عرفان با دین و شریعت تضادی ندارد
کد خبر: 4024972
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۸
در نشست نقد کتاب «عرفان و شریعت، نگاهی به کتاب فقه السلوک» مطرح شد؛

عرفان با دین و شریعت تضادی ندارد

مرتضی کربلایی در نشست نقد کتاب «عرفان و شریعت، نگاهی به کتاب فقه السلوک» گفت: متخصصان عرفان می‌دانند که عرفان واقعی با شریعت و دین در تضاد نیست، همچنین منوچهر صدوقی سها تاکید کرد که امروز آنچه به عنوان فقه رایج است منطبق بر فقه به معنای قرآنی آن نیست، زیرا فقه قرآنی، تفقه در دین است و عرفان هم به عنوان مقوله‌ای کاملا قرآنی در این منظومه قرار دارد.

عرفان با دین و شریعت تضادی ندارد

به گزارش ایکنا، نشست علمی نقد کتاب «عرفان و شریعت، نگاهی به کتاب فقه السلوک» از سلسله نشست‌های صبح جمعه‌های بخارا، امروز دهم دی ماه به صورت مجازی برگزار شد.

در ابتدای این نشست، حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی کربلایی، نویسنده این کتاب در سخنانی، گفت: همانطور که فقها احکام را از قرآن و سنت استنباط می‌کنند و فروعات به اصول و کلیات ارجاع داده می‌شود در مباحث عرفانی هم که دستورالعمل‌ها و طریقت مطرح است این طور نیست که اهل عرفان هم نسبت به آموزه‌های دینی بی‌بهره باشند بلکه بسیاری از اینها اهل علم و اندیشمند دینی و فقیه بودند و دستورالعمل‌ها و آدابی که داشتند ناظر به آموزه‌های شریعت بودند.

وی افزود: بنابراین فقه سلوک ناظر به این معناست که طریقت و قواعد آن که دستورالعمل‌های آن توسط اکابر عرفان اسلامی بیان شده نوعی  اجتهاد و استنباط از قرآن و سنت است؛ البته نگاه تازه‌ای می‌توان در این عرصه داشت و توسط بزرگان عرفان و طریقت اصل این کار صورت گرفته است ولی پردازش نشده که در این کتاب تلاش شده تا این پردازش صورت بگیرد و حکمت‌های سلوکی بیان و استنادات دینی آن مطرح شود.  

نویسنده کتاب اظهار کرد: عمده طریقت و آداب عرفانی، پشت صحنه‌هایی دارد که  برای متخصص عرفان و ادب، معلوم است که با دین و شریعت به معنای عام در تضاد و تنافی نیست البته این طور نیست که هر شیخ طریقت و عارفی هر نکته‌ای بیان کرد انسان باید آن را بپذیرد و نیاز به آسیب‌شناسی دارد و این کتاب در همین راستا تالیف شده است.

مرتضی کربلایی

کربلایی افزود: در مقدمه کتاب، بحث ذکر و اقسام و شیوه‌های آن که در عرفان مطرح است همچنین تعریف و نقش ریاضت و حکمت‌های باطنی آن مورد بحث قرار گرفته است؛ حدود 24 عنوان اصلی با عناوین جزئی‌تر بیان شده است،  نکته محوری در کتاب، پررنگ شدن این معناست که طریقت برای خود فقه ویژه دارد کما اینکه در بحث معارف هم فقه‌المعارف داریم و شخصیت‌هایی چون ابن عربی، ملاصدرا و علامه طباطبایی، مجتهدانه در بحث معارف مانند توحید و ولایت و معاد و ... ورود دارند و اصول و کلیات آیات و روایات را به کار گرفته و از آن فروعات را به دست می‌آورند و دقیقا مانند مباحث فقهی و تفسیری به اجتهاد پرداخته‌اند.

وی اضافه کرد: قرار نیست روایاتی که در مباحث عرفانی مورد بحث و استفاده هست و یا از نظر رجالی و درایه و ... مدنظر قرار می‌گیرد همان باشد که در مباحث فقهی مطرح است، علامه طباطبایی متد خاص برخورد با روایات عرفانی و طریقت را بیان کرده‌اند.  

عرفان موضوعی قرآنی است

در ادامه منوچهر صدوقی سها، پژوهشگر عرفان و فلسفه گفت: کتاب، خوب و قابل مطالعه است. البته عنوان کتاب فقه‌السلوک است ولی در متن کتاب، این عنوان توضیح داده نشده است، بنابراین در ویرایش و چاپ جدید اضافه شود.

وی با تاکید بر اینکه بنده میان عرفان و تصوف، تفاوت قائل هستم و این دو را از هم جدا می‌کنم، افزود: از ابتدای پیدایش تصوف می‌بینیم که واژه علم تصوف بر زبان مشایخ آن بیان شده است، در اکثر کتب صوفیانه از تعبیر علم التصوف استفاده شده است. بر این اساس، تصوف در ابتدای پیدایش یک سنت عملی بوده است و خودشان قائل به علم التصوف هستند ولی در حوزه تصوف به خصوص شیعی در قرون بعدی این واژه کمتر دیده می‌شود و با واژه «فقه الجوارح و فقه الجوانح» روبرو می‌شویم و فقه السلوک هم معادل این است گرچه مطلب کمی در مورد آن نوشته شده که اگر مؤلف در چاپ‌های بعد بتواند این نقص را برطرف کند کار مبارکی است.

