به گزارش خبرنگار ایکنا، غلامرضا ذاکر صالحی، استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، امروز دوشنبه 18 اردیبهشت در همایش «مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی»، که از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار میشود، با موضوع «زمینههای آسیبپذیری دانشگاه ایرانی» به سخنرانی پرداخت.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید؛
برای تشریح بحثم باید از دو واژه نام ببرم که یکی خودآسیبپذیری و وجود نقاط ضعف و دیگری آسیبشناسی است. این دو کلمه از دیگر علوم همانند پزشکی وارد علوم اجتماعی شدهاند، اما بنده بیشتر از واژه مسائل استفاده میکنم، چون مسئله هم واجد عینیت و هم ذهنیت است. در مورد دانشگاه ایرانی، یک وحدت نظام یافته از مسائل و مشکلات داریم که اینها با هم مرتبط هستند و یک مسئلهمندی را شکل میدهند و هرچه جلوتر میرویم در حال پیچیدهتر و مزمنتر شدن هستند. لذا باید مسائل اجتماعی متعددی را در فضای دانشگاهی در ایران با رویکرد کلنگر مورد توجه قرار دهیم.
مهمترین آسیبهای زندگی دانشگاهی در ایران در درجه اول فهم ناقص از دانشگاه و اهداف و کارکردهای آن است که باعث شده است که نداشتن پرسش بنیادین در دانشگاه برای ما به ارث بماند. موارد دیگر ضعف رابطه دانشگاه و جامعه و دیگری ضعف جامعهپذیری علمی در زندگی دانشجویی است. درباره مشکل اول باید تلاش کنیم یک بسط مفهومی در معنا و مفهوم دانشگاه و انطباق دانشگاه مدرن با جامعه ایران داشته باشیم، چون این فهم ناقص مشکلاتی را برای ما ایجاد کرده است. دو هزار و 650 مؤسسه آموزش عالی در ایران تأسیس شده، اما گروهی که مجوز آنها را صادر کرده چه تعریفی از مفهوم دانشگاه داشته است؟
امروزه انتظارت ناهمگونی از دانشگاه شکل گرفته و گاهی شاهد فوران انتظارات هستیم و معلوم نیست کار دانشگاه چیست؛ آیا بنگاه مدرک پراکنی است؟ آیا دانشگاه، جایی برای درک زیبایی شناختی است؟ آیا مرکز علم و کشف حقیقت است؟ آیا مرکز کارآفرینی و فناوری است؟ آیا مرکز تربیت نیروی انسانی متخصص است؟ آیا کار دانشگاه آیندهپژوهی است؟ در واقع کار دانشگاه مشخص نیست. بنابراین نوعی سردرگمی را شاهدیم. مسئله دیگر این است که آیا دانشگاه خودمختاری دارد یا باید به دولت نزدیک شود؟ کار دانشگاه تولید علم است یا فناوری؟ ایجاد مصالحه بین این دوگانهها کار سختی است، چون هنوز تعریف درستی از ایده دانشگاه نداریم، در حالی که اگر به اجماعی نسبی از دانشگاه ایرانی برسیم، اجماع این دوگانهها راحتتر خواهد شد.
اگر وجهه جهانی دانشگاه احیا نشود، وجهه محلی آن هم احیا نمیشود، چون اگر دانش جهانی تولید نکنیم، فناوریهای موجود هم افت میکند. از چند روز گذشته هم خبر سقوط دو پلهای ایران در زمینه علمی شوک لازم را وارد کرد، اما شوک در زمینه فناوری مقداری دیرتر خود را نشان میدهد. از سوی دیگر جامعهپذیری علمی در نظام آموزشی ما کم است. حتی فضای علمی باید برانگیزاننده باشد و از جمله مراکز علمی باید دارای سقف بلند باشند، در حالی که در بسیاری از موارد، ساختمانی وجود داشته که بعداً تبدیل به دانشگاه شده است.
