بخش زیادی از پژوهشهایی که در کشور ما به عنوان یک کشور اسلامی انجام میشود، دینی و قرآنی است که به باور صاحبنظران با وجود صرف هزینه، هنوز اهداف پژوهشی ما در این حوزه، مخصوصاً در زمینه کاربردی بودن آنها و به تبع آن رشد اخلاقی و معنوی جامعه، محقق نشده است.
از طرفی وقتی به حاصل پژوهشها و پایاننامههای این حوزه نگاه میکنیم مشخص میشود که اکثر موضوعات تکراری است و حرف تازهای ارائه نشده است در حالی که معتقدیم قرآن برای همه اعصار و دورانها حرف نو و بهروزی دارد و این راز اعجاز قرآن است.
در حالی با این وضعیت در داخل کشور مواجه هستیم که پژوهشگران غربی و غیر مسلمان با دست بازتر و مطالعات عمیقتر درباره قرآن، محصولات مهم و اثرگذاری ارائه کردهاند و ترجمه آثار آنها در ایران قابل مشاهده است.
خبرنگار ایکنا برای بررسی وضعیت پژوهشهای قرآنی در حوزه و دانشگاه با حجتالاسلاموالمسلمین عباس ایزدپناه، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، گفتوگو کرده است که بخش اول این گفتوگو را میخوانید؛
ایکناـ به نظر شما پژوهشهای دینی و قرآنی در مراکز حوزوی و دانشگاهی چه دورانی را طی میکند و چقدر اهمیتی دارند؟
در اهمیت علوم قرآنی تردیدی وجود ندارد و قرآن اساس و پایه فرهنگ و تمدن ماست، چون فلسفه، علم و هنرِ بشری در معرض خطا و دگرگونی و اصلاحات دائمی قرار دارند. بنابراین نیازمند منبعی هستیم که فراتر از عقل، علم، فلسفه و هنر بشری باشد تا اینکه راهنمای فلسفه، علم و هنر باشد. لذا نیاز به دین مسئلهای بسیار مهم و ضروری است و دین بدون وحی و قرآن امکان ندارد؛ یعنی ادیان وحیانی ضرورت مبرمی پیدا میکنند و در این میان ضرورت توجه به قرآن اهمیتی دوچندان خواهد داشت.
نیاز به دین را امری عقلی و حتی تجربیِ تاریخی میدانم و نیز باید دانست که تنها دین کافی نیست، بلکه ما به وحی هم نیاز داریم، چراکه ممکن است دینی وجود داشته باشد، ولی وحیانی نباشد، بلکه بشر آن را اختراع کرده باشد. دینِ وحیانی هم بدون قرآن به عنوان کتابِ خاتم امکان ندارد. بنابراین در ضرورت دین و وحی به طور کلی و پس از آن قرآن تردیدی وجود ندارد. البته مباحث زیادی را میتوان مطرح کرد، اما به دیدگاههای خودم اشاره میکنم. نکته دیگر اینکه اکنون خوشبختانه پژوهشهای قرآنی در حوزه و دانشگاه برقرار و این امری بسیار مبارک است.
از برکات انقلاب و جمهوری اسلامی این است که پژوهشهای دینی و قرآنی در حوزه و دانشگاه رونق بسیاری گرفته است؛ هرچند پژوهشهای قرآنی در حوزههای علمیه سابقه طولانیتری دارد، اما قبل از انقلاب اسلامی، علوم قرآنی در دانشگاهها در حاشیه و بسیار ابتدایی بود و با پیروزی انقلاب، علوم قرآنی در دانشگاهها گسترش بیشتری یافت و در همین راستا دانشکدههای علوم قرآنی ایجاد شد و اکنون این علوم در مقاطع مختلف همانند کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشود.
ایکناـ علیرغم توسعه دانشگاهی که به آن اشاره کردید و ایجاد دانشکده و رشتههای مختلف قرآنی و حتی میانرشتهای و تفسیر تطبیقی و امثال آن، آیا شرایط کنونی مطلوب است؟
با وجود موفقیتهای بسیار، شرایط کنونی در عرصه پژوهشهای دینی و قرآنی مطلوب نیست، چراکه در جمهوری اسلامی ایران باید پژوهشها بسیار گستردهتر و باکیفیتتر باشد.
ایکناـ ما از پژوهشهای قرآنی چه هدفی را باید دنبال کنیم؟ چون به نظر میرسد برخی اهداف کار در این حوزه را به انسداد میکشاند.
هدف ما از پژوهشهای قرآنی این است که در کنار فلسفه، علوم تجربی، علوم انسانی، علوم فنی و مهندسی، هنر و ادبیات، سرچشمه و منبع بزرگ وحی الهی را هم داشته باشیم؛ همان چیزی که مقتضای فلسفه دین است. ضرورت حضور قرآن در عرصه فرهنگ و تمدن امری بسیاری ضروری و انکارناپذیر است. لذا هدف از پژوهشهای دینی و قرآنی این است که علوم و معارف قرآنی وارد عرصه تعامل و داد و ستد با علوم بشری یعنی علوم تجربی، انسانی و فنی و مهندسی و ... شوند.
هدف از این تعاملات این است که بتوانیم با این خشکسالی معنوی و دینی که الان همه دنیا را فراگرفته و متأسفانه جهان اسلام را هم دچار چنین کمبودهایی کرده است مقابله کنیم. هدف از علوم قرآنی همان هدفی است که ما از دین و وحی دنبال میکنیم. در همین راستا میخواهیم در کنار فلسفه و علم به مفهوم عام کلمه، سرچشمه عظیم وحیانی را هم داشته باشیم تا کمککننده فلسفه، علم و هنر باشد.
