عباس بخشنده بالی، دانشیار فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه مازندران به مناسبت روز جهانی فلسفه یادداشتی در اختیار ایکنا قرار داده است که میخوانیم؛
به پاس خدمات ارزشمند فیلسوف شهیر ابونصر فارابی، ۳۰ آبان به عنوان روز بزرگداشت این اندیشمند و روز حکمت و فلسفه نامگذاری شد. از دیگر سو، توسط سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، سومین پنجشنبه از ماه نوامبر هر سال به عنوان روز جهانی فلسفه نامگذاری گردید.
فارابی که به «معلم ثانی» مشهور است در زمینههای فلسفه، منطق، جامعهشناسی، طب، ریاضیات و موسیقی صاحبنظر بود. وی که در عصر طلایی اسلام میزیست مقدمات اساسی اوج گرفتن ابنسینا برای طراحی و معرفی مکتب مشاء در فلسفه اسلامی را فراهم نمود.
با پیدایش بشر، تفکر یا «تَفَلسُف» شروع به کار کرد ولی تدوین دانش فلسفه در عهد یونان باستان شکل گرفت. کلمه فلسفه برگرفته از کلمه یونانی فیلوسوفیا (philosophia /φιλοσοφία) به معنای «دانشدوستی» یا «خرددوستی» است. از عهد یونان باستان که از این کلمه استفاده شد تاکنون، تعاریف اصطلاحی گوناگونی مانند «علم به موجودات»، «علمِ علم»، «علم به روابط علت و معلول» و «مبارزه با ذهن افسون زده» تبیین شده است.
صدرالدین محمد شیرازی یکی از مشهورترین فیلسوفان مسلمان در «المسلک اول» از «السفر الاول» از «الجزء الاول» از کتاب «الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة» با عنوان «في تعريف الفلسفة و تقسيمها الأولي و غايتها و شرفها»، این کلمه را این گونه تعریف میکند: فلسفه استکمال نفس آدمی از راه شناخت حقایق اشیا و جهان است که البته این شناخت، به اندازه توان آدمی و با حکم حقیقی و نه گمان و تقلید صورت میپذیرد.(صدرالدین شیرازی، 1981 م، ج 1: ص 19)
در تاریخ کهن حیات بشر، حوادث مختلف و گاهی بسیار تلخ برای این دانش اتفاق افتاده است؛ گاهی اندیشمندان این دانش را به عنوان حاکم جامعه و آثار فلسفی شان را به عنوان الگو معرفی میکردند و از دیگر سو، گاهی اندیشمندان این دانش را به طرز فجیعی به قتل رسانده و آثار این دانش را میسوزاندند!
دانش فلسفه در آغاز، مادر و ریشه علوم مختلفِ تجربی و غیرتجربی بود ولی پس از تحولات چشمگیر «عصر انقلاب صنعتی و رنسانسِ علمی» مسیر محدودتری در پیش گرفت. به مرور زمان، بار دیگر کمی به یاد ویژگی مادریاش افتاد و با نام فلسفههای مضاف بیدارتر شد. رویکردهای مختلفی مانند رویکرد منطقی و تاریخی در این گرایش موجب پدید آمدن شاخههای متنوع شده که فلسفه علم، فلسفه حقوق، فلسفه سیاست، فلسفه هنر برخی از آنها هستند.
با تامل و دقت در تعریف این دانش، به آسانی قابل درک است که فلسفه باید باعث شکلگیری شناخت انسان درباره خود و حقیقت جهان شود. البته نه هر حقیقتی؛ بلکه حقیقتی که شک، تردید و گمان در آن نباشد. به عبارتی دیگر، فلسفهورزی باید انسان را به «باورمندی حقیقی» یاری رساند.