منوچهر صدوقی سها

صدوقی سها اظهار کرد: تقریبا می‌توان گفت که این همان عنوانی است که در ساحت فلسفه‌های مضاف می‌توان به آن فلسفه تصوف عملی گفت. عنوان فقه در لغت به معنای فهم و علم به صورت مسامحی است؛ در قرآن فقه به معنایی که امروز رایج است نیست، آیه نفر تفقه در دین را غیر از این فقه کنونی می‌داند، زیرا فقه کنونی در حقیقت همان حقوق خصوصی است. فقهی که امروز ما آن را در قالب چند موضوع مانند ظهار و طلاق و ... خلاصه کرده‎‌ایم تفقه در دین نیست.

تفقه حقیقی چیست و فقیه واقعی کیست

وی افزود: تفقه در دین، دین‌شناسی است، فقه در منطق قرآن کریم، دین‌شناسی است نه یک جزء از دین یعنی فقه اعمال، در تتمیم این حرف مطالبی از صوفیه بیان شده است که جالب و جذاب است. در کتاب طرائق آمده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که من به شما بگویم فقیه کیست؟ فقیه کسی است که مردم را از رحمت الهی نومید نکند ولی در فقه کلان امروز سخن از امید ونومیدی نیست، بلکه یکسری احکامی است که باید انجام بشود یا نشود؛ ولی حضرت معیار فقاهت را در مایوس نکردن مردم از رحمت خدا می‌داند همچنین اینکه چنان تسامح به خرج ندهد که هیچ کس از خدا نترسد و میدان ارتکاب معاصی را برای آنان وسیع نکند یعنی هم بترساند و هم بشارت بدهد و قرآن را ترک نکند. از منظر امام(ع) علمی که در آن فهمی نیست علم نیست یعنی تفهم از علم بهتر است.

وی اضافه کرد: از منظر امام علی(ع) قرائت قرآن که در آن تدبر نباشد، خیری نیست و در عبادتی که تفکر نباشد باز خیری نیست، همچنین روایتی از امام رضا(ع) در کافی بیان شده است که در یکی از غزوات عده‌ای نزد پیامبر(ص) آمدند و خود را مؤمن معرفی کردند و حضرت دلیل آن را پرسید و آنها گفتند ما در هنگام بلا، صبر می‌کنیم و در وقت آرامش و آسایش شکر کرده و به قضای الهی راضی هستیم؛ پیامبر(ص) فرمودند که شما علما و اصحاب علم هستید و به خاطر این تفقه در دین نزدیک است که به انبیاء ملحق شوید اگر چنانچه می‌گویید باشید. در این فرمایش سخنی از حکم شرعی و فقهی به معنای مصطلح امروزی نیست.

استاد دانشگاه عالی شهید مطهری بیان کرد: در کتاب شهید اول بیان شده است که فقه، علم طریق آخرت است و الزاما این فقه رایج نیست، فقه معرفت به دقایق آفات نفس است که باز در فقه رایج سخن از نفس و آفات آن نیست؛ باز از پیامبر(ص) در مورد فقه واقعی سؤال شده که همان حدیث شریف سابق است که در منابع  دیگر آمده است.

وی تاکید کرد: فقیه امروز به معنای حقوقدان است با اختلافاتی که وجود درد ولی در سنت مشایخ قدیم این طور نیست، بنابراین بهتر است در تالیف آثار این مسائل را در نظر داشته باشیم و به تعبیر مرحوم حکیمی، در روزگاری که انسانیت در کتب سرگردان است و انسان در کوچه‌ها، دم زدن از انسانیت خودش موضوعیت دارد و واقعا این سخن درستی است؛ بنابراین دم زدن از تفقه در دین جالب و جاذب است.

صدوقی سها اضافه کرد: بسیاری از مشکلات از جایی ناشی می‌شود که ما بین عرفان و تصوف خلط می‌کنیم البته در پاره‌ای موارد در هم تنیده هستند، اگر کسی بپرسد ابن عربی عارف است یا صوفی، من نمی‌توانم تشخیص دهم ولی اگر بین این دو جنس و فصل تعریف کنیم با هم تفاوت دارند؛ تصوف جزء فرهنگ اسلام است ولی عرفان قرآنی و کاملا برگرفته از قرآن است؛ عرفان معرفت حقایق عالم است، بنابراین رکن رکین عرفان، قرآن است ولی تصوف ریشه عربی ندارد و بحث عرفی است؛ من نمی‌خواهم از تصوف بد بگویم و روی چشم من جا دارد ولی مبنای آن قرآن نیست گرچه خاستگاه آن اسلام است و نه فرهنگ یونان و هند و ...  ولی عرفان برگرفته از قرآن است. وقتی بگوییم عرفان، قرآن دنبال آن می‌آید ولی وقتی از تصوف حرف بزنیم تقسیم به هندی و یونانی و اسلامی و شیعه و سنی و ... می‌شود.