ایکناـ گفتید که ما در پژوهشهای دینی و قرآنی وضعیت مطلوبی نداریم. شما علت این وضعیت را چه میدانید؟
اگر به مقدمه تفسیر «المیزان» علامه طباطبایی مراجعه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ایشان آسیبشناسی بسیار زیبایی درباره علوم قرآنی داشتند و بزرگترین آسیب را تأویل قرآن میدانند؛ بدین معنی که گرایشهای مختلف و متعددی وجود دارند که قرآن را به نفع خودشان تفسیر کردهاند و در واقع حق قرآن را ادا نکردهاند. همچنین وجود گرایش اخباریگری در پژوهشهای قرآنی مشکل دیگری است که با آن مواجه هستیم. منظور این است که گرایشهایی هم وجود دارند که عنایت و توجهی به علوم دیگر و نیازهای بشری ندارند که میتوانم از این پدیده به تفکیکگرایی تعبیر کنم.
بنابراین همانگونه که تأویلگرایی در علوم قرآنی، که علامه طباطبایی در مقدمه المیزان به آن اشاره کرده، یک معضل محسوب میشود، تفکیکگرایی در علوم دینی و قرآنی نیز معضلی دیگر است. معتقدم باید آسیبشناسیهای علامه را هم در این دو محور خلاصه کرد که باعث شده قرآن، روایات و احادیث از هم جدا شوند و در این راستا، قرآن از فرهنگ و تمدن بشری نیز جدا میشود.
بنابراین بدون شک معضلاتی که در علوم قرآنی داریم از همین دو ناحیه است، چراکه الان متأسفانه هم تأویلگرایی در عرصه معارف قرآنی بیداد میکند و هم تفکیکگرایی، علمگریزی، دانشگاهگریزی و جداسازی قرآن از علوم تجربی، انسانی، فنی، مهندسی و هنر و ادبیات رواج یافته است. این تفکیکها علوم قرآنی را دچار آسیب میکند؛ همانگونه که علوم حدیثی را دچار مشکل کرده است، چون محور بحث ما درباره علوم قرآنی است. بنده صرفاً به آسیبهای تفکیکگرایی برای علوم قرآنی اشاره کردم، اما قطعاً تفکیکگرایی باعث آسیب دیدن روایات و احادیث شده است.
ایکناـ در حوزههای علمیه وضعیت تفکیکگرایی و تأویلگرایی چگونه است؟
در حوزههای علمیه آنچه بیشتر به توسعه علوم قرآنی آسیبزده، تفکیکگرایی است، اما در دانشگاهها تأویلگرایی آسیبهای بیشتری را در پی داشته است، چراکه دانشگاههای ما بیشتر دچار تأویل و التقاط هستند. البته التقاط عمدتاً در ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشت، اما به مرور زمان با معضل تأویلگرایی بیشتر مواجه هستیم.
البته نباید از این نکته غافل بود که آسیبهای تفکیکگرایی در دانشگاهها کمتر از تأویلگرایی نیست. بنابراین عمده آسیبهای پژوهشهای قرآنی را از ناحیه تفسیر قرآن به نفع فلسفه، گرایشهای کلامی، فلسفههای غربی، علوم تجربی و انسانی و نیز نیاوردن قرآن به عرصه زندگی و علم میدانم و این آسیب بزرگی برای پژوهشهای قرآنی است.
ایکناـ به نظر میرسد در پژوهشهای قرآنی دچار تکرار مکررات شدهایم و اندیشههای تازه مطرح نمیشود. دلیل آن چیست؟
عامل دچار تکرار مکررات شدن را هم باید در تفکیکگرایی جستوجو کنیم. وقتی قرآن و معارف قرآنی را از معارف دروندینی جدا کنیم، بدون شک دچار تکرار مکررات میشویم. یکی از مستشرقان غربی میگوید که اگر ما صرفاً یک دانش داشته باشیم، به هیچ دانشی نخواهیم رسید. منظورش این است که اگر سر و کار ما فقط با یک رشته و کتاب باشد، دانشهای چندانی را به دست نخواهیم آورد. این نکتهای بسیار عمیق است، چراکه وقتی علوم قرآنی را از علوم تجربی، هنر، ادبیات، تاریخ و امثالهم بریده باشند، نباید انتظار شنیدن حرف جدید را داشته باشیم.
الان در دانشکدههای قرآنی و الهیات با رسالههای دکتری بسیاری مواجه هستیم که عمدتاً تکراری هستند و باید از این مخمصه و درجا زدن خارج شویم. پس معرفت جدید، دانشهای جدید و ورود به فضاهای تازه را میطلبد. محقق قرآنی باید ارتباط خود با علوم متعدد و دنیای خارج از ایران و دانشگاه خودش را بیشتر کند. کسی که در محدوده قم و تهران بماند، بدون شک علوم قرآنی او تنزل مییابد و دچار تکرار مکررات خواهد شد و در سایر علوم نیز همینگونه است.
بنابراین تفکیکگرایی منجر به نبود نوآوری شده است که علامه طباطبایی در نقد اخباریگری و اشعریگری این موضوع را به خوبی مطرح کرده است. به هر حال سلفیگرایی و گرایش به جداسازی معارف قرآنی از سایر علوم، همانگونه که در وهابیت اتفاق افتاده یا در اخباریگری شیعه به میزان کمتری اتفاق میافتد، آسیبهایی را در پی دارد...ادامه دارد.
انتهای پیام