از سوی دیگر شاهد کاهش سرمایه اجتماعی تحصیلکردگان هستیم که این امر میتواند ناشی از این باشد که آموزش به وجود آورنده پاداش و جایگاه برای فرد در جامعه نیست. احتمال دیگر درباره دلیل کاهش سرمایه اجتماعی تحصیلکردگان میتواند ناشی از موارد دیگری غیر از دلایل آموزشی و از جمله دلایل اقتصادی باشد.
همچنین تقی رستموندی، رئیس سازمان امور اجتماعی وزارت کشور، در این همایش با موضوع «بایستههای مدیریت کلان آسیبهای اجتماعی» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
بنده به چهار نسل یا موج نظریهپردازی درباره آسیبهای اجتماعی اشاره میکنم تا مشخص کنم مواجهه با آسیبهای اجتماعی، بحثی عمیق و نظاممند و علمی است. بخشی از جامعهشناسان از منظر خُرد به آسیبهای اجتماعی نگاه کرده و برخی آن را نوعی خصلت فردی همانند خودمحوری میدانند. نظریه نیاز، که آبراهام مزلو مطرح کرده است، میگوید که برخی افراد که نیازهای فیزیولوژیک آنها برآورده نشده امکان انحراف اجتماعی دارند. برخی نظریات روی الگوهای شناختی بزهکاران کار کرده و میگویند بزهکاران به گونهای دیگر به دنیا توجه میکنند.
روانکاوها هم وقتی میخواهند با آسیبهای اجتماعی مواجه شوند میگویند برخی فشارهای غریزی باعث میشود که فرد به سمت آسیبهای اجتماعی برود. در سطح دیگر، افرادی هستند که از موضع روانشناسی اجتماعی به آسیبهای اجتماعی پرداخته و فرد را در موقعیت اجتماعی مورد توجه قرار میدهند. جامعهشناسان هم بزه را محصول نظم اجتماعی و کیفیت نهادهای اجتماعی تلقی میکنند. نظریه آنومی که امیل دورکیم بر آن تأکید میکند در همین راستاست. نظریه کنترل اجتماعی نیز تأکید میکند افراد به میزانی که تعهد و وابستگی اجتماعی دارند و بر آنها کنترل اعمال میشود ارزشها و هنجارها را رعایت میکنند و هرچقدر کنترل بر آنها کمتر شود، رعایت این هنجارها نیز کاهش پیدا میکند.
دسته پایانی نظریات در مورد آسیبهای اجتماعی، در سطح حکمرانی و سیاست است که از سوی چپها ارائه میشود. در اینجا تأکید میشود که ساختار نظام سرمایهداری، جرمخیز و آسیبزاست و عدم عدالت اجتماعی در نظام سرمایهداری باعث میشود فرصتهای جرم و بزه افزایش پیدا کند. پیشنهاد راهبردی بنده این است که اگر قرار است در فضای بومی خودمان متکی و مستند بر یک نظریه بخواهیم صحبت کنیم نیازمند نظریهای تجمیعی و تلفیقی از این مباحث هستیم. در حقیقت مباحث نظری که مطرح کردم برایم اصالت نداشت، اما فقط خواستم اشاره کنم پژوهشگرانی که در این چهار رشته در دو سده گذشته تلاش کردهاند فهم درستی از آسیبها و راهکارهایی برای آنها داشته باشند، چه دیدگاههایی را بیان کردهاند. بنابراین باید جامعه دانشگاهی به عمومیسازی این مباحث بپردازد.
نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم و خودم هم با چنین پدیدهای ارتباط داشتهام این است که وقتی در مقام مسئولیت قرار میگیریم و در خصوص مواجهه با آسیبهای اجتماعی تصمیمگیر میشویم، تلاش میکنیم بسیار سریع و بدون اتکا به نظریات و پشتوانههای علمی تصمیماتی را اتخاذ کنیم که نه تنها به بهبود وضعیت اجتماعی منجر نمیشود، بلکه برخی مواقع آسیبهای اجتماعی را هم تشدید میکند. مثلاً در چهار دهه گذشته مواجهه ما با مواد مخدر نه تنها موفقیتآمیز نبوده، بلکه در برخی از موارد وضعیت این پدیده را هم بغرنجتر کرده است.
انتهای پیام