مردان، مجردها و جوامع مرفه و علمی‌تر بیشتر خداناباور هستند
کد خبر: 4149086
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۰
یک پژوهشگر دین بیان کرد:

مردان، مجردها و جوامع مرفه و علمی‌تر بیشتر خداناباور هستند

علی شهبازی ضمن اشاره به گونه‌های مختلف خداناباوری از جمله الحاد مبتنی بر مسئله شر و فمینیست، توضیح داد که نظام‌های الهیاتی نخبه‌گرایانه در برابر این گونه از خداناباوری شکست می‌خورند.

به گزارش ایکنا، نشست «گونه‌شناسی خداناباوری در غرب» با سخنرانی علی شهبازی، نویسنده و پژوهشگر سه‌شنبه 30 خرداد در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

موضوع صحبت ما خداناباوری است. من اصطلاح خداناباوری را به الحاد ترجیح می‌دهم چون اعم از الحاد است؛ الحاد نفی خداست ولی خداناباوری می‌تواند شامل هر نوع بی‌باوری باشد. وقتی الحاد را در بستر تاریخی خودش بررسی می‌کنیم نیاز است به امری توجه کنیم که معمولا مرتکب می‌شویم و آن اینکه نه شبیه‌سازی کنیم نه در یک وضعیتی به نام حقانیت پناه بگیریم. گاهی وقتی یک پدیده را به لحاظ تاریخی بررسی می‌کنند به سرعت شبیه‌سازی می‌شود و چیزی که در اقلیم دیگری بوده است را به دیگر اقلیم‌ها تسری می‌دهند. عکس آن این است خودمان را حق بدانیم و بگوییم آنچه بر دیگران گذشته بر ما نخواهد گذشت.  

الحاد و سیر تحول آن مربوط به انسان مدرن غربی است

من خداناباوری را یک پدیده مغرب‌زمینی و مدرن می‌دانم. الحاد، اقتضای مدرن بودن بوده و متناسب با وضعیت مدرنتیه است که در یک اقلیم و سرزمین خاصی شکل گرفته است. در اسلام از الحاد یا خداناباوری به ندرت سخن رفته و اگر سخن رفته منظور نفی برخی ادیان و برخی مذاهب یا نبوت‌ها بوده است نه نفی خدا، اگر هم نفی خدا در کار بوده به این صراحت که در غرب مدرن شکل گرفته سراغ نداریم. پس الحاد و سیر تحول آن مربوط به انسان مدرن و غرب است.

اگر بخواهیم از ویژگی‌های محوری عصر مدرن سخن بگوییم فاعلیت شناسای انسان محوریت دارد و توجه به این نکته شاید ما را به مسیرهای خاصی ببرد، توجه به این نکته شاید برخی داوری‌ها را سروسامان دیگری بدهد. به هر حال در عصر مدرن از دکارت به این سمت به ویژه در جریان روشنگری یک ویژگی برای انسان پدید آمد و آن اینکه انسان مبنای حقیقت شد. معرفت‌شناسی پس از دکارت گویای این حقیقت است. خدا در عصر پیشامدرن حقیقتی ورای عالم و انسان بود که بر انسان تحمیل شده بود ولی از دکارت به بعد ابژه‌ای است که در دستگاه معرفتی من، ذهن من بر این داده صورت تحمیل می‌کند. لذا سوژه و ابژه دو مفهوم هستند که برای انسان مدرن معنا پیدا می‌کنند. در این دوره خدا برای نخستین‌بار ابژه مطالعه انسان قرار گرفت و به شی تبدیل شد.

در ایران از 3 درصد تا 6 درصد خداناباورند

مطلب بعد در مورد آمار ملحدان است. خود این آمارگیری پدیده مدرن است و در دهه‌های اخیر بسیار رونق دارد و مرتب به‌روز می‌شود. در برخی سرزمین‌ها به ویژه کشورهای اسلامی در باب خداناباوری به سختی می‌شود آمار گرفت. مثلا گفته می‌شود در ایران از 3 تا 6 درصد خداناباورند. در غرب هم آمارها متفاوت است. مشکل آمارها این است که معمولا خداناباوری را به معنای عام می‌گیرند لذا دامنه تغییرات این آمارها بسیار زیاد است. به عنوان مثال لاادری‌گران را در شمار خداناباوران می‌آورند. ما می‌توانیم سیر تحول را در این آمارها مشاهده کنیم ولی فزونی در همه این آمارها دیده می‌شود.

این آمارها نشان می‌دهد هرچه سطح زندگی و رفاه مردم بهتر بوده و هر چه وضعیت علمی جامعه‌ای بهتر بوده است شمار خداناباوران بیشتر بوده است در این میان دو کشور را استثنا می‌کنند آمریکا و ویتنام. لذا ایالات متحده در شمار اولین کشورهای خداباور به شما می‌آید. به طور کلی هنوز زمان نیاز است تا این آمارها دقیق شود. به لحاظ جنسیت همچنانکه نقش مردان در عرصه‌های دیگر پررنگ است در خداناباوری مرتبه اول را نسبت به زنان دارند. جوانان نسبت به پیران تفاوت چشمگیری در آمار دارند، مجردها نیز بیشتر از متاهلان خداناباورند. اینها مطالبی است که در آمارها است و جالب توجه است.