غفلت از فقه معارف و سلوک

در ادامه این نشست حجت‌الاسلام علی فضلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در سخنانی  گفت: نکته اول بنده این است که ما در طول تاریخ بحث طریقت، حقیقت و شریعت را داریم که دست کم سه معنا دارد؛ چیزی که الان شهرت دارد شریعت به معنای احکام، طریقت به معنای احکام سلوک و مقامات و منازل و حقیقت هم عقاید و  معارف است؛ در طول تاریخ سعی شده در این سه مورد ورود کرده و نگاه فقیهانه داشته باشند و نظر شارع را در این سه مورد به دست آوردند. در شریعت، واژه فقه السلوک و القلوب را استفاده کرده‌اند که ابوطالب مکی آن را به کار برد. ملاصدرا هم از واژه فقه المعارف بهره برده است.

عرفان با دین و شریعت تضادی ندارد

فضلی بیان کرد: ما دامنه تاریخی هزار ساله درباره فقه الاحکام داریم و الان هم این هم آثار فقهی مختلف و زیاد داریم، البته در فقه السلوک و معارف گام‌های اندکی برداشته شده و کارهای کمی صورت گرفته است؛ یکی از بزرگان فلسفه و عرفان می‌فرمود که ما درباره یک روایت «لا تنقض الیقین بالشک» در سده اخیر تقریبا 50 رساله داریم که خواسته‌اند معنای آن را بیان کنند. سؤال این است که در فقه معارف و فقه سلوک آیا چنین دامنه تاریخی را شاهد هستیم یا خیر؟ در حوزه معارف این همه روایت داریم، مثلا امام صادق(ع) فرمودند که خدا در داخل هر شیء هست و در عین آن، بیرون آن و احاطه بر آن دارد و او لطیف و خبیر است، سؤال این است که برای این فراز روایت، چقدر کار فقهی کرده‌ایم، من کاری به بعد عرفانی و فلسفی و کلامی آن ندارم. الان ما یک اجتهاد عام لازم داریم تا بر پایه فهم سلوکی، مقاصد شارع را در این عرصه استخراج کنیم.

وی بیان کرد: کسی می‌تواند در حوزه سلوک مجتهد شود که دارای فهم سلوکی باشد، برخی تصور می‌کنند عرفان عملی یکسری دستورالعمل است در صورتی که در درجه اول، یک علم است و ما علم تاریخی به نام علم السلوک داریم. پس باید به علم سلوک به عنوان یک علم بنگریم.

وی افزود: نکته دیگر دامنه سلوک است، در تاریخ عرفان و تصوف، این بحث مطرح است که چه عملی سلوکی است؟ آن چه شهرت دارد عمل قلبی را سلوکی گویند ولی آیا این تفسیر درست است و در سنت تاریخی ما هم این بوده است؛ تفسیر دیگر از سلوک در عرفان شیعه است و گفته شده وقتی عملی سلوکی است که حیث درک خدا و اتصال به خدا لحاظ شود. یعنی تدریس و مطالعه و قدم زدن در کوچه و خرید از بازار  و...  همه برای خدا باشد.

فضلی گفت: تفسیر  دیگر که لاهیجی متذکر شده این است که هر عملی اعم از تکلیفی و قلبی و کارهای روزانه مبتنی بر شریعت چون دارای حسن و قبح ذاتی عقلی هستند هویتا تقرب‌ساز هستند.

وی با طرح این سؤال که ما در هر عمل سلوکی چگونه می‌توانیم توجه تام به خدا داشته و در عین حال توسل به اهل بیت(ع) داشته باشیم تصریح کرد: این سؤالی است که این کتاب اگر به آن پاسخ بدهد خوب و مورد انتظار بنده است؛ همچنین پرسش دیگر بنده این است که اگر ما قرار است به صورت خیالیه شیخ توجه کنیم چرا به صورت امام معصوم(ع) توجه نکنیم؟ تا دستگیری و رشد و بارش فیض از ایشان صورت بگیرد.

نثر کتاب سنگین است

علی دهباشی

علی دهباشی؛ مدیر مسئول مجله بخارا و برگزار کننده این جلسات نیز درباره کتاب گفت: نثر کتاب برای نسل جوان امروز، نثر کهنه است و امروزه گروه وسیع جوانان متمایل به متون کلاسیک عرفانی، نیازمند نثر روان و ساده‌تر هستند. استفاده از واژه‌های درست و در عین حال مهجور نسبت به ادبیات امروز در کتاب وجود دارد در حالی که مخاطب شما نباید دانشجوی دوره دکتری و ارشد باشد بلکه سطوح پایین‌تر را هم مدنظر قرار دهید.

انتهای پیام
captcha