وی افزود: این پیام آن است که «استِعمالُ العَدلِ و الإحسانِ مُؤْذِنٌ بِدَوامِ النِّعمَةِ و لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ احسان و عدالت عامل دوام و بقای نعمتهای خداوند است؛ زیرا در نهایت حول و قوهای جز قدرت الهی نیست و انسان باید در برابر خداوند تسلیم باشد.
جلالی بیان کرد: این تعابیر یعنی عدل و احسان در قرآن هم به دفعات متعدد بیان شده است آن هم با همین معنایی که امام رضا(ع) از آن برداشت فرمودهاند، خواجه نصیر طوسی در اخلاق ناصری هم به این مسئله توجه کرده و با استناد به فرمایشات امام رضا(ع) و دیگر ائمه(ع) آورده است که دو چیز هست که امکان تشکیل یک تمدن را در جامعه فراهم میکند که اگر این دو چیز نباشد تمدن در جامعه ایجاد نخواهد شد.
مدیر گروه سادات و مفاخر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، اضافه کرد: اولین چیزی که منشا شکلگیری تمدن است عدالت است و عدالت هم برخورد متواضعانه و منصفانه با همه افراد و جنسیتها و اقوام در یک سرزمین است؛ وقتی مسئولین و صاحبان قدرت بر مبنای عدالت با مردم برخورد کردند سبب رشد آنها را فراهم میکنند و هیچ چیزی مانند ظلم سبب نابودی جامعه نمیشود؛ ظلم باعث تحقیر انسانها و ایجاد تعارض شدید میان آنها میشود.
وی اضافه کرد: ظلم باعث تقویت جهل میشود و مجموعه عوامل منفی که از نبود عدالت ایجاد شود دست به دست هم داده و مانع ایجاد تمدن میشوند؛ در سایه عدالت امکان عبور از تضادهای حاکم بر یک جامعه فراهم میشود و در غیر این صورت تضادهای حاکم سبب عقبماندگی انسان و جامعه خواهد شد.
جلالی اظهار کرد: تضادهای طبیعی در وجود انسانها به گونهای است که خداوند، انسان را در مظان آزمایش قرار داده است؛ انسانی میتواند بر قوانین طبیعت چیرگی یابد و آنها را در اختیار خود بگیرد که بتواند تواناییهای درونی خود را متعادل کند. انسانی که شهوات و غضب، طمع و خشونت بر او حاکم شود و انسانی که چنین نیروهایی در وجود او زبانه بکشد نمیتواند به عدالت و توازن نزدیک شود و تعامل کند؛ چنین فردی تمامیتخواه میشود و دوست دارد همیشه بر زیردستان غلبه یابد و وقتی چنین چیزی در جامعه ایجاد شد هیچکس به حق خود قانع نخواهد بود.
وی اضافه کرد: در صورت نبود عدالت و انصاف، جامعه از دایره رقابت با جوامع دیگر کنار زده شده و رشد نمییابد و در چارچوب تضادهای نهفته در خود باقی میماند؛ البته خواجه نصیر فرموده است چیزی که بالاتر از عدالت میتواند منشا تمدن باشد محبت است؛ وی محبت را از احسان گرفته است؛ افراد محسن به افرادی گفته میشود که نیکوکار باشند. وقتی در حق دیگران محبت کنیم در دیدگاه خواجه نصیر، این مهرورزی بر اساس جبر نیست و براساس کششهای درونی است. در مهرورزی جبریتی وجود ندارد برخلاف عدالت که انسان عدالتخواه باید بر جبرهای مختلفی غلبه پیدا کند و یکی از جبرها، جبرهای اجتماعی است، بنابراین بسیاری از مظالم در جامعه ایجاد میشود و انسان باید با ارباب قدرت و قدرتطلبان ستیز کند.
وی افزود: از منظر خواجه نصیر و برگرفته از کلام امام رضا(ع) احسان بالاتر از اجرای عدالت و با تمایل افراد سازگارتر است لذا اگر بخواهیم تمدنی بسازیم که افراد نگران منافع همدیگر باشد باید محبت و مهربانی را ترویج و به فرهنگ عمومی تبدیل کنیم؛ البته تنها مهربانی انسان به انسان نیست بلکه منشا اصلی مهربانی در فرهنگ قرآن این است که انسان نسبت به خدا محبت داشته باشد به گونهای که این محبت نقش اول را ایفا کند؛ یعنی بالاترین محبت در قلب انسان باید متعلق به خداوند باشد.
مدیر گروه سادات و مفاخر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی تصریح کرد: در قرآن فرموده است يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ؛ خدا انسانهای مؤمن را دوست دارد و آنها هم دوستدار خداوند هستند؛ وقتی این محبت در انسان نسبت به خدابه بالاترین حد رسید از فیض آن بقیه موجودات هم بهرهمند خواهند شد؛ انسان نسبت به سایر مخلوقات و حتی حیوانات و نباتات و طبیعت نمیتواند بی تفاوت باشد و به این ترتیب در کانون یک تمدن مهربانانه و مبتنی بر محبت عشق انسان به خدا و موجودات وجود دارد.
وی اضافه کرد: بازتاب این مهربانی در زندگی فردی و اجتماعی و در حیات طبیعی دیده میشود؛ امروز به اندازهای که طبیعت را به تباهی بکشانیم و آلوده نگه داریم و پسماندها را پخش میکنیم به همین اندازه که ما نسبت به طبیعت بی تفاوت باشیم طبیعت هم به ما خشم خواهد کرد و امروزه بخواهیم و نخواهیم با خشم طبیعت روبرو هستیم. پس بنابراین لازم است جامعه و شهر و خانوادهای بسازیم و درونی برای خود تدارک ببینیم که خشم و نفرت و طمعورزی و غیظ و غضب و حیلهگیری لانه کند بلکه باید عشق و محبت در دل ما لانه کند.
جلالی در پایان بیان کرد: فواید چنین صفاتی به همه افراد جامعه میرسد و چنین جامعه ای خودبخود در معرض رشد و پویایی قرار میگیرد و ما با احسان به دیگران زمینه رشد خود و آنها را فراهم کرده و آنها هم جزء محسنین میشوند و سبب رشد همه جامعه خواهد شد و این تعامل و تعاطی است که تمدن ساز خواهد بود.