به گزارش ایکنا از اصفهان، مریم تفنگچی، روانشناس و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش عالی هشت بهشت اصفهان در لایو اینستاگرامی مرکز مشاوره بامداد با عنوان «تکههای من»، اظهار کرد: یک روان سالم زمانی شکل میگیرد که سبک زندگی ما، انعطافپذیر باشد، سعی در حذف افکار و باورهای منفی داشته باشیم، روابطمان باکیفیت باشد و روابط مخرب را حذف کنیم. در این صورت است که زندگی شاد و لذتبخشی خواهیم داشت.
وی با بیان اینکه شخصیت انسان از سه تکه تشکیل میشود، گفت: پژوهشگران این تکهها را والد، بالغ و کودک نامگذاری کردهاند. منظور از والد، حالت یا تکهای از شخصیت ماست که آن را از پدر و مادر خود آموختهایم و همراه خودمان تا بزرگسالی میآوریم. کسی که حالت والد در شخصیتش فعال است، رفتار والدگرانه دارد، یعنی اخم و نصیحت میکند و البته میتواند حامی نیز باشد.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش عالی هشت بهشت اصفهان افزود: تکه بالغ زمانی فعال میشود که فرد در مواجهه با هر مسئلهای، به حل آن میپردازد، منطق را رعایت میکند، دائماً به سؤالهایی از این دست پاسخ میدهد که چه چیزی، چگونه و چرا به وجود آمد، طی پاسخ به این سؤالها دنبال راهحل میگردد و اگر والد بگوید یک چیز خوب است یا بد، به تحلیل انجام دادن یا ندادن آن میپردازد.
وی اضافه کرد: زمانی که تکه سوم یا کودک در شخصیت ما فعال است، میخندیم، هیجانهای خود را بروز میدهیم، فیلم و فوتبال تماشا میکنیم، سروصدا راه میاندازیم، شادی میکنیم و... . در واقع، کودک آن بخش از شخصیت ماست که سرشار از هر احساس و هیجانی است.
تفنگچی بیان کرد: وقتی تکه والد در شخصیت ما فعال باشد، ممکن است یک والد حامی مثبت باشیم، یا یک والد حامی منفی و حتی والد سرکوبگر، انتقادکننده و مستبد. برای مثال، وقتی کسی با مشکلی مواجه است و میخواهیم به او کمک کنیم، اگر هدفمان فقط کمک کردن به او باشد، یک والد حامی مثبت خواهیم بود، ولی اگر هدف ما از کمک کردن این باشد که کار را از دست آن شخص خارج کنیم، یا سود شخصی خودمان را در نظر بگیریم، والد حامی منفی خواهیم بود. زمانی هم که یک مدیر بر سر کارمندان و زیردستان خود فریاد میکشد، والد سرکوبگر و مستبد در شخصیت او فعال شده است.
وی اضافه کرد: تکه کودک نیز میتواند مطیع مثبت، مطیع منفی، طبیعی مثبت و طبیعی منفی باشد، مثلاً کسی که کودک مطیع مثبت در شخصیت او فعال است، از کودکی یاد گرفته کارها را به شیوه مخصوصی انجام دهد که در بزرگسالی نیز از آن استفاده و مشکلاتش را حل میکند. وقتی کسی رفتاری دارد که شاید در کودکی خوب باشد، ولی از یک بزرگسال انتظار آن نمیرود، کودک طبیعی منفی خواهد بود. گاهی ممکن است کودک شخصیت ما احساسات خودش را نادرست بروز دهد، مثل بزرگسالی که به توجه و محبت نیاز دارد، ولی میخواهد با قهر کردن و آزار رساندن به دیگران این نیاز خود را برطرف کند. گاهی نیز کودک شخصیت ما احساسات و هیجاناتش را بهموقع و مثبت بروز میدهد که کودک طبیعی مثبت خواهد بود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: تکه بالغ را نمیتوان جزءجزء کرد، چون دائماً در لحظه حال حضور دارد، همه چیز را تجزیه و تحلیل میکند و هر کاری را به راحتی انجام نمیدهد. اگر اجزای تشکیلدهنده شخصیتمان را بشناسیم، بر کیفیت عاطفی روابطمان تأثیر زیادی خواهد داشت. ممکن است کسی معتقد باشد که باید تکه کودک را از شخصیت حذف کنیم تا رفتارهای نادرست نداشته باشیم، ولی اگر این کار را انجام دهیم، نتیجهاش این خواهد بود که در زندگی ما فقط منطق، نصیحت و حمایت حاکم است و شادی جایی ندارد. از طرف دیگر، اگر تکه والد را از شخصیت خودمان حذف کنیم، آنچه باقی میماند، کودکی شاد و بالغی منطقدان است. این کودک شاد به توجه و حمایت نیاز دارد، ولی بالغ میگوید که این کار لازم نیست و او را بیقرار میکند، چون عنصر حمایت یا همان والد حذف شده است. اگر تکه بالغ را حذف کنیم، والدی باقی میماند که نصیحت و حمایت میکند و کودکی که شاد است، ولی مسئلهای را که پیش میآید، نمیتوان حل کرد.
وی افزود: هر کدام از این تکهها ممکن است در شخصیت افراد مختلف پررنگتر یا کمرنگتر باشد و این موضوع، بهخصوص در روابط میان زوجین دیده میشود. از طرف دیگر، این تکهها یا حالتها در موقعیتهای مختلف، متغیر است. همچنین، تکههای شخصیت افراد در مواجهه با یکدیگر، با هم در تعامل قرار میگیرند. بنابراین، تساوی ارتباط میتواند به آنها کمک کند. وقتی تکههای بالغ شخصیت دو نفر فعال باشد، به این معناست که هر دو بهصورت منطقی به قضایا نگاه میکنند. اگر تکه کودک شخصیت یک فرد با تکه بالغ شخصیت دیگری ارتباط پیدا کند، کودک دائماً در حال التماس برای دریافت توجه و محبت خواهد بود و بالغ ترجیح میدهد راه خود را برود و توجهی به احساسات نداشته باشد. اگر والد با والد ارتباط داشته باشد، مشکلی که پیش میآید، این است که هر دو میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند و این برایشان مسئلهساز میشود.
تفنگچی اظهار کرد: وقتی شخصیت خود را بشناسیم و بدانیم این تکهها چگونه با هم تعامل میکنند، کمتر دچار روابط مخرب یا به عبارت دیگر، بازیهای روانی میشویم. بازی روانی زمانی است که ما رفتاری از خود نشان میدهیم که هدف آن پنهان بوده، یا چیزی غیر از آن است که نشان داده میشود. در واقع، نشانه بازی روانی، داستان تکرارشونده، نفع پنهان و احساس تخریب و آسیب است. وقتی فردی مرتب از بازی روانی استفاده کند، با آن آمیخته و از فضای واقعی دور میشود، در نتیجه، روابطش با دیگران از بین میرود. از طرف دیگر، وقتی شخصیت، تکهها و ابعاد آن را بشناسیم، به این نتیجه میرسیم که همه آدمهای خوبی هستند، اگر تکههای شخصیتشان در توازن باشد. وقتی شخصیت خود را بشناسیم و وارد هر رابطهای شویم، هدف خود از آن رابطه را مشخص میکنیم و روابطمان کیفیت پیدا میکند. در نتیجه، حالمان بهتر میشود و از فشار روانی که نتیجه روابط مخرب است، رها میشویم.
انتهای پیام