به گزارش ایکنا، چهاردهمین جلسه از سلسله جلسات شرح دعای سحر از سوی حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه قم، 29 فروردین در فضای مجازی منتشر شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید.
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ باَعَزِّها وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَةٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها»
فراز دیگری از دعای سحر را بررسی میکنیم؛ محور این فراز عزت است و کسی که این دعا را میخواند از خداوند طلب عزت میکند. اولین نکته قابل توجه این است که عزت به چه معنا است؟ سپس باید بررسی کرد چگونه انسان میتواند به عزت دست یابد و عزت الهی که به انسان میرسد چگونه است؟
درباره مفهوم عزت چه در کتابهای لغت و چه در کتابهای دیگر مباحث مختلفی مطرح شده است ولی جملگی بر این باورند که عزت به معنای مغلوب قرار نگرفتن و غالب بودن است. کسی که دارای شان و منزلتی است که مغلوب دیگران قرار نمیگیرد از عزت برخوردار است کما اینکه علامه طباطبایی میگوید اصل عزت، صلابت است. بعد ویژگیهایی که در صلابت هست و به تعبیر دیگر لوازم این معنا را به عنوان تفسیر عزت ذکر میکند ولی اینها معنای مستقیم عزت نیست. مثلا گاهی اوقات عزیز به کسی گفته میشود که غالب است و مقهور قرار نمیگیرد، این لازمه صلابت و استحکام است.
آنچه برای ما در فهم این دعا مفید است این است که عزت که به حق تعالی نسبت پیدا میکند یک خصوصیتی دارد و آن اینکه عزت از اسمای جلال الهی است. اسمای جلال در برابر اسمای جمال است. اسمای جمال مانند رحمت در انسانها جاذبه به وجود میآورد و انسان را به خود جذب میکند ولی اسمای جلال اینطور نیست و انسان در برابر اسمای جلال الهی حالت خوف و نگرانی پیدا میکند. عزیز هم اینگونه است چون انسان یک موجود بسیار ضعیف است و وقتی در برابر حق تعالی قرار بگیرد احساس خوف و نگرانی پیدا میکند چون حقارت خود را در برابر عظمت الهی احساس میکند.
آیا امکان این هست که انسان از باب عظیم و عزیز وارد شود و به خدا نزدیک شود؟ قرآن کریم پیوسته در آغاز هر سوره بر رحمت پروردگار تاکید میکند اما وقتی سخن از آن است که حق تعالی عزیز است، قاهر است، غالب است، این اوصاف به جای اینکه انسان را به حق تعالی نزدیک کند، انسان را از حق تعالی دور نمیکند؟ برای روشن شدن این مطلب باید نکتهای عرض کنم و آن اینکه در قرآن کریم اسم العزیز زیاد تکرار شده است ولی برای اینکه در ما انسانها نگرانی پدید نیاید، عزیز به همراه صفت دیگری ذکر شده است که آن صفت دوم، صفت جمال است. لذا عظمتی که در العزیز است و ممکن است انسان را فراری دهد با وصفی که در جمال هست به شکل ترکیبی در قرآن استعمال شده است. مثلا در قرآن مکررا تعبیر «العزیز الحکیم» آمده است. این برای رفع این نگرانی است که اگر غلبه و قوت و قدرت در حق تعالی وجود دارد مبادا نگران باشید که این غلبه و قهر و قوت بیجا و بیمورد به کار خواهد رفت.
ترکیب دومی که در قرآن زیاد تکرار شده تعبیر «العزیز الرحیم» است یعنی عزت خدا با رحمت او همراه است. به عنوان مثال در آیات 216 و 217 شعرا میخوانیم: «فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ» یعنی اگر از تو نافرمانی کردند از آنها اعلام برائت کن و بر خدای عزیز حکیم توکل کن. اگر به خدای عزیز رحیم توکل کردی آن خدا چون عزیز است زمینه غلبه تو را فراهم میکند و چون رحیم است آن غلبه همراه با رحمت بر مردم خواهد بود و صرف نابودی و عذاب اتفاق نمیافتد.
ترکیب سوم «العزیز الغفار» است یعنی خدا عزیز است ولی فراوان میآمرزد. اینطور نیست چون خدا عزیز است و مقهور نمیشود بنا دارد شما را به شدت مواخذه کند. عزیز اگر به تنهایی مطرح شود نوعی تهدید است و معنایش این است شما مقهور و مغلوب هستید ولی عزیز غفار یعنی در عین اینکه قدرت هست ولی این قدرت خارج از غفران و گذشت و آمرزش عمل نخواهد کرد. به عنوان مثال در آیه 9 سوره صاد میخوانیم: «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ؛ آيا گنجينههاى رحمت پروردگار ارجمند بسيار بخشنده تو نزد ايشان است».
نکتهای که در این جلسه اهتمام داشتم عرض کنم این بود که چرا تاکید در قرآن، در آیات فراوان این است آن عزیزی که اسم جلال است به تنهایی مطرح نشود بلکه آن جلال با جمال همراه شود، آن قهر با لطف همراه شود تا اگر عزیز در وجود انسان نگرانی ایجاد میکند آن رحیم و غفار و غفور که به دنبال عزیز است آن نگرانی را تعدیل کند و مبادا امید از دل انسان رخت بربندد. این لطف الهی است که در عین حال که قدرت دارد ولی هرگز نمیخواهد با مطرح کردن این قوت و غلبه هیچ بندهای از درگاه الهی ناامید شود و نگران باشد بلکه باید به رحمت الهی امید پیدا کند که پیوسته آن عزت همراه با رحمت است.
انتهای پیام