به گزارش ایکنا از بوسنی و هرزگوین، «اسد» جوانی مؤمن و درس خوانده علوم اسلامی بود و در مسجد فعالیت میکرد. همانجا با «مهیرا» آشنا شد و سال ۲۰۰۷ ازدواج کردند.
چند سال اول همه چیز عالی بود تا آنکه بعد از به دنیا آمدن فرزند دوم ناگهان اوضاع دگرگون شد.
یک روز صبح بعد از مراسم عید فطر معلوم شد که اسد ناگهان به بیماری ام اس پیشرونده مبتلا شده و به سرعت تمام حرکت خود را از دست خواهد داد و ...
اما این پایان ماجرا نبود، بلکه آغاز داستان عاشقانههای اسد و مهیرا بود. داستان ایمان، امید به آینده، امید به رحمت و آمرزش خدا و باور به قیامت.
دو سال پیش مهیرا و اسد با وجود همه سختیها به حج رفتند و چه داستانهایی که از حجشان ندارند. چندی پیش بعد از یک دهه بیماری با کمک خیّران، خانهشان به آسانسور مجهز شد و مهمیرا گفت دیگر برای ادامه زندگی غمی ندارد.
اسد و مهیرا امروز نماد عشقورزیدن هستند. سفر میروند و برای فرزندانشان و جامعه، عشق تولید میکنند و از هر فرصتی برای امید دادن بهره میبرند. آنها کارخانه تولید امید برای بوسنیاییها شدهاند.