اکنون سؤالات مهمی به ذهن خطور میکند: آیا اهل فلسفه خود باورمندند؟ آیا دانش فلسفه در برابر مردم مسئولیتی دارد؟ آیا فلسفهورزان و اهالی این دانش، انسان معاصر را به «زیستنِ باورمند» یاری میکنند؟ آیا پیامد فلسفه برای نسلهای گوناگون جامعه نشاط است یا ژولیدگی؟
اگرچه بخشی از انسانها زیستن باورمند و حقیقی را تجربه میکنند، ولی بخش قابل توجه دیگر، دچار آسیبهای جدی در باورمندی هستند. نشانههای این آسیب را میتوان از آمار قابل توجه بزهکاری، بیگانگی از خود، تخریب زیست محیطی، در خطر افتادن سلامت انسان(طبق تعریف سازمان بهداشت روانی)، جنگ و قتل، دوری از خدا و عدم تلاش انسان برای پیمودن مسیر راستین در جمع میان شهر دنیا و شهر آخرت دانست.
یکی دیگر از نشانههای این آسیب که حاکی از وضعیت وخیم آن است، شکلگیری برخی مکاتب اخلاقی در میان انسانهاست که متاسفانه به جوامع دینی نیز رسیده است.
با گسترش حقیقی حکمت و فلسفه در جوامع بشری، ژولیدگی به طور محسوسی کاهش خواهد یافت و انسان خود را به زیستن بانشاط و معنادار ارتقا خواهد بخشید. در غیر این صورت، نشانههای عدم گسترش آن مشهود خواهد بود.
زیستن بانشاط و بامعنا دارای مراتب است که یکی از حقیقیترین آنها در این دانش یافت میشود. وقتی انسان حقیقت را در زمینه الهیات به معنای عام(فلسفه) و الهیات به معنای خاص(خدا) بیابد، معنای حقیقی زندگی را یافته و ریشه قوی در زمین مناسب میدواند. به عنوان نمونه، درک صحیح «علم النفس» فلسفی موجب میشود آدمی به قوای نفس خود آگاه شده و کارکرد قوای نباتی، حیوانی و عاقله خود را واکاوی و تجدیدنظر کند. تسلط نسبی به برخی قوای نفس موجب اندیشهورزی در امورات زندگی و حتی درک کارکرد قوه خیالِ نفس و تسلط بر آن، موجب ترک گناه خواهد شد.
شاخههای گوناگون فلسفه که شامل بخشهای نظری و بخشهای کاربردی هستند، در شکلگیری باور حقیقی نقش ایفا میکنند. یکی این شاخهها، «فلسفه دین» است که به انسان کمک میکند به پرسشهای بنیادین که از دین سرچشمه گرفتند، پاسخ دهد. پرسشهایی که با درک عمیق آنها، انسان به حقیقت نزدیکتر خواهد شد. با این شاخه، «معنای حقیقی زندگی» به دست خواهد آمد و موجب باورمندی انسان میشود. باورمندی انسان و یافتنِ حقیقت زیستن، موجب «نشاط حقیقی یا سرور نفسانی» خواهد شد.
هنگامی که باورهای انسان در این دانش به نیکی شکل گیرد، باید تلاش نماید این باورها را به رفتار تبدیل کند. به عبارتی دیگر، این گونه نیست که باورها بدون سبب به عملکرد تبدیل شوند؛ بلکه باید توسط قوای عقل نظری و عملی به مسیر صحیح هدایت شوند.
انسانی که حقیقت خود و جهان را به درستی شناخت، انسانِ باورمند، شکوهمند و باعزتی است که عنوان «جانشین پروردگار» را همیشه به همراه دارد. چنین انسانی، زندگی ژولیدهای نخواهد داشت و «در همان ژولیدگی روزمره، بانشاط خواهد بود». به عبارتی دیگر، با درک فلسفه و رعایت آن، انسان مانند «شجره طیّبه»ای خواهد بود که «أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ»(ابراهیم: 24).
مراکز، مؤسسهها، پژوهشگاهها و رشتههای متولی دانش فلسفه در جهان مسئولیت سنگینی در قبال انسانها و جوامع دارند. یکی از نقاط عطف فلسفه در برخی کشورهای پیشرفته، هدایت به سوی زندگی و زیستن بهتر است. فلسفههای کاربردی توان بالایی در حل آسیبها و راهنمایی قشرهای مختلف جامعه به وضعیت مطلوب و البته به طور نسبی دارند که هنوز جای رشد و تکمیلشان باقی است.