الحاد را می‌شود هم به لحاظ تاریخی بررسی کرد، یعنی جامعه غرب را از تاریخی به بعد بررسی کرد و مهمترین مکاتب الحادی را معرفی کرد. همچنین می‌شود الحاد را با توجه به برخی زوایا بررسی کرد مثلا بگوییم به الحاد از چه زوایایی می‌شود نگاه کرد. می‌توانیم از دکارت شروع کنیم که زمینه الحاد را فراهم کرد بعد به عصر روشنگری و ... بپردازیم. این روش چندان دلچسب نیست و شاید تحقیق مناسب این موضوع نباشد. همچنین می‌توانیم الحاد را از منظر فلسفی ... مورد بررسی قرار دهیم.

تغییر چهره مسئله شر پس از هولوکاست

ذیل بررسی فلسفی الحاد می‌توانیم به مسئله شر بپردازیم. الحاد معطوف به شر الحاد فلسفی پیشین نیست. ما از گذشته ملحد داشتیم و خواهیم داشت و مسئله شر هم از گذشته مسئله بوده ولی امروز چهره عوض کرده است و من بیشتر تمرکزم بر این چهره است. آنچه امروز برجسته است الهیات شر است. در الهیات شر وضعیت برجسته، وضعیت پساهولوکاست است. وقتی هولوکاست را نماد مسئله شر در الهیات قرار می‌دهید فهم عامه مردم برای شما مهم است و فهم فیلسوفان در حاشیه قرار می‌گیرد. اینجا الهیات‌های نخبه‌گرایانه از جمله الهیات اسلامی بازنده هستند چون دغدغه‌مندان این الهیات نخبگان هستند و مخاطبان نیز نخبگان هستند ولی در مسئله شر سوال اینجا است که در هولوکاست خدا کجا بود، چرا به فرزندان خود پاسخ نداد. «این خدا کجا بود» مکاتب بسیاری ساخت. چند مکتبی که در ذیل خداناباوری قرار می‌گیرند در راستای پاسخ به این پرسش شکل گرفتند که به فهم عامه مردم نزدیک بود. پاسخ ما نظام احسن است ولی کسی که ستم دیده، گوشش برای این حرف‌ها کر است. این شخص ستم دیده و چون خداباور است می‌گوید خدا صدای مرا نشنید.

یکی دیگر از جنبه‌های فلسفی الحاد، فمینیسم است که باید موضوع مطالعات الحادی ما قرار بگیرد. وقتی مسئله فمینیسم در باب الحاد بیان می‌شود باید توجه کنیم لزوما نفی خدا در الحاد فمینیستی مطرح نیست و اصولا این نوع خداناباوری جدید معطوف به دین است. شاید در نگاه بسیاری از متفکرین در این حوزه خود خدا منظور نیست و اگر منظور باشد به تبع این است که دینی است. پس فمینیسم الحادی کاری به خدا ندارد و عمدتا معطوف به نفی دین مردانه است که در آن زنان ستم می‌بینند.

جنبه دیگر که می‌توانیم از آن جنبه به خداناباوری اشاره کنیم جنبه دینی است. همین‌جا می‌توانیم مسئله الحاد عملی را مطرح کنیم که بسیار مهم است. از جنبه دینی می‌توانیم خداناباور را کسی بدانیم که تعلقات دینی ندارد و به شعائر دین پایبند نیست. جامعه‌شناسان به خطاهای آمارگیری در این زمینه اشاره می‌کنند و می‌گویند شما در این آمارها به وابستگی‌های کلیسایی و فرقه‌ای توجه می‌کنید در حالی خیلی‌ها دیندار هستند ولی عضو کلیسا نیستند. از جنبه روان‌شناختی هم می‌توانیم الحاد را موضوع مطالعه قرار دهیم. این از موضوعات مدرن و مهم است و از موضوعاتی است که به شدت غیر نخبه‌گرایانه است.

زمینه‌های ورود به الحاد چیست؟

در موضوع الحاد می‌توانیم منظر دیگری را هم به میان آوریم و آن زمینه‌های پیدایش الحاد است. چه چیزی مقدمه ورود به الحاد می‌شود؟ من زمینه‌هایی را به دست آوردم، یکی مقدمه فلسفی است. در اینجا به فلسفه اسلامی معطوف می‌شوم. حقیقتا خدایی که فلسفه اسلامی بر آن تکیه می‌کند یک ساختار است و خدای شخص‌وار قرآن نیست، لذا تباین این دو خدا را می‌توانیم نوعی خداناباوری بدانیم. این زمینه بسیار قدرتمندی برای ورود به خداناباوری است. قطعا خدای طراح مختار خالق در فلسفه مطرح نیست و فقط یک مبدا مابعد الطبیعی ضروری است.

یک منظر دیگری که می‌تواند مقدمه ورود به الحاد باشد مبنای دینی است. در دین، اگر تعارض دین با تاریخ خودش به وجود بیاید ممکن است منجر به خروج از دین شود و مقدمه‌ای برای ورود به الحاد باشد.

یکی دیگر از عوامل موعودباوری است. قرن‌ها بر مسیحیان گذشت و منتظر مسیح بودند کما اینکه در یهودیت، یهودیان به شدت از این مسئله خسارت دیدند و در قرن هفدهم خروج گسترده یهودیان از دین یهود را داریم.

مطلب دیگری که می‌تواند مقدمه مناسبی برای خروج از دین باشد دور از دسترس بودن متون مقدس است که موجب شد به مرور زمان ثواب جای پیام را بگیرد. اینها دغدغه شخصی من بود و حدس‌ها و خوانش‌ها و قرائت‌های خودم بود.

انتهای پیام
captcha