم! فرمود: اى فاطمه خرماى اول را كه در دهان حسین نهادم و گوارا بادش گفتم بدان جهت بود كه شنیدم میكائیل و اسرافیل مىگفتند: گوارایت باد اى حسین، من هم با آنان موافقت كردم. خرماى دوم را كه در دهان حسن نهادم شنیدم جبرئیل و میكائیل گوارا باد گفتند من هم به موافقت آنها گفتم. خرماى سوم را كه در دهان توـ اى فاطمه ـ نهادم شنیدم كه حور العین با سرور و شادى در حالى كه از بهشت به سوى ما سركشیده بودند گوارا باد مىگفتند، من نیز به موافقت آنان گفتم. خرماى چهارم را كه در دهان على نهادم ندایى از سوى خداى سبحان شنیدم كه گوارا باد مىگفت، من نیز به موافقت او گفتم. سپس چند دانه پى در پى به على دادم و پیوسته صداى خداى سبحان را مىشنیدم كه گوارا باد مىگفت. به همین دلیل براى تجلیل پروردگار عزت برخاستم، و شنیدم كه مىفرمود: اى محمد، به عزت و جلالم سوگند كه اگر از این لحظه تا روز قیامت به على دانه خرما مىدادى منهم بلاانقطاع به او گوارا باد مىگفتم.
او بنده خداست ولى محبوبترین آنهاست. زیرا او بیشترین و خالصانهترین عبادات را در بین امت داشت. گویند اینكه او را ابو تراب نامیدهاند بدان خاطر است كه او عبادات و نمازهاى فراوان انجام مىداد و پیشانیش همه گاه خاك آلود به علت سجدههاى طولانى و مكررش بود!
«ام ایمن» مرغى را بریان كرده و براى رسول صلى الله علیه و آله آن را هدیه آورد و عرض كرد اى رسول خدا، من خود این مرغ را تهیه كرده و خود آن را پختهام و براى شما آوردهام. پیامبر(ص) آن هدیه را قبول كرد و دعا كرد: خداوندا محبوبترین بندگانت را برسان كه در این غذا با من هم سفره شود. در همان لحظه صدای در زدن آمد. «انس» با این آرزو كه خدایا این محبوب از انصار باشد در را باز كرد، دید على علیه السلام است. عذر آورد كه پیامبر فعلا سرگرم كار است و كسى را نمىپذیرد. بار دیگر دعاى پیامبر صلى الله علیه و آله و صداى در بلند شد و انس در را باز كرد و على بود و همان عذر را ذكر و على را رد كرد.
بار سوم در زدند و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود اى انس، در را باز كن، تو اول كسى نیستى كه قومت را دوست مىی دارى. او از انصار نیست. انس می گوید این بار رفتم و على علیه السلام را آوردم و او با پیامبر صلى الله علیه و آله هم سفره و هم غذا شد.
انتهای پیام