در کشور عزیزمان ایران نیز مراکزی عهدهدار این دانش هستند که یکی از مهمترین آنها «موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» است. «مجمع عالی حکمت» در حوزه علمیه قم و مشهد و دهها مرکز و دانشگاه دیگر نیز در زمینه آموزشی و پژوهشی این دانش فعالیت دارند. پیشرفتهای قابل توجهی مانند تعدد مراکز و گروههای آموزشی و پژوهشی، جذب نیروهای کیفی و نیز مجلات مرتبط با حوزه فلسفه را شاهدیم ولی نیازمند پیشرفت های بیشتر هستیم.
با توجه به ظرفیت قابل توجه کمی و کیفی موجود، انتظار میرود مدیریتی صحیح، دقیق و گسترده در این دانش صورت گیرد. نکاتی که باید در این فرایند مورد عنایت قرار گیرد عبارتند از: تغییر برخی منابع درسی فلسفه که کارایی لازم در عصر حاضر را نداشته و از اهمیت و اولویت برخوردار نیستند، تخصصی و هدفمند کردن حوزه آموزشی این دانش، تخصصی و هدفمند نمودن فعالیتهای پژوهشی محققان و اعضای این دانش، بهروزرسانی در روشهای آموزشی و پژوهشی، بازاریابی و یا یافتن موقعیتهایی که این دانش میتواند در آن ها نقش ایفا کند و نیز توسعه آن موقعیتها و تعامل بهتر و بیشتر با مراکز فلسفی در جهان.
امیدواریم با ایفای نقش و مسئولیت اهل فلسفه، گامی جهت «رفع ژولیدگی» جهان و تبدیل آنها به «انسانی باورمند، هدفمند و بانشاط» برداشته شود.
روز بزرگداشت دانشمند جهان اسلام ابونصر فارابی که روز حکمت و فلسفه نامیده شد فرصتی برای بررسی وضعیت این دانش و تاثیر آن بر زندگی مردم گردید. فلسفه دانشی است که به حقایق هستی و درک صحیح از آن میپردازد. با توجه به اصالت این دانش و روش و هدف آن، اگر به درستی پرداخته و درک گردد، با انسانی باورمند، بانشاط و بصیر مواجه خواهیم شد که با گسترش آن، جامعه نیز این گونه خواهد بود.
از دیگر سو، آسیبهای جدی در زندگی جوامع بشری مانند از خود بیگانگی، آسیبهای زیست محیطی، آسیبهای مربوط به سلامت و غیره مشهود است. این آسیبها، نشان از عدم تاثیر عمیق یا گسترش فلسفهورزی در میان مردم است.
فلسفه با شاخههای مختلف و مضاف خود، می تواند به زندگی معنا بخشیده و انسان را به زندگی اصیل خود رهنمون سازد. به عنوان نمونه، درک شاخه علمالنفس باعث میشود انسان به زوایا و قوای نفس خود علم یافته و چگونگی ارتقا از سطح نباتی و حیوانی را بیابد.
پیشرفتهای خوبی در جهان و جامعه ما ایران در امور آموزشی و پژوهشی این رشته مشهود است، ولی با توجه به ظرفیت کمی و کیفی انتظار میرود با روشها و امکانات به روز، ثمرات این دانش در زندگی مردم قابل مشاهده باشد که با این مطلوب فاصله داریم.
بنابراین، با مدیریت دقیق و حقیقی در درک و گسترش «دانش فلسفه» میتوان «ژولیدگی انسان معاصر» و فاصله گرفتن از «زیستِ حقیقی» را به «باورمندی و نشاط» نه تنها تغییر بلکه «متحوّل» کرد.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- صدرالدین شیرازی، محمد(1981 م)، الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج 1، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
انتهای پیام